مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

چقدر قشنگه مادر بودن!!!

1392/2/11 17:38
نویسنده : مامان
2,172 بازدید
اشتراک گذاری

هنی

چقدر قشنگه مادر باشی و وقتی ی گوشه میشینی  ببینی ک  گیلاس خوری های توی ویترین ب خاطر مدلش ک اونارو خوابوندی حالا ببینی ک مثل بقیه صاف شده و اون موقع هست ک نمیتونی خندتو کنترل کنی ک حتی دلتم نمیاد دست ب درست کردنشون بزنی...

 

چقدر قشنگه مادر باشی و وقتی نشستی فیلم میکس عروسیتو میبینی و ب اون قسمتی می رسی ک پیشونیتو گذاشتی رو پیشونی همسرت و رفتی تو حس

دخترکت هم دستاتو بگیره و پیشونیشو بزاره رو پیشونیتو و لبخندشو بت هدیه کنه...

 

مهنا

چقدر قشنگه مادر باشی  و وقتی داری با تمام وجودت برای تولد شوهرت عکساشو میکس میکنی ببینی ک یکی هم از اون طرف با همه ی حسش بگه امین منه عشقه منه و من با تمام وجودم بگم شما دنیای منید ...

 

چقدر قشنگه مادر باشی  وقتی با دخترکت بازی میکنی  و اشتباهی دستش بره تو چشمت بیاد بوست کنه و بگه ببخشید مامان آنه

و اون موقع هست ک قرمزی و درد چشاتو فراموش میکنی و دنیات میشه دنیای کودکانه...

 

هنی

چقدر قشنگه مادر باشی و وقتی تلویزیون داره  برنامه فیتیله هارو نشون میده ببینی دخترکتم دستاشو بالا برده و برای سلامتی اقا امام زمان دعا میکنه و پشت بندشم همپای اونا صلواتشو میفرسته و تو هم دستاتو ببری بالا و بگی امام زمان نگهدارت...

 

چقدر قشنگه مادر باشی و وقتی دخترکت غذاشو تموم کرد دستاشو ببره بالا و با تمام وجودش بگه : عدایا شکرت ...

 

چقدر قشنگه مادر باشی و وقتی داری فیلم تولد دوسالگی دخترت رو میکس میکنی ببینی دخترکت هوس کیک و ژله ی توی فیلمو کرده و گیر شده ک میخواد و توهم با همه ی حس مادرانه ایت پاشی و براش کیک و ژله درست کنی...

 

هنی

چقدر قشنگه مادر باشی و وقتی میری مغازه تا برای دخترکت هله هوله بخری پلاستیک خوراکیا رو از دستت بگیره و کلاهشو بده دستت و بگه خستم درحالی ک پلاستیک خوراکیا خستش نمیکنه...

 

چقدر قشنگه مادر باشی  وقتی داری برای خودت شعر میخونی و میگی با تو رفتم ببینی یکی هم پشت بندت بگه باتو لفتم بی تو آمدم اون موقع هست ک دیگه دوتایی باهم میرید تو اوج ...

 

چقدر قشنگه مادر باشی و وقتی همسرت هنوز نیومده ببینی دخترکت دستاشو بالا گرفته و ب حالت دعا بگه عدایا امین زوتر بی یاد ...

 

چقدر قشنگه مادر باشی  ووقتی با تما احساست دخترکت رو میبوسی و میگی آخ چ حالی داد اونم بیاد ی بوس محکم از دید خودش رو گونت بکاره و بگه آخ ب منم چ عالی داد ...

 

چقدر قشنگه مادر باشی و ببینی دخترکت بیاد ببوستت و بت بگه مامان آنه سوست مباعک...

 

چقدر قشنگه مادر باشی و ببینی تمام دلیل خنده هات همین دخترک 28 ماهته...

 

چقدر قشنگه مادر باشی و آرزوت سلامتیه شیرینت باشه و شیرینی زندگی گوارای وجودش بشه...

 

چقدر قشنگه مادر باشی حتی باتمام خستگی ها و عصبانیت هات...

چقدر قشنگه مادر بودن...

 

پی نوشت : خدایا تمام زنانی ک در حسرت مادر شدن هستن ب لطف عنایتت مادر بفرما...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (155)

الهام
11 اردیبهشت 92 18:23
عزیزم جگر این دختره برم یه دشت پر از گل مریم تقدیم تو مادر خوب


فدای تو مهربون بانو
مامان رویا
11 اردیبهشت 92 19:07
چه قشنگه که وقتی تو مستی مادر بودنت غرقشدی واسه اونایی دعا کنی که در آرزوی مادرشدن هستن...
روزت مبارک عزیزم


خصوصا زمانی ک چند نفر شدید توی ذهنت بیان اون موقع
روز شماهم مبارک بانوی دوست داشتنی
ZaHrA
11 اردیبهشت 92 20:39
این دعای آخرت متن قشنگت رو تکمیل کرد

عزیزم روزت مبارک و امیدوارم که سالهای سال خودت و امین زنده باشین و سایتون بالا سر مهنا جونم و دوماد عزیزم امیر مهدی باشه


مادر شدن رو دوست دارم با اینکه تجربه نکردم ، ولی دو بار تو خواب دیدم که بچه دار شدم ، دلم نمی خواست از خواب بیدار بشم

الهی که همه ی خانومای این سرزمین حسرت مادر شدن به دلشون نمونه

و دعا کن که ما هم هر وقت شرایطمون جور بود خدا بهمون نی نی سالم و صالح و ناز بده


بوس بوس آنه ی گلم

ببوس دختر نازتو که دلم یه ذره شده برااااااااااااش


سلام مهربون دوست من
روز توهم مبارک
ایشالا هرچی بخوای خدا بهت میده
دلت پاکه مادر خوبی میشی
ی مادر مهربون و دوست داشتنی
بی ریا و پاک
ایمان دارم
خاله فاطی جون جونی
12 اردیبهشت 92 0:46
فلعن که عصاب مصاب خوندن متن روندارم
ایژالله وقتی که خوندم دراوج آسمانها {به علت ترکیدن}نظر خود را در رابطه با نوشته ات عرض مینمایم
اووووه فک کنم اون همون نوشته ای که اومدی تو اتاقم به پام افتادی که بهت کمک کنم تا بتونی بنویسی...آره یادم اومد.....چی؟؟؟ نه بابا به کسی نمیگم من نوشتم... چی؟؟؟ آره بابا خیالت راحت نمیگم بابا
منو چه به این حرفا
والا


اول اینکه ب پا افتادن کار توئه نه من ینی اصلا از من بعیده ک ب کسی التماس کنم برام چیزی بکشن یا بنویسن
میدونی که
دوم اینکه اصولا کسی ک قدرت نوشتن نداره ادعای نوشتن دیگرون ب نام خودشونو داره
میفهمی که
سوم اینکه کسی ک مینویسه حتی اگه بی خود باشه از دید خودش خیلی قشنگه و روزی هزار بار میخونه پس اگه تو اینو نوشتی باید حوصله خوندن دوبارشو داشته باشی
توجه مینمویی که
و قابل ب ذکر هم میباشه ک توی دختر چ حس مادرونه ایی داری
گند زدی ابجی کوچیکه
خخخخخخ
خاله فاطی جون جونی
12 اردیبهشت 92 11:01
بخند. بخند که خنده هایت جان است


به خودشیفته جان
حباب
12 اردیبهشت 92 13:35
به به آنه چه متن قشنگی ....خوش به حالت مامانی


فدای تو گلم ایشالا این حس قشنگو تجربه میکنی
ندا
12 اردیبهشت 92 14:23
سلام
روزت مبارک
الهی بازم مامان شی از بس که قشنگه نــــــــــــــــــــــــــــــــــه ؟؟؟


سلام عزیز دل
نمیدونم
ZaHrA
12 اردیبهشت 92 22:05
قضیه ی رمز چیه آیا ؟


فرستادم برات گلی من
در رمزم کوشا باش
خاله فاطی جون جونی
13 اردیبهشت 92 12:43
ننه هنی درزمان نوزادی
ننه هنی در زمان کودکی
ننه هنی در زمان نوجوانی {که البته قابل ذکرس که به دلیل تحولاتی که در سن نوجوانی به علت بلوغ رخ داده است ننه جان همچین چهره ای داشتند}
ننه هنی در زمان منتظر بودن خواستگار
وبالاخره ننه هنی در زمان آمدن خواستگار
ننه هنی در زمان رفتن خواستگار
سالها بعد:ننه هنی در زمان بله گفتن
ننه هنی در جلوی آینه آرایشگاه

ودر آخر ننه هنی جووون عاشقتیم


نترکی بامزه ی من
ولی بدجور با خط اخرت حال نمودیم

راستی
خودشیفته در زمان نوزادی و کودکی و نوجوانی
س دوره ایی رو ک رد کردی هیچ تغیری نکردی فقط دوره گذروندی
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان دونفرونصفی
13 اردیبهشت 92 15:05
مامانی روزت مبارک باشه مرسی واسه این همه حس قشنگ که با ما تقشیم کردی


فدای تو عزیز دلم
مادرشوهر
13 اردیبهشت 92 16:52
سلام آنسه.
من غمباد گرفتم از بس میومدم وبت و برام باز نمی شد

داشتم دیوونه می شدم.احتمالا تا چند رو نت نخواهم داشت...

اومدم بگم ممنونم بابت رمز.و اینکه:

عزیزم روزت هزاران بار مبارک.
خیلی قشنگ نوشتی...باخوندنش کلی حال کردم..


سلام مادرشوهر جان
ممنون عزیزم
رعنا
13 اردیبهشت 92 18:14
عزیزم روزت مبارککککککک


خیلی قشنگه مادر باشی ویه فرشته رو داشته باشی که هر بار که نگاش میکنی تمام بدنت به لرزه بیفته و فقط بگی خدایا شکرت


مامان آبتین
13 اردیبهشت 92 18:53
عالی بود مطلبتون .واقعا حس قشنگیه مادر بودن و مادر شدن
راستی چه ماه شده این مهنا جون


ممنون عزیزم
الی
13 اردیبهشت 92 23:11
ای قربون تیپت.


فدای تو الی جونم
الی
13 اردیبهشت 92 23:16
چقدر قشنگ نوشته بودی.


چشات قشنگ دیدن
مامان معید
14 اردیبهشت 92 2:06
آنه خیلی قشنگ نوشتی...
گریه کردم...نمیدونم چرا.

روزت مبارک مامان خوب.


مرسی عزیزم
از بس دلت پاکه خانمی
رمزت چرا اشتباه است
انسیه
14 اردیبهشت 92 3:11
عزیزم روزت مبارک


ممنون گلم
انسیه
14 اردیبهشت 92 3:12
خوبی هنی جون چه بانمک شده بااین لباس سفیدکه دوریقش گل داره عروسک شده


انسیه
14 اردیبهشت 92 3:13
نوشته ات هم خیلی جالب بود عزیزم


فدای تو انسی بانو
انسیه
14 اردیبهشت 92 3:14
چه ابجی ابروریزی داری توحیثیتتوبه باددادازهمون اول زندگیتو


میبینی توروخدا
ب جای درس خوندن چها میکنه
انسیه
14 اردیبهشت 92 3:14
شب بخییییییییییییییییییییییر


شبت بخیر گلم
مامان شهاب
14 اردیبهشت 92 8:48
بابا فیگور


پری مامانی نیکان
14 اردیبهشت 92 14:54
سلام گلم .

خیلی قشگ نوشتی گریمو در آوردی. الهی همیشه سایت بالا سر دختر گلت باشه تا مادرشدنش رو ببینی.





ممنون عزیز دلم
پری مامانی نیکان
14 اردیبهشت 92 14:55
هنی جونم دوستت دارم فرشته کوچولو.


نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
14 اردیبهشت 92 14:56
ببخشید گیلاس خوری چیه؟
نمیشه توش مثلا هلو خورد؟ یا مثلا آلبالو؟
اگه وش چیزی به جز گیلاس بخوریم میمیریم؟


میخواستم بنویسم شراب خوری دیدم زشته
اصلا شربت خوری خوبه
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
14 اردیبهشت 92 14:57
آمین برای پی نوشت...


مامانی سارا
14 اردیبهشت 92 15:23
بابت دعات الهی امین نمی دونی ما مادران با مادران در انتظار چه ها که نمی کنیم همین دوستی دوستی جیگرشونوخون می کنیم ......ای خدا


واقعا حرفت درسته واقعا
مامان سارا چی شد کی اذیتت کرد بگو حالشو بگیرم
مامانی سارا
14 اردیبهشت 92 15:25
حالا رمزم که نمی تونیم بگیریم نمی دونم اهل موزیک گوش کردن هستی یا نه ؟ ولی الان یه اهنگ با احساس دارم گوش می کنم وبتم خوندم یاد یه بنده خدایی افتادم دلم گرفت دوباره می رسم خدمت عزیزم


بله خیلی زیاد
قربان دلت عزیزم
خاله فاطی جون جونی
14 اردیبهشت 92 16:00
میبینم که بعضیا قدم رنجه فرمودن تشیف آوردن
ترخدا خجالتمون دادی


بیچاره مامان فکر کرده خوابی
خخخخخخخ
من با موب کامنت بی خودتو خوندم
منتها جواب ندادم
الهام
14 اردیبهشت 92 16:11
سلام گلم رمز بنما پست جدید هم گذاشتم


الهام
14 اردیبهشت 92 16:28
عدس باید کاملا بپزه چون اگه تو آش رفت دیگه نمیپزه اول عدسو بپز بعد برنجو و سبزیو بریز تو دیگ با عدس آب بریز توش 5 دقیقه یه بار هم بزن تا کاملا بپزه نمک هم بهش بزن
آخر سر پیازداغ بگیر زردچوبه و فلفل و نعناع بزن بهش بریز توش 5 دقیقه بعد آماده است
خیلی خوشمزه میشه بچه های من خیلی دوست دارن این ساده ترین آشه تو زمستون شلغم هم میریزیم توش البته همزمان با برنجش که له نشه فقط بپزه


مرسی عزیزم
الان درستش میکنم
خدا کنه خوب دراد
خخخخخخخخخخخ
الهام
14 اردیبهشت 92 16:30
عکسشو بزار حتما نوش جان


اگه خوب دراد حتما عکسشو میزارم
زری مامان مهدیار
14 اردیبهشت 92 17:36
مامان آنه سوست مباعک
ایشالا سایه ت همیشه بالای سر دختر شیرین زبونت باشه عزیزم


مرسی عزیز دلم
عاطفه
14 اردیبهشت 92 19:40
ای جونم روزتون مبارک اگر چه با تاخیر
خیلی قشنگ نوشته بودی مخصوصا اون قسمت که همزمان میگه امین منه
ببوسش


ممنون عزیزم
الهام
14 اردیبهشت 92 20:22
عزیزم پس عکسش چی شد ؟همشو نزدم بقیشو امشب میزارم


ینی الان عکسشو بزارم؟؟
ازش عکس انداختم ولی بعدا میزارم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 0:42
سلام عزیزم شب قشنگت آروم و مهتابی.


سلام ب روی ماهت عزیزم
بلاخره من و تو باهم انلاین شدیم
خخخخخخخخخ
اخه نمیدونم دیروز بود یا پریروز هردومون انگار انلاین بودیم ولی متوجه نشدیم
یا امروزم همینطور
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 0:44
آنه دارم میمیرم.


چرا عزیزم
پری جون بگو دقیق چ ادرسی میزنی؟؟؟
اصلا چی میاد وقتی باز میکنه؟؟؟
اخه بچه ها اومدن تو وبم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 0:45
اره امروز بودم اما زود رفتم .


اره کشفیدمت
خخخخخخخخخخخخخخ
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 0:49
من همین آدرسی که برام کامنت گذاشتی یا تو پستت معرفی کردی رو میرم . از گوگل سرچ میکنم نمیاد.

برام میاد برای شما( آدرس وب) هیچ نتیجه ای یافت نمیشود.


اها فهمیدم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
میدونی چرا
چون از گوگل سرچ میکنی
بلاگفا باید چندروز از ساخت وب و حتی گذاشتن چند مطلب باعث میشه ک تو جستجوگرا بره
ب خاطر همین چون من تازه وبمو ساختم تو گوگل نیس
باید تو مرورگرت بتایپی
همون ادرس کپی کن تو تب بنویس مروگرتو میگم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 0:53
آنه روز مادر میخواستیم بریم خونه ی مامانم اینا رفتم دوش بگیرم میثم خونه نبود و نیکان داشت بازی میکرد
در حمام رو نیمه باز گذاشتم تا بتونم ببینم نیکی چه میکنه.

دیدم داره با سه چرخش بازی میکنه خونه ی ما هم که دوبله .اتاق خواب و حمام سه تا پله از حال باید بریم بالا.
و نیکی سه چرخش رو اورد جلوی در حمام بهش گفتم همین جا بازی کن . یه هو دیدم صدای افتادن چرخش اومد و بعد ش هم جیغ خودش.


وای چیزیش ک نشد؟؟؟؟
اخی عزیزم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 0:56
منم تازه شروع کرده بودم به شامپو اومدم بدوم بیرون ببینم چی شده یهو رفتم هوا و با دوتا پام اومدم زمین .

الان از اون روز موندم زمین. دور از جون عین فلجا شدم کمرم داغون شده




دور از جون
وای بمیرم الهی
چی شد بعدش رفتید مهمونی یا نه
الان چی بهتری
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 0:57
یادم رفت من خوردم زمین نیکان دویید جلوی در حمام پس نگو خودش چرخشو انداخته بوده و از خوشحالی جیغ زده بود.فقط این وسط من تلف شدم .


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
ینی جیغ شوق بود
الهی عزیزم
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 0:57
سلااااام


سلام ب روی ماهت عزیزم
دیدم انلاین داریما فکر کردم هویجن
از صب پای نت بود س چارتا انلاین بودن ولی همه هویج
الهام
15 اردیبهشت 92 0:58
آخی پری جون تازه خوندم هنوز کمرت در میکنه خیلی بده عزیزم
من رمزو بهت دادما


رمزو میگی ب من؟؟؟
داشتم از قبل الهام
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 0:59
الهام جون و یاسی جون سلام . شبتون خوش.


الهام
15 اردیبهشت 92 1:00
سلام مهندس کجایی ؟
این طرفا یکی باید اینو به خودم بگه
راستی عزیزم عکس آشت کوش


تو گوشیمه باید بریزم تو نت حال ندارم فردا حتما میزارم
خیلی خوب شده بود واقعا خوشمزه بود مرسی عزیزم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:00
الهام جون ممنون بابت رمز.

یاسی خانمی ایروبیک میری بی ما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اره یاسی؟؟؟؟
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:01
سلام پری جونم‏!خدابدنده؛الان حالت خوبه؟کجاهات دردمیکنه؛


خخخخخخخخخخخخخخخخ
ی جای خخخخخخخخخخخخ
الهام
15 اردیبهشت 92 1:01
نه به پری فکر کردم دادم نگو نداده بودم


اها
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:03
آره امروزو رفتم ایروبیک خیلی حال داد؛ولی چون جلسه اول بود؛همش حرکاتوقاطی میکردم:‏)‏


من مجردیم ایروبیک میرفتم
ولی حالا خیلی دوس دارم برم امادگی جسمانی بدنو سفت میکنه
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:03
انه اون روز زفتم خونه ی مامانم چون قرار شد برم بیمارستان . دیشب اومدم خونه .

نمیتونم راه برم دردکمرم زده به پام و کل پام باد کرده کفش نمیتونم بپوشم . نمیتونم پامو زمین بذارم همش پام خالی میشه . احساس میکنم کل پام مثل یه تاول شده همش باده .


جدی اینقدر وحشتناک شدش
اخی حتما چقدر اقا میثم ناراحت شد
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:04



چته بچه
کودک درونت پیش فعال شدش باز
الهام
15 اردیبهشت 92 1:04
خیلی بده منم سرم اومده اتفاقا از دست بچه ها تو آشپزخونه سر خوردم خدا شفا بده زودتر
یاسیجون تو پستت یه جا نوشته بودی رباتیک


پس چرا من نخوندم
فکر کنم راس میگه اشتب نوشت ک منم متوجه نشدم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:05
الی بچه ها خوابیدن ؟


هنی هنوز بیداره
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:05



چته تو جای الهه رو پر کردیا
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:06
الهام واقعأ؟برم بخونم ببینم


اره راس میگه
الهام
15 اردیبهشت 92 1:06
آقا قبول نیست شما چقدر شکلک دارین منم میخوام لبخند سوال تعجب شیطان فرشته نی نی
خمیازه هیپنوتیزم تلفن وحشتناک ناراحت قلب
عصبانی گریه خرخون ساکت خوشمزه دروغگو
تماس عجله چشمک خجالت مغرور خنده
گل قهر متفکر منتظر کلافه راک
نیشخند زبان عینک خنثی خواب دلقک
اوه افسوس خداحافظ شکست پلک ماچ
نگران ابرو شوخی ابله دست اوغ
زودباش تایید بغل دلشکسته شرمنده قهقهه
هورا اضطراب گاوچران رویا من نبودم سبز
خانواده



ها پس چی
فکر کردی ما کم الکی هستیم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:06
دارم دیوونه میشم مثلا قرار بود 27 برا نیکان تولد بگیریم . همه برنامه هام بهم ریخت . بیچاره میثم از 4 شنبه مونده خونه. هم مامان نیکان شده هم باباش . هم پرستار من


الهی
راس میگی سرگرم کارای تولد بودیا
ایشالا بهتر میشی
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:08
خخخخخخخخخخخخخخخخ

اینجا همش شکلک بازاره .


بله از بس باکلاسه نی نی وبلاگمون
ما همچین دوستایی داریم
الی
15 اردیبهشت 92 1:09
کی هست؟


همه
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:09
آنه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
کجام درد میکنه


خخخخخخخخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:09
آره باشه درستش میکنم؛چقد جالب؛ایروبیک‏=روباتیک؛‏(راستی این ورزشی ک میرم هم آمادگی جسمانیه هم ایروبیک‏)‏


اره امادگی رو دوس دارم یاد مهدکودک میافتم
خخخخخخخخخخخخخ
الی
15 اردیبهشت 92 1:10



چته
الهام
15 اردیبهشت 92 1:10
هنوز آناهید بیداره داره زور میزنه یه لاکو باز کنه امروز احمد از زور دلش بهش میگفت بچه منو به تخم آوردی من از خنده مرده بودم


چی؟؟؟؟
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:10
همه هستیم .

سلام الی دختر دایی .
دارم میمیرم .

آیکون دختر عمه که خودشو واسه فامیلش لوس میکنه .


واه واه واه
ایکونه ی ادمی ک کلی حسادت کرده ک دخترعمه خودش نیس
مامان معید کجایی
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:11
سلام الی


سلام الی جون
الهام
15 اردیبهشت 92 1:12
بچه ها من یکی درمیون نظرام ثبت نمیشه چرا ؟


حتما دوباره نی نی وبلاگ خودشو لوس کرده
جنبه نداره دو دقیقه ازش بتعریفیم
همه بی جنبه شدن ب مولا
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:12
ماشاالله به این آناهید براش اسپند دود کن و صدقه بذار.


خیلی خوشمزه شیطونی میکنه
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:13



دوباره این شکلک گذاشت
الهام
15 اردیبهشت 92 1:14
میزارم به خدا ولی واقعا از دستمون دررفته نمیدونم چکار کنم یه ثانیه نمیشه ولش کرد
نه اون دوتا ساکت بودن خیلی سختمه


ولی الهام من عاشق آینازم
خیلی نازه خیلی هم خوشمزه هست کاراش خصوصا موقعی ک آنیدو اذییت میکنه
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:14
الهام جون اینجا نت مامان هنیه دیگه اگه شکلک خوشگل داره چیزای دیگه هم داره.


مثلآ؟؟؟؟؟؟
الهام
15 اردیبهشت 92 1:16
خیلی خوشکلن خوبه این جوجو تونست بازش کنه داره لاک میزنه به چه دقت


مهنا ک عاشق لاکه
ینی همش تا میریم بیرون باید براش ی لاک بخریم
دوتایی هم ک میافتیم ب جون لاکا هی برای هم میزنیم
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:16



یاسی میکشمتا
همش شکلک ی چی بگو دلمون تنگید برات
الی؟؟؟؟؟؟؟؟کجایی
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:17
من الان نمیتونم بخوابم آقا؛چون غرورم اجازه نمیده برم بغلش


بغل کی رضا؟؟؟؟؟
دوباره قهرید؟؟
الهام
15 اردیبهشت 92 1:19
چه خوب منم دوست دارم من جینی میخرم براشون میرم عمده فروشی بالای شیش تا میده رنگاشم میتونم انتخاب کنم خیلی هم پام کمتر میوفته دختر داری این چیزارو هم داره


بله دیگه
من اگه مسئله نماز نبود دیگه هیچی همش لاک ب دست بودم الان همش پد ناخن ب دستم
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:20
نه‏! قهرکه نه‏! یه بحث کوچولو؛اونم نمیتونه بخوابه؛همش اینورواونورمیکنه؛چیکارکنم برم بغلش‏?‏


اره بروووووووووووووووووووو
بوسشم کن بگو خوبی بهترینم؟؟
الهام
15 اردیبهشت 92 1:21
ای بابا این طفلک چه گناهی کرده گیر تو افتاده یاس اگه نزدیگت بودم خودم از لج تو هم شده میرفتم تو بغلش تا حالت جا بیاد


اوه اوه ااوه
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:21
منم عاشق لاکم.

شده تو روز میزنم و پاک میکنم و وضو میگیرم و بازم لاک.....


مث من میبینی توروخدا
البته دوران نماز پلاستیکی بیشتر میزنم
وای چقدر هوس لاک کردم
من لاک
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:21
باشه پس شبخیر


عزیزم
شبت ب خیر
الهام
15 اردیبهشت 92 1:22
برو اینقدر ناز نکن برو وگر نه میاما


خخخخخخخخخخخخخخخ
وای مردم از خنده
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:23
الهام الانه که یاسی غیرتی از صفحه مانیتورت یه مشت بره تو چشمت .


هم مشت هم جفتک با پا

پری چی شد تونستی بری تو بانوم؟؟؟
الهام
15 اردیبهشت 92 1:23
فکر کنم همه ی خانمها عاشقشن


الهام
15 اردیبهشت 92 1:24
نه بزار تحریک بشه بدوه بره بغلش کنه
گناه داره به خدا پسر مردم این یاسی اینقدر ناز میکنه براش


زن نازه و مرد نیاز اگه یاسی ناز نکنه ک مردنیازش نمیشه
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:25
میثم میگه میشه بگی چیشد که بعد از سه روز اخ و ناله از خنده کمرتو گرفتی میگم هیچی دوستم از شیراز میخواد بره خوی پیش شوهر دوست دیگم میگه وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:26
وای انقدر ناز هم اشتباهه. زود دلو میزنه. یاسی دیگهانقدرناز نکن مردا زود کم میارن.


اونکه اره
بچه هاامشب ی دادو بیدادی راه انداختم ک حالا خودم کلی ناراحتم
سر ی پفک ک امین یادش رفت بخره کلی جیغ زدم
البته اخرش دوباره رفت و خرید
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:27
شماهادارین چی میگین ها‏?یه یاسی غیرتی ک الان با اف 14 میره خونه الهام؛


ای جان دعوا من عاشق دعوام
قطره نفس کش بیا
اخه غتره جونمم عاشق دعواس
خخخخخخخخخخخخخخ
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:27
آنه نه هنوز نرفتم . بعد اینجا سعیمو میکنم.


باشه
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:28
وای خدای من اف 14


میتونی تی ان تی هم بترکونی
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:28
اصلأ هم کم نمیاره؛حتی روز ب روز بیشترعاشقم میشه؛


ب قول غتره عاشقیتون مستدام
مستدامتون تو حلقم
الهام
15 اردیبهشت 92 1:28
آبرومونو بردی بابا فقط تهدید کردم حالا شوهرت میگه این شیرازیها چقدر ولن
پری جون فقط استراحت چاره شه یه کم به کمرت فشار بیاری چند روز دیگه طول میکشه مراقب خودت باش عزیزم


اره پری مواظب خودت باش زیاد ب خودت فشار نیار
بزار پرستارت باشه اقا میثم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:31
نه الی میثم خیلی ساده و خوش قلبه .

اتفاقا خندم گرفته اگه بهش رو بدم بخاطر این کمر درده که نمیتونم باهاش باشم الالن میگه بگو اول بیاد اینجا بعد بره خوی.


به به همه لارجن ب مولا
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:31
الهام ک ازهمون اول فقط فرصت گیرمیاره ک من بارضاقهرباشم این بپره بغله اون ؛ولی مگه میذارم‏?‏



یاسی میبینی تورو قرعان
الهام
15 اردیبهشت 92 1:32
وای جگرم مگه نرفتی هرچی تو ناز کنی اون میخره ولی گناه داره به خدا احمد یادش رفت کادو روز زن بخره طبق معمول آخرسر دید من ناراحنم اومده میگه بیا پولو بگیر ه چی میخوای بگیر باور نمکنی یهو زدم زیر گریه اعصابم خورد شد پولو ازش نگرفتم اونم دیگه به رو خودش نیاورد
حالا تو شوهر به این گلی داری سر هیچ اذیتش میکنی


منکه بودم پولو میگرفتم ازش
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:32
پری‏?توچی گفتی ب آقامیثم‏?‏



وای خدا مردم از خنده
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:32
بابا یاسی تو دیگه کی هستی دست شیطونو بستی.


یاسی الان تو بغلشی؟؟؟؟
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:34
همش میگمااااذیتش نمیکنم دیگه؛ولی مگه میشه‏?‏


بابا زن ک اذییت نکنه ک نمیشه
مردم ب موقع ادمو سرویس میکنه
الهام
15 اردیبهشت 92 1:34
چشم عزیزم باید یه هواپیما اختصاصی بگیرم به همتون یکی یه سر بزنم
احمد هم خیلی از این شوخیا میکنه


ولی امین جرات نداره بیچاره
تا ی چی میگه من مخشو میخورم ک چی ؟؟ینی چی؟؟منظورت چی بود؟؟
چرا این حرفو زدی؟؟؟خلاصه هم خودم سردرد میگیرم هم باعث سردرد اون میشم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:35
طفلی شوهری خسته بود گفتم خو بخندونمش


فدای خندودنات
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:36
آره دستشوبازکردم آروم؛الان سرم روبازوشه؛نفسشم میخوره ب صورتم؛ولی اون خوابه ؛منم گاهأ یه بوس آروم ازلباش میکنم؛واااااای عشقم عاشقتم‏*‏




وای خدای من

تو بااین حرفت باعث میشی الهام ک سهله همه ی ادمای وب من با کله بیان خونتون
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:38
من از این شوخیا میکنم ولی طفلی میثم کافیه با شوهر خواهرم و شوهر عمم که شیطونن و سر به سر ما میزارن بیفته یه جا و بخوان از این حرفا بزن من انقدر میگم تا کم میارن و اون سری شوهر عمم میگه میثم خدا به دادت برسه .


مثلا چیا میگید
من خیلی بی جنبم
پریشب خونه مادرشوهر بودیم مامدرشوهرم گفت امین خوشتیب شدی
امین گفت دختر کش شدم
تا چندساعت ک جوابشو نمیدادم تا شبم ک سرشو خوردم این چ حرف زشتی بود
خلاصه مخ خوردیم
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:38
آره آنه منم دقیقا مثل توام؛ تاحالاهم خیلی ب ندرت ازاون شوخیاباهام کرده؛میدونه ک خوشم نمیاد؛


خیلی بده خیلی بد
خیلی اخلاقم بده اینجوری زود پیر میشیم
الهام
15 اردیبهشت 92 1:38
نه بابا ح-رف پول نیست صبحش رفتم برای الناز کادو روز معلم خریدم یه کارگر اومده بود برای خانمش یه شاخه گل پلاستیکی و دوتا شونه سر از این مشکی ساده ها خرید 1500 تومن به خدا کیف کردم با تمام نداریش یادش بود برای زنش اینقدر ارزش قائل بود مه با ذوق اینارو خرید اونوقت شوهر من ادعای عشق عاشقیش میشه ولی حتی ثانیه ای برای من وقت نمیزاره


مردا همینن بی احساس
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:40
خوبه دیگه؛لابد میخواین هواپیماشخصیمو بفرستم دیگه زحمت بلیط نکشین؛آره‏¿خوبه‏?دلتونو نمیزنه ک‏?‏


منکه شوهر دارم گفتم مجردای وب یهو تحریک نشن
میخوای برای اونا بفرست
خخخخخخخخخخخخ
وای یاسی کلی دلم برای این کارات تنگ شده بود قربونت برم
الهام
15 اردیبهشت 92 1:41
آقا احمد تو خیابون به ملت متلکم میگه در حد المپیک یه بار یه خانمه بهم گفت نمیتونی جلو شوهرتو بگیری من از خنده مرده بودم نمیتونستم جوابشو بدم
کلا حساس نیستم رو این مسائل


نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا ریلکس عادی لارج
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:42
وای الهام خوشبحالت؛همینه دیگه باسه تابچه اینقد جوون و خوشگل موندی


راس میگه یاسی
ماشالا شاد و سرحالی نه مث ما افسرده
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:42
آنه من تو جمع خونوادگی خودمون این حرفارو میگم چون میدونم شوخیه و تموم میشه میره اما تو جمع خونواده شوهری همیشه از این حرفا که بشه فقط زوم میکنم به لبای میثم تا یه جمله در بیاد من با کله برم تو صورتش اما تا حالا یه کلمه هم نگفته.اصلا چیزی هم بگن میگم نوش جون شوهرم .




اره موقعیت خانوادگی هم مهمه

ما خانوادمون خیلی حساسن
الهام
15 اردیبهشت 92 1:43
بفرستی هم بد نیست ساعت چنده بچه ها
احمد هنوز نیومده من خوشحالم میخوام برم تو بقل ملت
چقدر پرروه
تا زنگ نزنم یادش نمیمونه بیاد خونه


نیومده هنوز؟؟؟
کجا هست ای موقع شب
اصلا جایی بازه؟؟
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:45
خدایاماروچرا اینقد حسودوخبیث آفریدی?گناه این بندگانت چی بود ک ب دست ما افتادن‏?واقعأ یلحظه دلم ب حال رضاسوخت


منم هویجور
ولی اگه ب مردا رو بدی خیلی بی جنبه ان
الهام
15 اردیبهشت 92 1:46
نه عزیزم حساس نیستم چون میدونم فقط حرفه الانم که دیر میاد میاد برام از سیر تا پیاز با کی بوده چی گفته و همه چیزو تا صبح تعریف میکنه بعدم کلا حسود نیستم


اخه اینا حسودی نیس حساسیته
منم ب شوهرم خیلی حساسم
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:46
الی میثم خیلی ساده س. چی بشه با دومادمون و شوهر عمم حرف بشه فقط میخنده و ریسه میره اما خود من خیلی تیکه میام بهشون .

ولی خدایی تا حالا ندیدم تو خیابون به کسی نگاه کنه .

اون روزی بهش مدلمانتوی یه زنه رو میگفتم ببین چه خوشگله نگاه نمیکرد.

ولی منم خیلی حساس نیستم.


خیلی خوبه
من و یاسی چن سال دیگه عصا ب دستیم و شما بپر بپر
خخخخخخخخخخخخخخخ
الهام
15 اردیبهشت 92 1:47
خونه ی دوستاشه با هم دور هم جمع میشن تا این موقع پاسور بازی یادشون میره ساعت چنده

تا دعواشونم نشه ولش نمیکنن




خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:47
الهام تودیگه کی هستی ب خدا؛آدم ب این لارجی و ریلکسی توعمرم ندیدم ب خدا


شیرازیا خیلی اروم و ریلکسن
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:49



وووووووووووووووووی یاسی نی نی نمیخواید؟؟؟
الهام
15 اردیبهشت 92 1:50
نه تو شیراز همه با هم احساس خواهر برادری دارن احمد بیشتر از من توجه داره تو عقد داداشش فقط احمد و جاریم فهمیدن سرویس طلای مادر زنش با اونی که تو نامزدی پوشیده بود فرق میکرد
بهش گفتم من موندم تو تو یقه ی مادر زن داداشت چکار داشتی


پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:50
انه حالا اگه این مسایل برایمنم پیش بیاد میثم هم اصلا کاری نداره.



مثلا عید که شد خیلی از مشتری هاو همکارای خیلی قدیمی مون بهم زنگ میزدن نمیگفت طرف چیکارت داره و چرا و .....




اره امینم همینه


خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:51
چرا‏?اونروز رضاهم میگفت ک دلش یه نی نی میخواد؛ولی الان خیلی زوده آخه


اخی عزیزم نی نی یاسی
چی میشه
بوووووووووووووووس
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:52
الی مردم از خنده احمد آقا چه با حاله.........



باحالیو گذرونده
الهام
15 اردیبهشت 92 1:53
آره عزیزم اینم از خصلتای خوب شیرازیهاست البته نه من کلا خیلی خودمو برای چیزی که فایده نداره اذیت نمیکنم حالا دعوا هم کردم اون میره بیرون سیگاریو مشروبی و با دوستاش حاش جامیاد من میمونم که نه اعصاب بچه دارم نه خودمو نه زندگیمو به نظرت فایده اش چیه




راس میگی ب خدا

فقط اعصاب خوردی برای خود ادمه

الهام
15 اردیبهشت 92 1:55
آره والا تو خیابون باهاش نرفتی همه فکر میکنن دوست دخترشم برای 13 بدر دیدی چی نوشته نقل مامانم


نه نخوندم
باید بخونم چون نت نداشتم خیلی از پستاتو نخوندم تو هم روز ب روز پست میزاشتی
خانوم مهندس
15 اردیبهشت 92 1:56
وااای آنه چقد من وتوشبیهه همیم؛بچه هامن رفتم بخوابم شب بخیربوس


گفتم ک کارات عین خودمه
البته من چون یکم گذشته حساسیتم کمتر ازتو شده
برو عزیزم بای
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 1:59
یاسی جون شب بخیر.


الهام
15 اردیبهشت 92 2:05
من برم حالا اومده ماهی هم برام آورده خدااااااااااااا
بدم میاد از ماهی
شبتون خوش


خخخخخخخخخخخخخخ
شب تو هم خوش
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 2:07
الهام جون شبت خوش.


شوهرت بیداره پری؟؟؟؟
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 2:08
آره دا تی وی میبینه.


امین ک خیلی وقته لالاس
ولی هنی بیداره
سرخودمم خیلی درد میکنه
پری مامانی نیکان
15 اردیبهشت 92 2:11
عزیزم برو بخواب. منم سعی میکنم برم وبت.
دوستت دارم آنه .

شبت خوش. هنی رو ببوس.


ممنون عزیزم
سلام برسون
منم دوستت دارم
شبت خوش
مامان مهسا
15 اردیبهشت 92 11:55
سلام
ببخشيدا ما اون جريان گيلاس خوريها رو نفهميديم


سلام گلم
توی ویترین دوتا از گیلاس خوری هامو خوابوندمش ک مهنا فکر کرده من اشتباه گذاشتمش گرفته صافش کرده و مدلشو شبیه بقیش کرد
مامان امیرعلی جیگر
15 اردیبهشت 92 17:39
خصوصی


ممنون عسیسم
شرمنده دیگه
الهام
15 اردیبهشت 92 18:14
جگر جستای این دخمرم برم من
راستی عزیزم قبلا کنار دروازه قرآن یه دره بوده که الان پرش کردن


اره ولی خیلی تغییر کرده
دایی جون
15 اردیبهشت 92 18:27
سلام
شرمنده وقت خوندن متن رو نداشتم
فقط خواستم عرض ادب کرده باشم

بدرود آبجی بدرود


توهم نت یونی مفت گیر اوردیا
مامان آبتین
15 اردیبهشت 92 21:44
ممنونم که بهمون سر می زنید


خواهش عزیزم وظیفست
باران
16 اردیبهشت 92 8:37
عزیزم روزت با تاخیر مبارک
ان شاا...خدا مهنا رو واست حفظ کنه.
چقد متن قشنگی نوشته بودی گلم.
میگم ها این مهنا چه عشقی به این مبل داره چون اکثر عکساش رو این مبلس


ای بابا شومام هی مارو ضایع کن
حتما باید بگم فقط اون قسمت خونم مرتب و نوردار تره
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان مهسا
16 اردیبهشت 92 10:52
سلام آپم بيا كه جا نموني


حتما
مامان امیرعلی جیگر
16 اردیبهشت 92 10:59
خیلی قشنگ بود.جیگرم حال اومد.دعای آخریتو یه آمین مشتی گفتم تا برسه به خدا


ممنون گلم
حباب
16 اردیبهشت 92 12:00
قربونت برم عزیزم .....باران راست میگه ها هنی همه عکساش رو مبله.......منم از خدا میخوام بچه سالمی بهم بده ولی نیست که خودمون دختریم دخترارو یه جوره دیگه میخوام .....


خخخخخخخخخخخخخخخخخ
رجوع شود ب جواب باران
پس خدا کنه ی دختر خوشگل و سالم بت بده
حباب......................................................
16 اردیبهشت 92 12:01
لاو حباب به ننه هنی ...آنسه جوووون


فدای تو
اینم لاو من برای تو
اینم لاو من برای غتره
مامان محمد مهدی
16 اردیبهشت 92 13:51
عجب دخمل خانوم خانومیوبلاگ زیبایی داری خاله جون.با افتخار لینکت میکنم.تو هم قابل دونستی محمدمهدی رو لینک کن


حتما عزیزم باعث افتخاره
الهام
16 اردیبهشت 92 15:14
سلام گلم آپم یادت رفت عکس اون آشو بزاریا


میزارم قراره با عکس کیکایی ک از وبت درست کردم یهو بزارم
خانوم مهندس
16 اردیبهشت 92 16:36
سلامشکلک ها کجارفتن آنه‏!‏


چشم خورد شکلکام
خانوم مهندس
16 اردیبهشت 92 16:36



چیه عزیز
خانوم مهندس
16 اردیبهشت 92 16:37



هستی یاسی؟؟
باران دوست قطره ی دوست داشتنی مامان مهنا
16 اردیبهشت 92 17:12
دیدم لاو بازاره گفتم منم لاو بدم به
حباب
قطره
ننه هنی


اوه اوه لاو بازار
عمرا ب تو لاو بدم
چخخخخخخخخخخخخخخ
حباب......................................................
17 اردیبهشت 92 9:42
نه دیگه تو که همیشه به قطره عشق میورزی....الانم بورز:
عشق به
آنه


ب خاطر تو
باران
17 اردیبهشت 92 11:18
گناه دارم خوب یه لاو بده واسم


باشه
بیا
الی
17 اردیبهشت 92 15:29
انقد پز اومدی اینم از شکلکا


همین شوماها چشم کردید دیگه
الی
17 اردیبهشت 92 15:31
بعداز ظهر میرم دیدن پری


الهی بمیرم میگه حالش خیلی بده
الی
17 اردیبهشت 92 15:31
الی
17 اردیبهشت 92 15:32
تازشم دیدن قطره هم میرم


خبر دارم میخوای بری مشهد
کی حالا؟؟
الی
17 اردیبهشت 92 15:34
اینم واسه مهنا جان


ممنون عزیزم
خاله فاطی جون جونی
17 اردیبهشت 92 18:49





حباب
18 اردیبهشت 92 8:38
منم لاوووووووووووو
حالا بوس
واسه همه مخصوصا آنه ..قطره ..باران...وخودم


حالا نمیشه من لاو ندم
حباب خیلی خیلی دوست داشتنی آنه و قطره وباران
18 اردیبهشت 92 8:39
اسمم رو اینجوری نوشتم گفتم کم نیارم 1 وقت


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
توهم ک خودشیفته شدی از نوع ابجی من
سید محسن
18 اردیبهشت 92 10:40
باسلام وبلاگ خوبی دارین به وبلاگ من هم سری بزنید ممنون میشم


ممنون
ندا
23 اردیبهشت 92 23:51



بله؟؟؟؟؟؟
تو هم؟؟؟؟
مامان ماهان
6 خرداد 92 13:42
ماما مهنا جونم اين دفعه با احساس كامل اين پست رو خوندم..كلي لذت بردم برا حس مادرانه ات.................................يعني واقعا خودتي


ها پ نه پ رئیس جمهور قبلیمون باحس مادرانش اینو نوشته
مامان خونه×
11 خرداد 92 21:18
سلام
واقعا مادر بودن یه حس خوبی داره
خدا دخملتو برات حفظ کنه الهی


فدای تو