بدون عنوان
دیشب کلی بم خوش گذشت
اخه عقد دوستم بود ( زینب )...
البته اینم بگم ک تنهایی رفتم و هنی پیش باباش بود
ساعت طرفای ١٢ بود ک بابایی اومد دنبالم و رفتیم خونه مامان زری
یکمی اونجا نشستیم و ب دلیل خستگی بیش از حدم ب خونه برگشتیم
رو هم رفته شب خوبی بود....
اینم چنتا عکس از مهنا
اینجا با هنی رفته بودیم بازار
.
.
.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی