براقیت نگاهش!!!
نگاهش حرف ها دارد...
نگاهش امید را به دل یخ زده ام هدیه میکند...
و من می مانم و دلی که نورانی شده از اینهمه براقیت نگاهش...
و من می مانم و دلی که روزی تنها بود که قاصدک قرارش!!! قرار دلش شد...
و من می مانم و نگاه مردی که ب دستانم بود...
و من می مانم و نگاه دخترکی که گرمای وجودم شد...
تمام این ماندن ها دست خوش روزهایی است که بهار را به دل خزان زده ام هدیه میکرد...
تمام این ماندن ها لمس حضور روزهایی است که ب خاطره ها سپرده شدن!!!
که ابدی شدن!!!
که ماندن در تک تک ثانیه های عاشقی!!!
می دانی؟؟؟!!!
دلم عجیب هوای ان روزها را کرده
ان روزهایی ک ب یقین اگر نبود نبودی!!!
و اگر هستی تمثیل ان روزهایی!!!
پی نوشت : پالتوی تنش هدیه تولدش از طرف عمو هادی و خاله راضی عزیزه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی