مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

تولد و سفر یک روزه

سلام ازاونجایی ک مدتی است نت منزلمان قطع میباشد ما هرکجا نت پیدا کنیم اویزان انجا میشویم و ب وضع وخیمی ذوق زده بلی الان هم در اراک منزل عموجان خودمان ب سر میبریم و همچنین دخیل بسته ب نت دیروز ب یمن میلاد امام عشق تولدی برگزار شد برای دختر خواهرم والبته یک سری عکس ک هنوز ب ان دسترسی ندارم و فقط با موبایل چسبیده ب خودمان کمی عکس ب همراه داشتیم ک ب قول الهه مامان ماهان ملاحظه بفرمایید خخخخخخخخخخخخخخخ   ینی عاشق این طبع اخبارگویانشم ب هر حال ملاحظه بفرمایید     ...
7 مهر 1391

سفر شمال و دومین دیدار نتی

  روز چهارشنبه  بار و بندیل خود را ک بیش از یک سفر دوروزه اطلاق میشد بستیم و راهی خانه ی مادرم شدیم تا درانجا بخوابیم و صبح بعد از یک سری از کارهای شوهرم ب سمت شمال عازم شویم روز پنج شنبه عروسی داشتیم در شمال!! ب همین جهت خوشحالی از وجود ما می بارید طوری ک هرچی لباس در منزل داشتیم ب یمن این عروسی با خود حمل نمودیم. بلاخره ساعت 11 صبح ب سمت شمال حرکت نمودیم و خیلی خوشحال بودیم  جاده ایی ک شلوغ بود برای ما بسی خلوت خلوت بود و خیلی زودتر از قرار موعد ب  منزل پدربزرگ رسیدیم از انجایی ک کلی برنامه ریزی کرده بودیم تا با خواهر کوچکم موهایمان را با بابلیس فرنماییم از خوشحالی روی پای خود بند نبودیم ب ...
27 شهريور 1391

سومین قرار نتی

سلام این پست جهت پیشی گرفتن از بعضی ها نگاشته شد خخخخخخخ پ ن : این پست تکمیل میشود و حتی عکسدار پ ن ::عنوان مطلب خودش ماجرایی دارد    و اما سومین قرار نتی من امدن ما از شمال همانا و وجود یک دست لباس ماهم همانا همان یک دست لباس را در لباسشویی انداختیم ک دیدیم اسمسی داریم از الهه ک خانم برو کامنتتو بخون ما ک از این اسمس بسی جا خوردیم همچین در حد المپیک اس زدیم ک چطور؟؟؟چی شده ؟؟؟ اس زد ک عازم قمیم منم ک تو هنگ از هرکی انتظار داشتم جز این الحه رو تا فهمیدیم ک قراره شب بیان و اخر شب هم برگردن (خدا ب خیر گذروند و گرنه چ جوری میخواستم تحملش کنم ) خلاصه ...
27 شهريور 1391

تشکرانه

سلام ب همه دوستان نتی این روزها خیلی درگیرم و ی جورایی هم تحریم متشکراز تمامی دوستانی ک مرا فراموش نکردن و تولد۲۳ سالگی ام را تبریک گفتن  همتونو دوست دارم و کامنتاتونو جواب میدم و چون هنوز با موبایلم سعی میکنم ب همتون سر بزنم پ.ن : قطره جون من عاشق توام کی گفته نمیخوام سر ب تنت باشه من با این غتره مشکل دارم خخخخخخخخ ...
21 شهريور 1391

اولین قرار

سلام خدا پدر هر چی بی نتی را بسوزاند ک از اول شدن مارا محروم مینماید همونجور ک فهمیدین  اولین قرار وبلاگی ام را با دوست عزیزی تازه کردم ک نشد میزبانشون باشیم وهر دویمان فقط چند دقیقه ایی میزبان بانوی عصمت خانم معصومه شدیم شاید لیاقت نداشتیم و شایدتر مارا قابل ندانستند اما درهر صورت امیرین را ب همراه مادرشان دیدیم و ب خود بالیدیم  ب خاطر همچین دوستی و دوفرزند ورجکش   شرح دیدار ما زمانی اغاز شد ک ما در مسیر خانه ی مادرمان بودیم ک امدیم گوشی سایلنت شدمان را  از خفه بودنش دراریم ک دیدیم جلل الخالق اسمسی داریم از جیگر طلا فاطمه بانو ک ما دراه قم میباشیم ینی از ذوق همچین فکم اسفالت شد ...
11 شهريور 1391

صحبتای من و هنی

من : کی از همه خوشگلتره ؟؟؟ مهنا : من من من من :کی از همه جیگرتره ؟؟؟ مهنا : من من من دختره مامان کی هستش ؟؟؟ مهنا : من من من اسم دختره مامان چی هستش؟؟؟ مهنا : موهنا مهنا خانم خوب هستش؟؟؟ مهنا : بالاااااااااااااااااااااا .................................................................. مهنا خانم مهنا : بالا میری بابایی رو بیدار کنی بیاد به به بخوره مهنا : باباااااااااااااااااا        باباااااااااااااااااااااااا به به       باااااااااااااااااااااااباااااااااااااااااااااااااااااا وقتی میبینه باباش بیدار نمیشه میره تو ا...
31 مرداد 1391

یک عدد از شیطونی هایی مامان هنی!!!!!!

ساعت سه و نیم شب بود ک دیدم ب گوشیم تک زنگ زدند ازاونجایی ک فقط پسرخاله ی گرامی ک مث برادر نداشتم میمونه مزاحمم میشه ( خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ) تصمیم بر این گرفتم ک طبق عادت روزانه ام اذییتش کنم ب همین دلیل رفتیم پیش شوهری!!!!!!!! و گفتیم پاییه ایی این بنی بشرو ب ازاریم شوهری گفت ول کن بزار بخوابیم مام ک سمج اندر سمج ! منگنه شدیم بش ک من میزنگم تو هم اماده باش ک دوتایی بجیغیم دوتایی کنارهم بودیم و مهنا هم وسطمون و ی جورایی تکیه ب شکم باباش گوشیمو زدم رو اسپیکر  و منتظر شدم تا زنگ بخوره   زنگ خوردن همانا و جیغ کشیدن ماهم همانا ک بر اثر جیغ کشیدن ما مهنا چنان تکانی خورد و ب همراش ب...
23 مرداد 1391

هنی و باغ گلهای اصفهان

ای نمیدانم!!!!!! هرچه هستی باش اما کاش.... نه جز اینم آرزویی نیست : هرچه هستی باش اما باش ....           تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری نه از ان پاکتری تو بهاری نه بهاران از توست از تو میگیرد وام هر بهار این همه زیبایی را هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم تو     پ ن : فک نکنم لزومی داشته باشه هی بگم ک تو این سفر هنی مریض بود ؟؟؟؟؟؟ خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ...
18 مرداد 1391