خرابکاری از نوع هنی
پای نت بودم و از همه جا بی خبر ک هنی بااین قیافه پیش ما آمد
اولش جا خوردم و بعدش کلی خندیدم
بش گفتم : هنی این چ کاریه ک کردی نمیگی میزنی چشاتو کور میکنی
با قیافه حق ب جانبی بم گفت : مامان , چش چش دوابرو
ینی داشتم چشم چشم دو ابرو میکشیدم
خو طبیعتا چیزی بش نگفتیم یکم بعد دیدم هی میره و هی میاد
ک شد نتیجش کلی از این خطها رو فرشامون و دیوارا و اتاق خودش
و عمرا اگه ما این سری بی خیال میشدیم
پس شروع ب جیغ و داد کردیم ک اخرش دخترک ترسیده از ما تو بغل باباش ب خواب رفت
پی نوشت : فک کنم حداقل برای دو ماه پیشه این موضوع
پی نوشت 2 : پریشب همسری ب هنی گفت پدرسوخته
هنی هم در جواب باباش گفت : عه امین , دشته ( زشته )
من :
امین :
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی