مادرانه!!!
آرام بگیر دلم چه میخواهی از من ناتوان به گمانت حال من بهتر از توست؟؟؟ وقتی گذر زمان را بدان انکه بفهمم میگذرد... او پا به سن میگذارد و میگذرانم تک تک لحظه هایی که شیرین هست... چقدر زود میگذرد بدان انکه بفهمی مادر دخترک سه سال و دوماهه ات شده ایی و حتی برایش نگران شوی برای ترس های شبانه اش اینکه دستان کوچکش را از نرده های نازک تختش بگذراند و سفت دستانت را بگیرد... من نگرانم برای تمام روزهایی که هنوز نیامده اند اینکه بیایند و من نباشم و نتوانم مادری کنم در حق کسی که دنیای مرا مادرانه کرده است... ارام بگیر دلم اینقدر مرا پریشان نکن من احساسم مادرانه ...
نویسنده :
مامان
17:35