مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

سفر شمال و دومین دیدار نتی

1391/6/27 19:26
نویسنده : مامان
786 بازدید
اشتراک گذاری

 

روز چهارشنبه  بار و بندیل خود را ک بیش از یک سفر دوروزه اطلاق میشد بستیم و راهی خانه ی مادرم شدیم تا درانجا بخوابیم و صبح بعد از یک سری از کارهای شوهرم ب سمت شمال عازم شویم

روز پنج شنبه عروسی داشتیم در شمال!!از خود راضی

ب همین جهت خوشحالی از وجود ما می بارید طوری ک هرچی لباس در منزل داشتیم ب یمن این عروسی با خود حمل نمودیم.

بلاخره ساعت 11 صبح ب سمت شمال حرکت نمودیم

و خیلی خوشحال بودیم  جاده ایی ک شلوغ بود برای ما بسی خلوت خلوت بود و خیلی زودتر از قرار موعد ب  منزل پدربزرگ رسیدیمقلب

از انجایی ک کلی برنامه ریزی کرده بودیم تا با خواهر کوچکم موهایمان را با بابلیس فرنماییم از خوشحالی روی پای خود بند نبودیممژه

ب همسری گفتیم سریع وسایلمان را بیاورتا خودمان را برای عروسی اماده نماییمبغل

 

امالبخند

امادل شکسته

و

اماقهر

هیچ وسایلی از ما  در صندوق عقب ماشینمان نبود و این را زمانی فهمیدم که همسرم مرا صدا زد ک صندوق ماشین خالی میباشد

و همه ی حضاران در ان جمع فکر نمودند شوهرم شوخی میکند

و کاش یک شوخی بودنگران

 

بله تمام وسایلمان را دزد زده بود و ما بی خبر از همه جا خوشحال بودیم برای این سفر

تنها لباس عروس مهنا بود و سویی شرتی از شوهرم ک داخل ماشین بود و نه صندوق عقب

و حال من مونده بودم ک چ ب تن نمایمعینک

درحالی ک تمام وسایلمان اعم از کت و شلوار شوهرم و کفشش و کلی لباس ب همراه ی ساک پر از لباسای مهنا

و یک چمدان از لباس های من و حتی بابلیسی هدیه تولد من از شوهرم بود و مهمتر از همه

دوربین فیلم برداری بود ک فیلمی از بدوتولد مهنا دران جاسازی شده بود

دلم اتیش گرفتدل شکسته

اما خدارو شکر نمودم

و همه رو بستم ب صدقه ایی ک قرار بود بدتر از این شامل حالمان شودنیشخند

سفر دو روزه ی ما خواست ب همان شب ختم شود اما نشد و ما موندیم تنها با یک دست از لباس برای خودمانخنثی

عروسی با وجود همه ی این اتفاقات کاملا خوش گذشت  طوری ک همه ی این ماجرا خیلی زود از ذهنم گذشت

 مهنا

و اما

دومین قرار نتی من یک قرار نبود یک پیش امد بود یک مهمونی بود یک عروسی بود

و حتی یک دوست بود یک فامیل بود و یک عزیزی  ک بعد از حاملگی اش دیگر ندیدمشناراحت

و تنها پسر خوشملش را از همین نت رویت کردم  اون کسی نیس جز مامان معید دختر عمه ی من ک مامان طهورا خوب میشناستش

 

 

بله از اون جهت گفتم قرار نتی چون یکسال همدیگر رو ندیدیم و تنها من از وبش با او در ارتباط بودم ک البته مدتی است

ب خاطر مشغله های زندگی کمتر ب نت می اید

 مهنا

و اما سفرمون ب دریا فقط ب نیم ساعت ختم شد چون مهنا با وجود دریا یک ریز گریه میکرد

و وقتی موج ب پاهایش اصابت میکرد مهنای من هم طوفانی میشد

 مهنا

پ ن : پست پایین هم ادامه ی این پست میباشد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (55)

فاطمه
27 شهریور 91 21:55
خب این مامان معید هم دیدن داره!
برم بیشتر باش آشناشم


اشتباهی کامنت اولتو حذفیدم
همون ک گفتی الهی بمیرم وسایلتونو دزدیدن
خخخخ
مامان معید بیشتراز من تو تحریمه
فاطمه
27 شهریور 91 21:56
دوربین فیلمبرداری؟؟؟
من جای تو بودم سنگ کوب می کردم!
واقعا چجوری تحمل کردی؟
آه وفغان نکردی؟


اه ک سردادیم اما دیگه تحمل کردیم دیگه
فاطمه
27 شهریور 91 21:57
خخخخخخخخخخخخخخخ

خخخخخخخخخخخخخخخ

خخخخخخخخخخخخخخخ










خدا بخیر کرده ها!
خدا رو شکر بلایی سر خودتون نیومده
خدارو شکر


اره باز خدارو شکر ماشینمونو نبردن
فاطمه
27 شهریور 91 21:59

هنی توی لباس عروس خیلی گشنگه

ایشالا توی لباس عروس واقعی ببینمش


قربون دلت فدات شم
ایشالا
فاطمه
27 شهریور 91 22:03



توهم فاطمه
خخخخ
خدایا دوستان منو شفا بفرما
فهیمه
28 شهریور 91 9:03
دوسِت دارم ولی دوست ندارم پستت رو هول هولکی بخونم و هول هولکی کامنت بذارم.... میرم بیرون و ظهر میام می خونمت
راستی رمز رسید؟؟؟؟؟؟


اره قربونت رسید
میام بت سر میزنم جیگر
فهیمه
28 شهریور 91 9:03
راستی بیشتر از غتره دوست دارم


عــــــزیـــــــــزمــــ
هیشکی غتره رو دوس نداره
خخخخخخخخ
عاطفه
28 شهریور 91 11:13
ای خدااااااااا این عروس خانوم بگردمش
روز دخترتون مبارک باشه ایشالا
عیدتون تو حلقتون باشه ایشالا


مرسی گلم
حلقمون تو قلبت
فاطمه
28 شهریور 91 11:37
واااااااااااااااااااااااای چقد خندیدم


اشتباهاتت تو مخچه ام


خنده هات با مخچه ام ی سره تو دهلیز چپت
مامان ریحان عسلی
28 شهریور 91 12:56
خداوند لبخند زد

دختر آفریده شد!

لبخند خدا روزت مبارک


مرسی گلم
آبی آسمانی
28 شهریور 91 19:54
سلام روز دختر و تولد حضرت معصومه (س) مبارك نمي دونم چند بار براي شما اتفاق افتاده كه در اوج سادگي و بدون نيت سوء و يا در نهايت زيركي با نيت ... (اينش ديگه برميگرده به وجدان مخاطب) موضوعاتي رو براي همسرتون مطرح كرديد و همسرتون از اين موضوع به شدت عصبي شده باشه و نتونسته اين عصبانيتش رو بروز بده و يا شايد هم عكس العملي نشون داده باشه كه خوشايند شما نبوده. اين عمل يه جورايي رو اعصاب همسر پياده روي كردنه و باعث ميشه همسرتون به درجه اي از ساديسمي شدن برسه امتحانش مجاني هست( البته عواقبش با خودتون) ، چند تا موضوع تجربه شده رو در ادامه مطلب در وبلاگم نوشتم اگه با اين موارد موافق يا مخالف هستيد نظرتون رو بيان كنيد يك خواهش ديگه اگه شما خودتون تجربه استفاده از آنها رو داشتيد ، لطفا صادقانه عكس العمل همسرتون رو بيان كنيد تا مخاطبان عزيز وبلاگم از تجربه شما استفاده كنند .
فهیمه
28 شهریور 91 23:35
روزت مبارک مهنا جونم
چقدر از این دزدیه شوکه شدم
این دیگه آخرشه که آدم بره عروسی و لباساشو بدزدن
خوشم میاد عزیزم که مسائل رو راحت تر از دیگران می پذیری و به نظر میاد غر غرو نیستی


اتفاقا خیلی کم صبرم اما نمیدونم چرا سر این موضوع خیلی منطقی برخورد کردم
ندا
29 شهریور 91 9:42
نه , عزیزم منطقی برخورد نکردی

بلکه با کمال میل راضی بودی از شر لباسهای قبلی راحت شوی وبا انبوهی از لباسهای نو مدتی را صفا کنی

اصلنی شاید نقشه ی خودت بوده است بسی ؟؟؟



امضاء:
ک ا ر ا گ ا ه ن د ا


نه دیگه اخه همه لباسام نو بود حداقل باید ی جا میپوشیدم
شکلک ی ادمی ک کلی ناراحته

درضمن کارگاه بودنت کف پام
ندا
29 شهریور 91 9:45
اما دوربینه رو چرا نیوورده بودی جلو نقهمیدم ؟؟؟

آهان حتمنی اونم مدلش قدیمی بوده می خواستی از شرش راحت شوی ...

