کمی با دخترک از نوع تابَخش
ی بالش داره هنی ک عکس باربی روشه بش میگم هنی میخوای مدل موهاتو این جوری درست کنم
زل میزنه تو چشامو میگه : نه نعیخوام دشته
هیچی دیگه دو سال مادریمون نیست شد و ب فنا رفت
دوتا عروسک داره ک مادری میکنه براش درحدالمپیک یکیش ک اسمش عسله یکی دیگشو خودش گذاشته مینا
بغلشون میکنه میناهه هی از دستش میافته خیلی ریلکس میگه : لوسه مینا
میگم چرا لوسه
میگه : می اُفته عی
همچین مینایی داره دختره ما
پدربزرگ و مادربزرگ معنی نداره براش ب بابام میگه بِهدی (مهدی) ب مامانم میگه مَیَم ( مریم )
میخواستیم بریم تولد
بش میگم مهنا میخوایم بریم تولد شمعو فوت کنیم
میگه امین می آد میگم نه , میگه بی آد
بعد میگه بهدی می اد میگم نه داد میزنه میگه بی اد
خلاصه دونه دونه اسمارو میاره ک اونام بیان
دنیایی داریما
رو دستش ی چیزیه بم نشون میده میگه بیا بیرچه
میگم بیرچه چیه نگاه ک میکنم میبینم مورچست
هیچی دیگه رفتم تو افق
دخترک من ش نداره ب شیر میگه ایر
و بساطی داریم برای این ایر خوردنش
میخواد شعر بخونه میگه بالون می آد یَر یَر
ولی من هنوز موندم چرا کلمه های دیگش ش داره
پی نوشت : مهنا تاجبخش= مهنا تا بَخش