بدون عنوان
شووووووووووووووولام دوکسای خوبم
شیلاااااااااااااااااااااااام ب تو هنی خوش ذوقم
خوف هستین همگی
فدای همتون شم
خو بگم از شیرین کاری های دخملم
اول اینکه تازگی ها خودت یاد گرفتی میاستی
قبلا ی چیزی رو میگرفتی تا پاشی
ولی حالا مث پیرزنا دستتو میزاری روی زمینو پا میشی
قربون اون ایستادنت برم ک تا وامیاستی شروع میکنی ب خندیدن
پشت سرهم دست میزنیو میرقصی
وتا من میگم مامانی محرمه حسین حسین باید بکنی
ک تا اینو میگم دوتا دستتو محکم میزنی ب شکمت تا مثلا سینه بزنی
فدای اون سینه زدنت شم
ب قول فرفری ( فرشته خاله فرزانه ) چ لاتی هم سینه میزنه
امشب ک البته باید بگم دیشب شام خونه دایی بابا دعوت بودی
اخه از کربلا اومده بودن
بابایی داشت لباسشو اتو میکرد
(خو چ کنیم دیه زن تنبلم مصیبت داره دیه
باید خودش اتو کنه تا یاد بگیره)
ک تو هم هی میرفتی پیش اتو تا من نگات میکردم سریع دستتو تکون میدادیو
میگفتی جیز
منم ک پوکیدم از خنده
مثلا میخواستی ادای منو در بیاری
تازه ی چیز دیگه ما صب که لالا بودیم دیدیم شما تشیف ندارین
حالا فکرشو بکن که خودت ازروی تخت چ جوری اومده بودی پایین و رفته بودی تو حال
من ک از ترس داشتم سکته هرو میزدم
بعد ک بعدا دقت کردم دیدم بله یواش ی پات گذاشتی لبه تخت و پا دیگتو گذاشتی زمین
وتندتند برا خودت میرفتیو میومدی
خو بگذریم ک چونمون بسی گرم شد
و چ حال داد ک سرتان را خوردیم
هه هه هه
راسی اینم چن تا عکس از مهنا
خو همتون ب خدا میسپارم
راسی یادتون نره توی این شبا مارو هم دعا کنید
دوسمتون دالم هوااااااااااارتا....