مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

نقاشی دخترک ما

  این نقاشی ها برای هفته های پیش هست نقاشی جدیدتر هم ازش دارم اما اینها فعلا دم دستم بود   قابل ب ذکر است ک این نقاشی صورتی میباشد با دو چشم و دو دست و دوپا برداشت دیگری نشود خواهشا   ...
2 دی 1391
1740 0 126 ادامه مطلب

یک پست تکراری برای یک عدد تولده مهنا

    سلام مهنای شیرینم !!!!!!!! دختر خوشایند روزهای زندگی ام !!!!! روز به روز بزرگتر میشوی و دلهره من بیشتر از اینکه آینده ات چ میشود و روزهای زندگی ات چگونه میگذرد...... میترسم همچنان میترسم ... وقتی طاقت یک قطره اشکت را ندارم چگونه میتوانم ناراحتی ات را ببینم.. وقتی از بغض کوچکت که فقط به خاطر چیز کوچکسیس که از دستان بسیار کوچکت میگیرم دلگیر میشوم چگونه میتوانم غم آن دورانت را ببینم دلهره دارم از بزرگ شدنت میترسم از آینده ات هراس دارم از آرزوهایم   تو بزرگ میشوی بدون هیچ دغدغه ایی و من فکر میکنم برای آن دغدغه هایت دو سال گذشت از آمدنت ا...
28 آذر 1391

این جمعه ما

  شب جمعه از انجایی ک روی پل حرم بساط پهن مینمایند طبق عادت هرهفتمان ک خانه ی مامان ها ب سر میبریم تصمیم گرفتیم ک باز ب این دست فروشیها سری بزنیم خوشحال و سرخوش قدم میزدیم و کیف مبارکمان ک در قسمت جلویی ان موبایل خوشگلمان خودنمایی میکرد در دستمان بود و عین خیالمان نبود ک شاید این گوشی از کیفمان پرت شود و یا حتی دزدیده شود و هرچند هر از چندگاهی سر مبارکمان را خم مینمودیم تا از بودنشان اطمینان کامل داشته باشیم بعد از تماشایی این دست فروشی های رنگ و ورانگ ب شوهرمان امان دادیم و ب سمت ماشینمان روانه شدیم و کیف را در ماشین پرت نمودیم و سراغ پفکی رفتیم ک در مغازه هی ب چشمان ما مانور میداد خو چ کنیم دله دیگه پفک را...
25 آذر 1391
1447 0 148 ادامه مطلب

بازی با اشکال هندسی

مدتیه ک میبینم مهنا دایره رو  خیلی قشنگ رسم میکنه ب همین دلیل تصمیم گرفتم ک کمی باهاش بازی کنم  روی یک ورقه دایره و مثلث و چند اشکال هندسی دیگه رسم کردم و توی ورقه ی دیگه همان هارو جدا نمودم بعد دادم دستش تا ببینم میتونه دایره را روی دایره و مثلث را روی مثلث و.... بزاره یا نه؟؟ اما انگار این بازی خیلی براش اسون بود چون حتی با اضافه کردن چنتا شکل دیگه باز ب راحتی همه را درجای خود قرار داد....  با خودم فکر کردم ک چ کنم تا اینکه تو ذهنم این تصویر کذایی اومد سراغم  اولش کمی براش سخت بود ک بخواد مستطیل پا رو با مربع گردنش قاطی نکنه اما باز با اینحال با کمی کمک تونست تمام شکلکها را درجای خودش ق...
23 آذر 1391

بدون شرح ب مقدار کمی شرح

        پ ن :فکر کنم فهمیده باشین!!!!!   پ ن : توی اتاق خاله مهنا بودیم و از قرار معلوم سر کامپیوتر دختر‌ک کوچک من هم از فرصت استفاده کرد و یواشکی و البته ب خیال خودش ک مااورا نمیبینیم دستبرد زد در کیف خاله   خخخخخخخخخخخخخخ   این عکسها مال الان نیست حداقل برای چند ماه پیش میباشد!! ...
15 آذر 1391