مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

پریشانی!!!

1392/7/18 15:14
نویسنده : مامان
1,323 بازدید
اشتراک گذاری

دلم را نلرزان دختر

وقتی گام برمیداری آهسته بردار 

وقتی آهسته می آیی چشمهایت را باز کن

ب جلوی پایت بنگر

نگذار دلم بلرزد 

نگذار قلبم آتش گیرد 

نگذار شرمنده ات شوم

شرمنده اینکه حواسم پی ات نبود

شرمنده اینکه این دنیا پر است از چال و چوله 

اینکه نبینی و صورتت نقش برزمین شود 

اینکه دلم خش بردارد 

اینکه دلم باافتادنت ترک بردارد...

هنی

و من چقدر خسته ام خسته ی نداشتن تحمل همه ی این روزها

من توان دیدن پریشانی ات را ندارم 

من صبور نیستم مادر

من زود دلم ترک برمیدارد 

نکن با من حواست باشد ک من یک مادرم و تحمل این دیدن ها را ندارم...

ikd

هنی

هنی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (37)

قطره
18 مهر 92 18:02
الهی بمیرم
بببین چی کار شده....
آنه جووون برو خ
اونی که خواسته بودی


خدانکنه
تازه بدتر هم شده هی ک داره میگذره بیشتر داره میشه انگار

ممنون بابت خ
خاله فاطی
18 مهر 92 19:02
الهی من بمیرم
ایشالا هرچی زودتر خوب میشه


ایشالا
مادرشوهر
18 مهر 92 19:04
آخیییییییییییی.ببین چه بد خورده زمین!

خدا همیشه به ماها رحم می کنه و به بچه هامون...

هر روز صبح واسش سوره ی یاسین رو بخون تا از همه ی بلاها در امان باشه.


اره همش میگم خدارو شکر دماغ و دندونش نشکست
مادرشوهر
18 مهر 92 19:05
بخونی ها!


چشم
مادرشوهر
18 مهر 92 19:07



واقعا چرا؟؟؟
خاله فاطی
18 مهر 92 19:31
واقعن که تاسف داره

ایشالا که بمیرم من که آرزومه

بععععععععله
مگه مهمون نداری؟


بترکی
ایشالام مال خوب شدن هنی بود
دیووووووووووووووووونه
تو ابجی خودشیفته ی منی مگه میشه ادم ارزوی مرگتو کنه
دارم
هنوز نیومدن ی رب دیگه میرسن
خاله فاطی
19 مهر 92 1:10
مرگ حقه خواهرجان دیگه حلوا رو آماده کنین
جوان ناکام که آخر به آرزوی خود نرسید هی مین جانگووو
ای وای ما که فردا ناهار مهمون داریم اییییییش اصنم حولشونو ندارم
چرا نیستی؟
آیا مهمانان نرفتن؟
آیا رفتن؟
در آن وب هستی؟
نیستی؟
ایییییییییشه اصن هرجاهستی شاد باشی من که خیلی حووووووصلم سر رفته شدید
خوکش بگذره
بااااااااای


ما بوستان بودیم جای دوستان خالی تاالان بودیم
تا دلت بخواد با مهمونای عزیزی ک دارین
مادرشوهر
19 مهر 92 12:21

واسه تو و هنی بود.


قربونت بامرام
ZaHrA
19 مهر 92 18:38
آنه چیکار کردی با بچه ؟ خب مراقب باش دختر ، دلم ریش شد الهی بمیرم برات هنی جونم

بازم خدا رو شکر کن می تونست بدتر از اینا باشه

صدقه خیلی کنار بذار

اسفند هم دود کن واسه بچه...


اره خدارو شکر ک دندون و بینیش نشکست
الان خوب شده
تو کجاهایی نیستی
مامان دوفرشته
19 مهر 92 19:08
آخی الهی بمیرم توروخداببین چی شده.
صورت ماهشومیبوسم


خدا نکنه خاله جان
پری مامانی نیکان
19 مهر 92 22:55
وای خدای من چرا این روزا همش این صحنه ها و این ناراحتی ها آنه به جون خودم به جون هر کی میخوای قسم دیگه کم آوردم.

خسته ام به اندازه ده سال ناراحتم به اندازه ی 28 سال کم اوردم به اندازه ی نمیدونم بگم چند سال دلم میخوا بشینم و بنویسم اما نمیدونم از چی

آنه تو رو خدا دعام کنید . از لحاظ روحی وحشتناک داغونم...............


ایشالا بهتر شی گلکم
منم این روزا خیلی داغونم
پری مامانی نیکان
19 مهر 92 22:56
الهی من بمیرم با بچه چه کردی. آنه ..........................


مراقبش باش بهش بیشتر توجه کن.


از طرف من ببوسش بسیار.


تخخخخخخخخخصیر اقامون بود
خدانکنه عشقم
حتما
مری
20 مهر 92 1:10
ایشالا زود زود خوب بشی عزیییییییزم



قربونت پماد تترا زدم خوب شد
آیسان مامان ماهان
20 مهر 92 8:24
الهی فدای چشای خوشگلت بشم مهنا جونم،چرا اینطوری شدی عزیزززززززززززززززززمم


فرداش بدتر شد ولی از پس فرداش خیلی بهتر شد
آیسان مامان ماهان
20 مهر 92 8:25
وای وای وای الهی خاله آیسانت تصدقت بشه خیلی دردت اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


خیلی دردش اومد ولی از اونجا ک مظلومه اومد خونه گفت مامانی عوب شد
آیسان مامان ماهان
20 مهر 92 8:28
آنه جونم یه ذره بیشتر حواست پی بچه باشه خخخخخخخخخخخخخخخمهنا جونم الهی فدات مامانی رو دعواش کردم دلت خنک شد


ووووووووووووووووووویی ترسیدم
آیسان مامان ماهان
20 مهر 92 8:29
آنه ای سوای شوخی آفرین عزیز دلم چه قلم خوبی داری ،چه خوب از پریشانی و لرزش دلت با دخی حرف میزنی،ای ول


ولی حس میکنم این پستو چون بااسترس نوشتم و عجله ایی نوشتم زیاد خوب در نیومد
آیسان مامان ماهان
20 مهر 92 8:34
نه عزیزم چرا اینقد نگران میشی،،من بیشرف تو رو خردش کردم به سه قسمت مساوی،،روزی یه قسمتشو با 8 لیوان آب پرتغال میل میفرمایم



اووووووووووووووووف ینی اینقدر سنگین بود ک بااب پرتغال بفرستیش پایین
آیسان مامان ماهان
20 مهر 92 8:38
نه دیگه خدایی دلگیر میشم نیای،، عید باید تشریف بیاری در خدمتت باشم
،نامرد کلی بابت خشک کردن شیرینیا زحمت کشیدم خوب بیا بتمرک بخور خخخخخخخخخخخخخ


ب خاطر شیرینی هام ک شده باید بیام
مامان امیرعلی جیگر
20 مهر 92 9:37
الهی بمیرم.
چه بر سرش اومده.

دلم ریش شد




مامانش غصه نخور بزرگ میشه یادش میره


خوب شد خدارو شکر
حباب
20 مهر 92 13:39
الهی بمیرم ....چی شده اخه مهنا جونم
ای جانم که خنده هات با زخمای صورتتم شیرینه.....اشکال نداره خاله قربونت خووووب میشی به زودی منم بچه بودم همیشه زخمی بودم بزرگ میشی به این روزات میخندی دلبرکم....آنه جون غصه نخور خوب میشه بچه با همین چیزاش بزرگ میشه خوب گلم


اره خدارو شکر خوب شد براش پماد از داروخونه خریدم زخماش خشک شد و ریخت الان خیلی بهتر شده

منصوره مامان زهره
20 مهر 92 16:44
ان شالله زود زود خوب شی خاله


اره خدارو شکر خوب شد
شمس الدین و فریدالدین
20 مهر 92 22:38
فکر کردی ما نمیفهمیم؟
مطلب برای گذاشتن نداشتی گرفتی مهنا خانمی رو مجروح کردی تا یه پست ایجاد کنی
واقعاً متاسفیم


واقعا برای خودم متاسفم ک پسرعموهام تاحالا نمیدونستن من اینکارارو از عمد میکنم
ینی واقعا تازه فهمیدید؟؟


دایی جون
20 مهر 92 22:44
سلام مهنا جون
بهتری عزیزم؟
ببخشید دیر اومدم
خدمت آبجی گلمم سلام عرض میکنم ؛ ناراحت نباش ، ایشالا بهتر میشه
ایشالا دیگه از این اتفاق ها واستون پیش نیاد
بااااااااااااای


نه بابا خوب شد ب سلامتی
حباب
22 مهر 92 12:33
خصوووووووووووصی


خوندم حباب جونم
الی
23 مهر 92 16:27
ای قربون این دختر.


آنه اون لحظه به تو چی گذشت؟


یه پست دیگه بذار.

الهی قربونش از چشم بد به دور.


داغون شدم
مامان سونیا
23 مهر 92 21:04
صدای پای عید می آید.
عید قربان عید پاک ترین عیدها است
عید سر سپردگی و بندگی است.
عید بر آمدن انسانی نو
از خاکسترهای خویشتن خویش است.
عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است
که به قرب الهی رسیده اند.
عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است
این عید مبارک
.
.



ممنون عزیزم
مامان سونیا
23 مهر 92 21:05
ای وای خدا مرگم بده دختر چکار کردی با این صورت خوشگلت تو هم که مثل دختر سر به هوای منی که هر روز یک بلایی سرش میاد


مهنا خیلی ارومه اتفاقا ولی دیگه پیش اومد
آیسان مامان ماهان
25 مهر 92 11:24
هر عید تو را غرق صفا میخواهم..

هر روز تو را کامروا میخواهم...

از بهر تو و هر که تو را دارد دوست...

آرامش خاطر از خدا می خواهم...

عیدت مبارک.......


همچنین برشما
ZaHrA
25 مهر 92 12:37
این پست رو بردار لطفا دلم ریش میشه


ی پست جدید میزارم
ZaHrA
25 مهر 92 12:38
همین نزدیکیا زیر سایه ی شما

ببوس دختر شیرینتو


ینی سایه ی ما اینقدر بزرگه ک ماشمارو نمیبینیم
خاله فاطی جون
25 مهر 92 17:30
سلوووووووووووووووووووووووووووووم
حال شوما؟ خوب هستین
منم خوبم
هنی منو ببوووووووووووس


خوبی درجنگل های سرسبز شمال ب سر میبری
چ خبر از مانتوهات؟؟
یاسی
25 مهر 92 22:43
ای جااااااااااااااااااااااااااان بمیرم من
این عکساروبراچی گذاشتی
دلــــــــــــــــــــــــــم کباب شد


تایادم باشه ک حواسمونو جمع کنیم
الهام
25 مهر 92 23:43
واییییییییییییی خواهر خو عکسشو بردار آدم میبینه حالش یه جوری میشه خودت که بدتر وقتی میبینیش دوباره حالت بد میشه امیدوارم هیچوقت خار به چای عزیزت نشینه من که طاقت ندارم الان که عکساشو میبینم دلم هوری ریخت پایین از طرف من ببوس دخملی رو


اینام ی تجربه میشه برام توی زندگی
مامان مریم گلی
5 آبان 92 18:53
بلا دوره نبینم خاله جون رنجوری چی شده مامان جون فدات بشم من
مامان النا
6 آبان 92 16:41
بچه مونو چیکارکردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


خودش خرد زمین خدارو شکر زودی خوب شد
مامان جوجه طلا
10 آبان 92 23:42
درکت میکنم که وقتی افتاد چه حسی داشتی امیدوارم الان عالی باشه و دیگه اثری از زخم تو صورتش نباشه .بوسسسس


اره خوب شد