پریشانی!!!
دلم را نلرزان دختر
وقتی گام برمیداری آهسته بردار
وقتی آهسته می آیی چشمهایت را باز کن
ب جلوی پایت بنگر
نگذار دلم بلرزد
نگذار قلبم آتش گیرد
نگذار شرمنده ات شوم
شرمنده اینکه حواسم پی ات نبود
شرمنده اینکه این دنیا پر است از چال و چوله
اینکه نبینی و صورتت نقش برزمین شود
اینکه دلم خش بردارد
اینکه دلم باافتادنت ترک بردارد...
و من چقدر خسته ام خسته ی نداشتن تحمل همه ی این روزها
من توان دیدن پریشانی ات را ندارم
من صبور نیستم مادر
من زود دلم ترک برمیدارد
نکن با من حواست باشد ک من یک مادرم و تحمل این دیدن ها را ندارم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی