مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 26 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

یک عدد از شیطونی هایی مامان هنی!!!!!!

1391/5/23 17:09
نویسنده : مامان
723 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت سه و نیم شب بود ک دیدم ب گوشیم تک زنگ زدند

ازاونجایی ک فقط پسرخاله ی گرامی ک مث برادر نداشتم میمونه

مزاحمم میشه ( خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ)

تصمیم بر این گرفتم ک طبق عادت روزانه ام اذییتش کنم

ب همین دلیل رفتیم پیش شوهری!!!!!!!!

و گفتیم پاییه ایی این بنی بشرو ب ازاریمخوشمزه

شوهری گفتتعجب ول کن بزار بخوابیم

مام ک سمج اندر سمج ! منگنه شدیم بش ک من میزنگم

تو هم اماده باش ک دوتایی بجیغیماز خود راضی

دوتایی کنارهم بودیم و مهنا هم وسطمون و ی جورایی تکیه ب شکم باباش

گوشیمو زدم رو اسپیکر  و منتظر شدم تا زنگ بخورهنیشخند

 

زنگ خوردن همانا و جیغ کشیدن ماهم همانا

ک بر اثر جیغ کشیدن ما مهنا چنان تکانی خورد و ب همراش بغضی ک با شنیدن

صدای جیغ ان طرف خط هم بغضش ترکید

و ب گریه تبدیل شدخجالتنگران

حالا مگه گریه ی دختری بند میومد

هر چی میگفتیم مامانی این همون جیغاییه ک باهم تو ماشین سرمونو میکنیم بیرون

و کلی جیغ میکشیماخجالت

اما مگه قبول میکرد

شوهرم گفت پاشو برو برقو روشن کن بچه سنکوپ کرد

برقو روشن کردم اما هنی همینجور گریه میکرد و ب بیرون از اتاق خیره میشد و بیشتر میزد زیر گریه

خلاصه جرات نداشتیم تکون بخوریم از جامون

تا اینکه سرشو گذاشت رو سینم و کم کم خوابش برد...

 

خخخخخخخخخخخخخخ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (62)

آرزوی من
23 مرداد 91 17:16
دیگه ببخشید این نیم وجبی خیلی خوشکل من با اجازه لینکش میکنم

راستی یکم از عکساشم برداشتم راضی باشی مامان


فدات شم گلم
بووووووووووووووس
نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم.
23 مرداد 91 17:32
یعنی خااااااااااااااک بر فرق سر صدام لعین بکنن.
مردم چه کارا میکنن خدایا.
خودت شفایی ..عنایتی...ای خدا!


راحت باش
نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم.
23 مرداد 91 17:33
سرتونو مینین از ماشین بیرون جیغ میزنین؟
یعنی دریغ ازیه ذره فرهنگ...از سرسوزن حس شهروندی!


خخخخخخخخخخخخخ
اخه هیشکی نیست
اونجایی ک ما میشینیم ی جورا پرته بعدت جاده اییه
اینقدر حال میده
نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم.
23 مرداد 91 17:34
اه اه اه
حالم بدشد.
پاشم برم ازینجا بیرون تا حلم بدتر نشده.
هی به خودم میگم نیام اینجا،ها!


بشو بشو
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
الهه مامان ماهان
23 مرداد 91 17:35
واقعا خسته نباشی


ایییییییییییییییییییییش
ک توهم اومدی
الهه مامان ماهان
23 مرداد 91 17:36
عقل کل


پس چی تازه فهمیدی
الهه مامان ماهان
23 مرداد 91 17:36



نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم.
23 مرداد 91 17:39
رفتم.دوباره برگشتم.
توی این فاصله یه کم با خدم خلوت کردم.دیدم نه...کارت با حال بود ها!
شلک نرجس دمدمی مزاج


منم تو این فاصله یکمی فکریدم
دیدم نه خیلی کارم اشتباه بودا
شکلک ننه هنی ک میخواد ضد حرف نرجس باشه
خخخخخخخخخخخخخخخخ
ن
23 مرداد 91 17:39



الان این ن ینی نرجس؟؟
نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم.
23 مرداد 91 17:47
پ ن پ ! یعنی نیکول کیدمن!
خودمم دیگه.اسمم کامل نیومد نمیدونم چرا.


بابا اعتماد بنفس
مامان زینب
24 مرداد 91 1:26
نیگااااااااااا تو رو خدااااااااااااااا
یه وخ خجالت نکشی!


عاقبت مردم آزاری میشه ترسیدن مهنا کوچولو!



میگفتی پشه ایی چیزی جلو قدمات میکشتیم
چ عجب خانم
مامان مريم گلي
24 مرداد 91 14:03
از دست تو واقعا كه چي بگم



هیچی فقط اینجوری شو
خخخخخخخخخ
مامان مريم گلي
24 مرداد 91 14:04
كاش تو تو خواب بودي و يكي همينجور سرت جيغ ميكشيد و تو ميترسيدي و گريه مي كردي و منم مي نشستم و هاها ها كنون بهت ميخنديدم


مطمئن باش منم بات میخندیدم
خخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان مريم گلي
24 مرداد 91 14:05
مامان جيغ جيغو و يمج داشتنم نوبره


جیگره ها
الهه مامان ماهان
24 مرداد 91 17:08
قطره جوووووووووووووووووونم چطوره؟
مهنا جونم چطوره؟
تو هم خوبی دیگه ننه مهنا


خخخخخخخخخخخخخ
میبینم هرروز نمکات گوله تر میشه
خاله فاطی جون جونی
24 مرداد 91 17:12
الهی بمیرم
خواهشا هنی روبیار چندروزی پیش من باشه تا لااقل اعصابش اروم بشه
نیدونم مامان چه شیری به شما داده که این جوری دراومدی البته الله اعلم واقعادرتعجبم


بعد فک کنم همون شیرم ب تو دادا؟؟؟؟؟
خاله فاطی جون جونی
24 مرداد 91 17:15
میگما بهجای اینکه بنویسی یک عدد ازشیطونی های مامان هنی بایدمینوشتی نمونه ای ازشیطونی های مامان هنی والا ماهرچی دیدیم ازاین مامان هنی شیطونی بود
خخخخخخخخخخخخخخخ


خوب منظورو نگرفتی دیگه ابجی جون
منظور ما این بود ک فعلا این یک عدد از مارو داشته باشی تا الی غیر
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
دایی جون
24 مرداد 91 19:10
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عسیسم
چطووووووووووووووووووووووووووووووری؟
من از طرف خودم ازت عذرخواهی میکنم،هرچند تقصیر آبجی ما بوداااااا
تو رو خدا ببین مامانیت چه کارا که با من نمیکنه

در کل من مخلص آبجیمون هستیم
عزییییییییییییییییییییییییزمی مهناجوووووووون
بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای


خخخخخخخخخخخ خودت مقصریاااااا
چقدر خودشم مظلوم جلوه داده
چ بساطیا
الهه مامان ماهان
25 مرداد 91 0:24
عقل کل


شکی توش نیست
الهه مامان ماهان
25 مرداد 91 0:25
مهنا جون خاله پاشو یه قری بده


ک چی بشه اونوقت؟؟؟؟
دایی جون
25 مرداد 91 2:18
بازم سلام

قابل توجه بازدید کنندگان عزیز ، به دلیل این حرف آبجیم مجبور شدم بی فرهنگ بشم و ساعت1:58شب واسش بزنگم و صدای گودزیلا در بیارم

اونایی که منو میشناسن میدونن چقد مظلومم،حرف آبجیمونو گوش ندین


تو خجالت نمیکشی دوباره تلب شدی؟؟؟
کجی رفتی ( با لهجه کاملا قمی بخون )؟؟؟؟

راستی میشه بدونم صدای گودزیلا چ مدلیه
آرزوی من
25 مرداد 91 3:42
سلام
آپ شدم

یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش را،

کلماتی مثل : بابا، مامان، پدربزرگ …

بیایید افسوس ساز نباشیم ... از دست کاشها کاری بر نخواهد آمد ...


مرسی گلم
اومدم
mamane Ali
25 مرداد 91 5:26


الان چرا من تو نوشته ات بویی از عذاب وجدان حس نمیکنم ؟!



ایا ب نظر شما عذاب وجدانی در کار بود ؟؟؟؟
فاطمه
25 مرداد 91 11:09
واقعا دیوونه ایا!
ببخشید این به اون در که گفتی به درک که نیومدی
بیچاره مهنا...
من فکر می کردم دیوونه تر از من نیست...


دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش اید
میگم چقدر بت علاقه مندم
فاطمه
25 مرداد 91 11:09
واقعا دیوونه ایا!
ببخشید این به اون در که گفتی به درک که نیومدی
بیچاره مهنا...
من فکر می کردم دیوونه تر از من نیست...


مث اینکه خیلی خوشت میاد بگی دیوونه ایی ؟؟
فاطمه
25 مرداد 91 11:10
اللهی بگردم این هنی رو چی کشیده اون شب از دست تو


بابا بعدش راحت خوابید
فاطمه
25 مرداد 91 11:11

چرا این فکر به سرت زد نصفه شبی؟؟؟



چون خیلی حال میده
میخوای ی امتحان بکن
فاطمه
25 مرداد 91 11:12
ای شیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــطون!


ای بلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
مامان امیرمحمد وامیرعلی
25 مرداد 91 11:12
دوست داشتم میدیدم توی دنیای واقعی هم اینجوری هستی؟یانه؟
شاید هم بدتر!


نه بابا اینقدر خووووووووووووووووووووووبم
فاطمه
25 مرداد 91 11:17
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


khkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkhkh
نگار
25 مرداد 91 13:52
وبت بد نیست عالیه
بمام سر بزن آپم


مرسی چشم
فاطمه
25 مرداد 91 19:17
باورکن اون نظر رو دوبار نفرستادم خودش دوبار اومده



بری مامانی نیکان
25 مرداد 91 23:47
ای جانم بمیرم واسه بچه ی مظلوم .طفلی چل کشیده.
شما فکر نمیکنید احیانا ما شما رو به عنوان کودک آزاری لوتون بدیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اونوقت ب کی ؟؟؟؟
دایی جون
25 مرداد 91 23:54
بازم سلام
خدمت خواهر عسیسمون عرض کنم که ایشالا میای آمل بهت میگم که صدای گودزیلا چجوریه


جدی؟؟؟؟
اما من ک نمیام امل
مامان حسناسادات
26 مرداد 91 0:36
آخه چه کاریه؟؟؟؟؟؟
بچه زهرش ترکیدددد


مامان هنیه دیگه
آرزوی من
26 مرداد 91 1:04
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره
میفهمی ... پیر شده
وقتی داره صورتشو اصلاح میکنه و دستش میلرزه
میفهمی .... پیر شده

وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره
میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه....

و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش
به خاطر غصه های تو بود...


دقیقا ب معنای واقعیش درک کردم این جمله ی اخر رو
مامان شهاب
26 مرداد 91 4:47
فقط می خوام بدونم واقعا این کارو کردین ؟
حالا همسایه ها هیچ
نه می خوام بدونم واقعا این کارو کردی ؟ آخه مهنا چکار کنه از دست تو ؟ خودت بگو ؟
نه واقعا این کارو کردی ؟
آدما همین طوری بزهکار می شن دیگه به خاطر تفریح یک لحظه ای بچه رو می ترسونن

یک نصیحت (کتابی خوانده شود با صدای کلفت )
دخترم برو بنشین در این روزهای آخر ماه رمضان به جای این که بروی اصفهان روزه خوری یک مقدار روی کارهایت تمرکز کن



شیرین میزنیا ااااااا
روزه خوری چیه
اصف ک مال شعبانمونه
چی میگی عزیز
اها تازه فهمیدم میگن شاس میزنه طرف ینی چی
خخخخخخخخخ
مامانی درسا
26 مرداد 91 10:27
ای وای صد واویلا از دست این مامانی مهتا گلی ......


بابا اینقدرمام بد نیستما
فاطمه
26 مرداد 91 11:36
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآااپم!
هنی جون بهتره؟
از وحشت اون شب رو میگم!
نکن دیگه این کارا رو
تو روحیه ی بچه تاثیر بد میذاره


همون شب خوب شد
بابا بچم از اب گذشته بود نمیدونم اون شب چش بود
ولی بعدش یادش رفت دیگه
خخخخخ
آرزوی من
26 مرداد 91 20:04
پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها
هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم از پا . . .



قشنگ بود مرسی
بری مامانی نیکان
26 مرداد 91 23:34
سازمان حمایت از کودکانی که مورد آزار قرار میگیرند


پری توهم
زدی رو دست الی
الهه مامان ماهان
27 مرداد 91 1:04
من. قطره ایم داریم به کارات میخندیم


بمیری
ک منم مردم از خنده از دست تو
مامان رویا
27 مرداد 91 2:21
مکه آزار داری دختر؟طفلی این بچه از دست دیونه میشه آخر...
خدا شفات بده



فهیمه
27 مرداد 91 8:21
میگم عقل هم چیز خوبیه ها.... حیف که تو از سهمت جا موندی!!!!!!!!!!
یعنی متحیر حرکاتتم که با اعتماد به نفس مطلق هم اومدی و روت شده بنویسی
خدایاااااااااا چه آدمائی پیدا میشن!!!!!!!!!!!!!!!!


بابا فکرشو نمیکردم اینقدرموردهجومتون قرار گیرم حتی بارها خواستم برش دارم اما گفتم ولش
اعتماد ب نفسم تو حلقت
فهیمه
27 مرداد 91 8:22
میگم عقل هم چیز خوبیه ها.... حیف که تو از سهمت جا موندی!!!!!!!!!!
یعنی متحیر حرکاتتم که با اعتماد به نفس مطلق هم اومدی و روت شده بنویسی
خدایاااااااااا چه آدمائی پیدا میشن!!!!!!!!!!!!!!!!
----------------------
می خواستم مطمئن بشم کامنتم رسیده


رسیدش
اونم سفارشی سفارشی
حالا خیالت راحت شد
خخخخخخخخخ
فهیمه
27 مرداد 91 8:26
یعنی خدائی تو اون بچه رو بین تون ندیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه می خوام بدونم واقعا" ندیدی؟
اونوقت حداقل به اون مغز گنجیشکیت نرسید که اگه خدای ناکرده، زبون بچه بند بیاد چی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میگم چرا قبل از بچه دار شدن، خودت رو پیش یه روانکاو یه چکاب نکردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الان گریه ت گرفت؟
حقته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


بابا مهنا همیشه توهمه کارای من پایه هس
فقط اون شب حالمونو کرد تو شیشه
خخخخخخخخخخخخ
مامان خان گوگولي
27 مرداد 91 22:38
دست گلتون درد نكنه نميگي يه موقع بچه از ترس سنكوپ كنه؟


دستت طلا
تنها کسی ک ضایمون نکرد
الهه مامان ماهان
27 مرداد 91 23:00
انقدر نگات میکنم تا از رو بری


شکلک ی ادمی ک از رو نرفته و همچنان اونم زل میزنه ب طرف
مامان زهره
28 مرداد 91 14:24
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان.
فاطمه
28 مرداد 91 20:12
مگه من نمیگم آپم؟
چرا نیومدی؟
تازه وبلاگ آبجی بزرگمم باید بری


وای شرمندت
اخه میدونی چون باموبم سخته
هروقت با پی سی اومدم میام
آرزوی من
28 مرداد 91 23:51
تا که چشمم باز شد ديدم که يارم رفته است ماه مهماني تمام و مه‌نگارم رفته است با گل اين بوستان تازه انسي داشتم گرم گل بودم که ديدم گلعذارم رفته است عيد شما مبارک
الهه مامان ماهان
29 مرداد 91 1:39
دوست چونم عیدت مبارک
اینم از طرف منو قطره جونم نه شوخی کردم تا داغه بگیر


فدات شم گلم
عید توهم مبارک
بووووووووووووس
مامان ریحان عسلی
29 مرداد 91 2:49
سلام با آرزوی استجابت نیایش های خالصانه و مهر قبولی دعاهای شبانه و اجر طاعت و اطاعت و تهذیب نفس، این عید سعید را به شما تبریک عرض مینمایم
بری مامانی نیکان
29 مرداد 91 3:24
عید مبارک .بهترینها رو براتون آرزو مندم[بوسه][بوسه]
❤مامان آزی❤
29 مرداد 91 14:03
درود عزیزم عیدتون مباررررررررک گلم اگه دوست داشتی بیا دیدن سوگل و کیانوش ╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪████▓╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪▓███▓╪╪ ╪╪███████▓╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪███████╪╪ ╪╪█████████╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪█████████▓╪ ╪╪██████▓███╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪██▓▓██████▓╪ ╪▓█████▓▓▓▓██╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪██▓▓▓▓█████▓╪ ╪▓████▓▓▓▓▓▓██╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪██▓▓▓▓▓▓████▓╪ ╪▓███▓▓▓▓▓▓▓███╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪███▓▓▓▓▓▓▓████╪ ╪▓███▓▓▓▓▓▓█████╪╪╪╪╪╪╪╪▓████▓▓▓▓▓▓▓██▓╪ ╪▓███▓▓▓▓▓███████╪╪╪╪╪╪▓██████▓▓▓▓▓▓██▓╪ ╪▓██▓▓▓▓▓▓███████▓╪╪╪╪▓████████▓▓▓▓▓▓█▓╪ ╪╪██▓▓▓▓▓██████▓██▓╪╪▓▓█▓▓█████▓▓▓▓▓▓█▓╪ ╪╪██▓▓▓▓██████▓▓▓█╪▓█╪▓▓▓▓▓█████▓▓▓▓▓█▓╪ ╪╪██▓▓▓██████▓▓▓▓█▓▓█▓█▓▓▓▓██████▓▓▓▓█╪╪ ╪╪▓█▓▓██████▓▓▓▓▓▓████▓▓▓▓▓▓██████▓▓▓█╪╪ ╪╪╪█████████▓▓▓▓▓▓█▓▓█▓▓▓▓▓▓▓██████▓█▓╪╪ ╪╪╪████████▓▓███▓▓█▓╪█▓▓▓█▓▓▓▓███████╪╪╪ ╪╪╪╪████▓▓████▓▓▓▓█▓█▓▓▓▓▓▓█▓█▓▓████╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪╪╪╪████▓▓▓▓▓████▓▓▓▓▓████▓╪╪╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪╪▓█████▓▓▓▓▓█████▓▓▓▓▓█████╪╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪╪█████▓▓▓▓▓█▓█▓▓█▓▓▓▓▓▓████▓╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪█████▓▓▓▓▓██▓▓▓╪██▓▓▓▓▓▓████╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪████▓▓▓▓▓▓██╪▓█╪██▓▓▓▓▓▓▓███▓╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪███▓▓▓▓▓▓███╪▓█╪███▓▓▓▓▓▓███▓╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪▓███▓▓▓▓▓████╪██╪████▓▓▓▓▓███▓╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪▓███▓▓▓▓▓████╪██╪▓████▓▓▓▓▓███╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪▓██▓▓▓▓▓████▓╪╪╪╪╪████▓▓▓▓▓██▓╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪███▓▓▓█████╪╪╪╪╪╪█████▓▓▓████╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪▓███▓██████╪╪╪╪╪╪▓█████▓▓███╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪╪█████████▓╪╪╪╪╪╪╪█████████▓╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪╪██████▓██╪╪╪╪╪╪╪╪▓█▓▓▓████╪╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪╪╪▓██████╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪██████▓╪╪╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪╪╪╪▓████╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪▓████╪╪╪╪╪╪╪╪╪ ╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪╪
الهه مامان ماهان
30 مرداد 91 0:23
سلام بلاگفای مسخره باز نمیشه دلم برای دوستام تنگ شده. بوووووووووووووووووووووووووووووووووس برای هنی جونم و مامانش بوووووووووووووس برای قطره جونم
بوووووووووووووووووووس برای پرپرکیا
بووووووووووووس برای طهور مهور
بوووووووووووووووووووووس برای فاطمه و بچزش
بوووووووووووووس برای ندا جون 3 تا شیطون
خسته شدم بوووووووووس برای خودم برای ماهی برای همه


اوووووووووووف من اینهمه بوسو کجا بزارم
خخخخخخخخخخ
سه شاخه گل بهشتی
31 مرداد 91 17:23
شرمنده که رک می گم ....فقط همین...اللهم اشف مرضانا ...خب هیجانات خفته ، نمیگید یه ذره ایتون ،زهره ترک میشه ؟؟؟


رک گفتنات تو حلقم دیگه اینقدر؟؟؟:s
الهه مامان ماهان
2 شهریور 91 0:32
ببین خواهر فاطمه دو روزه نیومده شناختت
عقل کل........
اللهم اشف مرضانا ننه هنی را....


توی فضول اونجا چ میکنی
الهه مامان ماهان
4 شهریور 91 1:01
اللهم اشف مرضانا....
عقل کل


برو بابا
زری مامان مهدیار
21 شهریور 91 14:42
واایی مامانی شما که دنیای انرژیی خوش به حال مهنا جون که همچین مامان شادی داره
زری مامان مهدیار
21 شهریور 91 14:43
با اجازه لینکتون کردم خوشحال میشم پیش ما هم بیاین
مامان عسل
24 مهر 91 0:34
اولا سلام دوما ببخشید که اینو میگم ولی مهنا کوچولو نباید پیش شما اونم وسط بخوابه. دوما واقعا وقتی می خواستی جیغ بزنی به مهنا فکر کردی؟ ضایع کردن پسر خالت واجب بود یا آرامش دخترت.o_O - خوشحال میشم به وب دخمل منم سر. بزنین.


اول اینکه پس مهنا باید کجا بخوابه؟؟
ی دختری ک شیرخوره هس غیراز بغل مادرش کجا باید بخوابه
دوم اینکه مهنا اصولا پایه بود اون شب چ میدونستم دخترم گریه میکنه
سوم اینکه باشه بتون سرمیزنم