دیدار دوستی مهربان!!!
بلاخره تصمیم گرفتیم تا از سفرمان بنویسیم
هرچند دوستان فرصت ندادن و خیلی زودتر از ما دست ب کار شدن و نگذاشتن تا پست ما هم داغ بماند
ب هر حال بابت یخ شدن پستمان عذر میخواهیم
یک هفته قبل از سفرمان ب مشهد برای فهیمه بانو کامنتی گذاشتیم در خصوص اوار شدن روی سرشانپپپپپپپپپپپپپپپپپ
ک البته بی منظور بود و هیچ قصد و غرضی نداشتیم ب جز ترساندنشان
و ما این موضوع از یادمان برفت ک چند روز بعد از ان روز کامنتی دیدیم از فهیمه ک تشریف بیاوریدو ...
خلاصه بعد از کلی اصرار ک البته طبق نظر خودش هیچ اصراری نبود و ما خودمان را ب قول غتره تلپ نمودیم قبول کردیم ک شام در محضر ان بانوی فوق العاده مهربان و همسر بیش از حد گرامشان باشیم
نمیدانم قسمتمان مشهد نبود و یا بود و قسمتمان این اتفاقات بود
اینکه ماشین یکسال کارکردمان درست یک شب قبل از سفرمان باتری خالی کرد و کلی اذییت شدیم
همه ی اینها را از سر گذراندیم و راهی شهر شاهرود شدیم
وقتی وارد خانه ی باصفایشان شدیم کلی از ذوق دیدن فهیمه و خانواده خوبش مشعوف شدیم
چهره ی خسته شوهرش نشان از خستگی بیش از حدشان بود و این درحالی بود ک بیش از حد مهمان نواز بودن و خشتگیشان از مهربانیشان کم نمیکرد و ما کلی خجالت کشیدیم از این اویزان شدنمان
یعنی ب وضع عجیبی این فهیمه مارا اذییت نمود از بس چیز ب خورد این شیکم بیچاره ی ما داد و ما یادمان برفت از سفره ی رنگارنگش عکسی بندازیم
البته همچین یادمان نرفت کلهم شکممان امان عکس انداختن نداد ک از ان کیک مرغ و ژله ی ژیگولش نخوریم و البته قابل ب ذکر است ک کلی در اینترنت سرچ نمودیم تا ما هم از این کیکا یاد بگیریم و ب عبارتی خفن باردارشیم
و خلاصه ما در این 23 سال زندگیمان اینقدر تزیین نکرده بودیم ک او در این یک شبش کلی تزیین ب رخ مای بیچاره کشید
و ما هی مث این ندید بدیدای تازه ب دوران رسیده از او طرز تهیه ی هر کدام خوراکیها را میگرفتیم
و جالب اینجاس ک شوهر ما فکر میکرد فقط من باکلاسم و کلی چیز میز بلدم در حالی ک او ب عینه دید ک خانومش ب درد لای جرز دیوار هم نمیخورد
البته مثلا ما کلی باکلاسیم توفامیل
خلاصه هی ما خوردیم و هی چیز از این بانو یاد گرفتیم و همچین در حد المپیک در میخله ی ذهنمان ب عبارتی گنجوندیم
خلاصه تا ب خودمان امدیم دیدیم ک پرهام عزیز تشریف بردن لالا و ما موندیم بدون عکس از این دو باعث و بانی این دیدار
با خوابیدن پرهام مهنای من هم پدر اتاق پرهام را دراورد و ب وضع خفنی عقده هایش را خالی کرد
فهیمه جان بابت گریه های ان شب مهنا خیلی عذر میخوام
واقعا اذییت شدین هم تو و هم همسرخوبت و واقعا صبوری نمودید...
پ . ن : قابل ب ذکر میباشد ک ما در پی سی فهیمه عکسایی از دوستان وبلاگی مثل غتره ی عزیز , شهره جان مامان مینوی گل ک البته خنده های زیبایش بیش از حد اورا شبیه مینو میکرد و در غیر این صورت ب هیچ نحوی شبیه هم نبودن و مامان زینب دوست داشتنی ک البته دیداری بااوهم داشتیمو نرجس بانو ک قبلا اورا دیده بودیم...
ادامه دارد!!!!!!!!!