دیدی همه چی رو فهمیدم !!!


دوربینه ک مال خودمون نبود امانی بود خیرسرمون
حتمنییات تو حلقم
ندا
29 شهریور 91 9:48
شماره موبایل شوهریتو بده خبرش کنم تا در اقدام بعدی ایشونو مفقود نکنی ...

جلوی ضرر رو از هر جا بگیری منفعته !!!


منکه ب این غتره مشکوکم نکنه توهم توش دست داشتی و اینجوری رد گم میکنی ک کسی شک نکنه کارگاه ندا
فاطمه
29 شهریور 91 10:44
منطقت کف جفت پاهام.


کف جفت پاهات تو دهلیز سمت چپم
فاطمه
29 شهریور 91 10:45
این آبی آسمانی واسه چند نفر دیگه این کامنت مشترک رو گذاشته؟؟؟


طرف عقده ایی تشریف داشته
فاطمه
29 شهریور 91 10:48
مهنا جون روزت با یک روز تاخیر مبارک
اسم وبلاگ مامان معید چیه؟


تو لینکام هس هرچند مدتیه نیستشا
بری مامانی نیکان
29 شهریور 91 14:41
ای وای چقدر بد. من اگه بودم دق میکردم.
اما خدا رو صد هزار مرتبه شکر که اتفاقی واسه خودتون نیفتاده.
دخملی هم که مثل همیشه قربونش برم ماه که هست حالا تو لباس عروس مثل فرشته ها می مونه. ایشالا لباس عروسیش . ببوسش از طرف من.
با یک روز تاخیر روز دختر بر تک دختر وبی ما مبارک. مهنا جونی دوستت داریم.


از ماهم بعید بود دق نکردن
واقعا تعجب داشتا
مرسی گلم
مامان طاها
29 شهریور 91 16:50
سلام اون قدر همه جا اسم شما هست که کنجکاو شدیم به دیدنتانبه همین خاطر سر زده اومدیم وبلاگتون
این قطره از ما خواست شما را غیب کنیم
نمیدانم چه پدر کشتگی دارد باشما
.میگما چه خوب که لباساتونو دزدیدن دوباره یه عالمه لباس جدید میخری خوووووووووووووو


سلام عزیز
مامان هنی اینجا
مامان هنی اونجا
مامان هنی همه جا
مهمتراز همه مامان هنی تو قلب همه خصوصا غتره
خخخخخخ

راستی چ خوب؟؟؟
منم دعا میکنم لباساتونو دزد بزنه تا شمام نو بشید
خخخخخخخ


مامان طاهای عزیز هرکاری میکنم صفحه ی کامنتات باز نمیشه
از اونجایی ک با موبم دهنم سرویس شده
اصن اوضاع وخیمه
غتره
30 شهریور 91 13:10
هیچکی منو دوس نداره......


از بس مزخرفی
خخخخخخخخ
مامان طاها
30 شهریور 91 14:12
خواستم بیام دعوات کنم بگم چه مامان بدی چرا دید مو بازدید نکردی اخه
باشه بهانه تو قبول دارم
این خخخخخخخخخخخخ منو کشده


عزیز دلم دیدتو بازدید کردم فقط نتونستم کام بزارم
حتی عکس طاها جونم دیدم
الهه مامان ماهان
30 شهریور 91 14:52
دلم براتون تنگ شده


اونکه بله از بس عزیزیم
خخخخخخخخخ

الهه نمیتونم برات کام بزارم
الهه مامان ماهان
30 شهریور 91 14:54
آهای الان چیزی خوندم من قطره رو دوست دارممممممممممممممممممممم


برمنکرش لعنت
کیه ک دوسش نداشته باشه
الهه مامان ماهان
30 شهریور 91 14:55
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآی نفس کش هیشکی حق نداره به قطره جونم چیزی بگه


صداتو برای من نبر بالاها



خخخخخخخخ
ندا
31 شهریور 91 9:55



تو دیگه چرا
تو ک معلم مملکتمونی
ازتو بعیده
خخخخخخخخ
الهه مامان ماهان
31 شهریور 91 23:45



‏[‏مسکوت‏]‏
الهه مامان ماهان
31 شهریور 91 23:46
چطور مطوری؟


داغونه داغونم
مهنا دوروزه تب کرده وشکمش روون
اصن اوضاع وخیمه ها
رعنا
1 مهر 91 0:28
الهییییییی ...عجب دزدی بوده هااااااا .....چطوری آخه
ولی خوشحالم که انقدر راحت و خوب برخورد کردی:
X ای جونم به مهنا انشالله عروسی خودش


اره خودمم باورم نمیشه
اصن خفن کناراومدم
مرسی عزیزم
ندا
1 مهر 91 10:48
آخی مهنا چرا مریض شده ؟
نکنه بلد نیستی بچه داری کنی ؟
هان هان هان
پاشو بیا بدش خودم بهش برسم سه سوته خووووب خووووب بشه ...

طفلکی مهنا با این مامانش


میگم تو الان س تا بچه بزرگ کردی ینی تاحالا مریض نشدن
خوش ب حالشون تو مریض نشدنشونم معلمی
خخخخخخ
ندا
1 مهر 91 10:49



خخخخخخخخ
ندا
1 مهر 91 14:56
راستی چرا هر کی تو رو دیده می گه با عکست خـــــــــــــــیــــــــــــــــلـــــــــــــــی فرق می کنی ؟؟؟
هان هان هان
ببینم نکنه کاسه ای زیر نیم کاسه است ؟؟؟

من ته توشو در میارما
امضاء:همون ک ا ر آ گ ا ه قبلیه
گفته باشم ...


میگم تو ب جای کارگاه باید بابالنگ دراز میشدی اخه زبونت مث پای بابالنگ دراز درازه
خخخخخخخ
احیانا نسبتی نداری باش
بازم خخخخخخخخخخ
زهرا
1 مهر 91 16:01
سلام انسه جونم خوبی عزیزم چقدر دلم براتون تنگ شده بود اومدم یک سری به دوست خوبم بزنم وبگم ماهم شدیم مثل خودتون خودتو اماده کن بیاین جشن عقدم البته مواظب باش اومدین اصفهان لباسات را دزد نزنه
مهنا جون منم ببوس


بـــــآبـــــآ فکم اسفالت شد
جون آنی راست میگی
همون پ مدتی ازت خبر نیست
گفتم ی خبراییه ک شدیم از یاد رفته
جووووووووون تو لباس عروس دیدن داری
ینی میشه بیام؟؟؟؟
نمیدونم
فهیمه
1 مهر 91 18:33
واقعا" کم صبری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بهت نمیاد... یعنی به نوشته هات نمیاد


تو بعضی مسایل بی ارزش خیلی کم صبرم اما تو این موضوع واقعا انگار صبوری کردم
خودمم باورم نمیشه
عجب باحالی هستما
فاطمه
1 مهر 91 21:41
آهای !
کسی هست؟
صابخونه؟

کسی اینجا نیس؟

چرا کسی جوابمونمیده؟؟؟

صاب خونه؟؟؟

آنسه؟؟!!

چرا به روز نمیشی؟؟؟


ســـــــــــکـــــــــوتــــــــــ

شکلک ی ننه ایی ک میخواد سکوت کنه تا حرص ننه دوامیرینو بگیره
خخخخخخخ
فاطمه
1 مهر 91 21:41
تحریم خوش می گذره؟


خــــــــفـــــــن
فاطمه
1 مهر 91 21:42
هنی دوباره مریض شده؟؟؟

هی وای من!
ای مامان ب توجه!


واقعا چرا
چراهمش هنی مریض میشه؟؟
ینی واقعا مقصر منم؟؟؟
فاطمه
1 مهر 91 21:42



خدارو شکر مال توهم مشکلی نداشت و همش کار میکنه
فاطمه
1 مهر 91 21:43
من اونقده از صدای موسم خوشم میاد خواستم هی شکلکارو بزنم صداش بیاد


مگه موستو صدا میده؟؟؟
فاطمه
1 مهر 91 21:44

من بچه ی خوبیم.
من مامان خوبیم.
من دوستت ادارم.
من از غتره خوشم نمیاد.




