سومین قرار نتی
سلام
این پست جهت پیشی گرفتن از بعضی ها نگاشته شد
خخخخخخخ
پ ن : این پست تکمیل میشود و حتی عکسدار
پ ن ::عنوان مطلب خودش ماجرایی دارد
و اما سومین قرار نتی من
امدن ما از شمال همانا و وجود یک دست لباس ماهم همانا
همان یک دست لباس را در لباسشویی انداختیم ک دیدیم اسمسی داریم از الهه
ک خانم برو کامنتتو بخون
ما ک از این اسمس بسی جا خوردیم همچین در حد المپیک
اس زدیم ک چطور؟؟؟چی شده ؟؟؟
اس زد ک عازم قمیم
منم ک تو هنگ
از هرکی انتظار داشتم جز این الحه رو
تا فهمیدیم ک قراره شب بیان و اخر شب هم برگردن
(خدا ب خیر گذروند و گرنه چ جوری میخواستم تحملش کنم )
خلاصه از اونجایی ک تمام لباس دخترم را دزدیدن ما از غروب رفتیم بازار تا برای هنی لباس بخریم
بعد از خردین لباس ساعت 10 شب بود ک با الی تو صحن حرم قرار گذاشتیم
اسمس زد و گفت : ننه هنی ما کنار حوضیم
جالب اینجا بود ک ماهم کنار حوض بودیم گفتم : منم اونجام
و تا سرمو برگردوندم دیدم این الهه زیبایی رو ( ایییییییییییییییییییییییش همچین نرو تو حس ی چی پروندیم )
الی امد با شوهر ماهان ب بغل
خلاصه بعد کلی تف کاری
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
نشستیم رو قالی های پهنه حرم
و درحالی ک الی گفت عکس از این دوتا هم بندازیم ک بگیم ننه هنیو دیدیم
وااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدای من
چقدر معروف شدیماهمه دوس دارن مارو ببینن
الان دقیقا احساس خود شیفتگی بمون دست دادا
خلاصه شوهرشو فرستاد تا بره زیارت
کمی ک گذشت خودش هم رفت زیارت
اما زیارتی ک من موندم کی کفششو دراورد
کی رفت داخل
و کی زیارت کرد و کی برگشت
ب خیال من ک اون رفت ی دالی داد و اومد تا از بودن با ما بیشتر مشعوف شود
عجب جیگری هستیما و خودمان خبری نداشتیم
خلاصه تر ما در این قرار کمی باردار شدیم
اینکه تا حالا مانلی را با ساکن روی ن میخواندیم و الان فهمیدیم ک دخترخواهرش مانلی با کسره زیر ن میباشد
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پ ن 1 : یک سره این الی میگفت ک چقدر تو و مهنا با عکساتون فرق فکولی دیگه نمیفهمه ک بابا ما کیفییت عکسارو میاریم پایین
پ ن 2 : ما از این جهت بسیار خوشحالیم ک ما زودتر از غتره الهه را دیدیم.
ترس نوشت : ماهان خیلی شیطونه مواظب بچه هاتون باشید
هرچند قراره ما کوتاه بود و کاری ب هنی نداشت .
قاطعانه نوشت : حتما در پست های بعدی عکسی از خودمان ک جدیدترین میباشد میگذاریم ک هی نگن اصن شبیه عکست نیستی