اینا رو روزی چند بار تکرار کن بیکار نباشی


‏[‏‏]‏‏[‏‏]‏‏[‏‏]‏‏[‏‏]‏‏[‏‏]‏
خخخخخخخخخ
نمیدونم چرا دلم خواست تهی شم
فاطمه
1 مهر 91 21:45
اسم وبلاگ مامان معید چیه؟


بابا تو لینکام هست
دقیق نمیدونم اما اخرش معید داره
فک کنم سرمایه زندگی معید باشه
سمی مامان امیرین
2 مهر 91 14:48
ما هم اومدیم یه سر بزنیم ببینیم این ننه مهنا کیه که همه جا هست...همه براش از اون شکلک سبزا میزارن که نی نی وبلاگ نداره.!!!
جدای از اون دزدین لباسهاتون همیشه به سفر و عروسی


مطمئنی اونا برای من شکلک سبز میزارن
یحتمالا ما نبودیم ک بالا میاوردیم؟؟
ندا
2 مهر 91 17:01

بی ادبیات

بابالنگ درازم خودتی

من جودی آبوتم


خخخخخخخخخخ
خداییش نیگاه زبونتو
خودتم شکل زبونتو گذاشتی
عینهو پای بابالنگ دراز
ZaHrA
3 مهر 91 14:47
سلام بر بانو آنسه و دخمل گلشششششششششش

ببین چه با معرفتم اومدم خونه پدر شوهر برات کامنت بذارم

خیلی پررویی که وسایلتونو دزدیدن ولی بازم میگی خوش گذشت
شما احتمالا قصد اومدن به اصفهان رو ندارین ؟


به به عروس خانوووووووم
روشن نمودین کلبه ی مارو
عروسی خوش گذشت؟؟
ماه عسل چی بانو؟؟
میگفتی گاوی شتری میکوبیدیم زمین
خخخخخخ
نه خداییش تاحالا کجابودی؟؟؟؟

ما ک تازه اصف بودیم
البته شاید برای عروسی دوستم زهرا ک همنام خودته بیام
البته شاید
مامان اميران
4 مهر 91 0:03
دوست دارم جيگرطلا


ما بیشتر خانوم طلا
فاطمه
4 مهر 91 0:10
راستشوبگومن باحالترم يانداخواهرم؟


هیــــچـــــکــــدومــــتــــون
خـــخـــخــــخــــخــــخــــخـــخ
فاطمه
4 مهر 91 0:11

ينى دزدا كيابودن؟


منکه شکم ب این غتره میره
ندا
4 مهر 91 16:44



میگم تو تو ی لحظه چقدر شکلات زود تغیر میکنه
فهیمه
5 مهر 91 16:27
سلام جیگر
حالا چرا آپ نمی کنی؟ می خوای حتما" همه ی عالم و آدم بیان و هی دوباره و دوباره بخونن و باهات همدردی کنن؟
من به جای همشون میگم: آخییییییییی دزد بود؟؟؟

خب یالا پاشو برو آپ کن ببینم... حوصله م سر رفته


نه دیگه اینجوری نمیشه باید رئیس جمهورهم بیاد بخونه
یارانمو بیشتر کنه
خخخخخخخ
ندا
5 مهر 91 19:09
کم پیدایی ؟
مردوما آیا مهمند ؟
مردوما چه کاره اند آیا ؟؟؟


مردما بیکارو الافند
مردما هیچکاره اند
مردما تو خونه فقط با پشه ها مچ میگیرن
مردما مث بعضیا باکلاس نیستن
مردما هنوز تحریم نتی اند
مردما نمیتونن با موبایلشون کامنت بزارند برای اون مردما و فقط پستاشونو میخونن و حسرت کام ب دلشان میماند
ندا
6 مهر 91 10:55
آخی جیگرم برای مردوما دود شد ورفت هواااااااااا


مامان معید
7 مهر 91 19:48
پسسسسسسسملممم...چقد قشنگه پسملم


تواونکه شکی نیس
نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم.
10 مهر 91 2:50

من برگشتم.
بدو بیا بغلم کن.


اووووووف دوباره این بلا نازل شد
فاطمه
11 مهر 91 21:57
چقدر این تبلیغات ابتدای کامنتات حال به هم زنیه


چ تبلیغاتی ندیدم من؟؟؟
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
13 مهر 91 10:07
ای مامان معید خودمون؟ ای جیگرشو بخورم. ای عزیییییزم.


ها؟چته؟کی با تو بود ننه ی هنی؟


میبینی پسملشو
امشب هم قراره همو ببینیم