مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

بازی وبلاگی!!!

1392/3/12 22:57
نویسنده : مامان
1,422 بازدید
اشتراک گذاری

هنی

هنی

امروز تو وب یکی از دوستان خوبم دیدم ک باز دعوت ب بازی وبلاگی شدم

ک این بازی تعدادی سوال دربرداشت و من باید جوابگوی این سوالات میشدم

بازی جلب پیچیده ایه دیگه

****************************************

 

بزرگترین ترس در زندگیت چیست؟ ترس از دست دادن عزیزانمنگران...

اگر 24 ساعت نامرئی میشدی چی کار میکردی؟میرفتم ب همه سر میزدم تا ببینم پشت سر من چی میگن و بعد 24 ساعت حالشونو میگرفتمابرو...

اگر غول چراغ جادو،توانایی برآورده کردن یک آرزوی 5 الی 12 حرفت را داشته باشد آن آرزو چیست؟ فقط خوشبختیمژه...

از میان اسب،پلنگ،سگ، گربه، و عقاب کدامیک را دوست داری؟ مشخصه اسب و عجیب عاشق سوارکاری امخیال باطل...

کارتون مورد علاقه دوران کودکیت؟ جودی ابوتبغل...

در پختن چه غذایی تبحر نداری؟قیمه ینی تاحالا درست ننمودممتفکر...

اولین واکنشت موقع عصبانیت؟ رنگ رخساره خبر میدهد از سر درونکلافه ...

با مرغ، دریا، اورانیوم و خسته یک جمله بساز؟منو درگیر جمله سازی نکنید ک هیچ وقت انشام خوب نبودهسبز...

دو بیت شعر که خیلی دوستش داری؟ ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه میپنداشتیمقهر...

اگه بخواهی با تونل زمان فقط به یک روز از زندگیت در حال، گذشته و اینده سفر کنی، آن روز کدام است؟نمیدونم سوال سختیهسوال...

چه رنگی هستی و جرا؟سبز ارامش بم میدهقلب...

اگه قرار باشه از ایران بروی، کدام کشور را برای زندگی انتخاب میکنی؟جزایر قناریقهقهه...

بهترین اس ام اس موجود در این باکس گوشیت؟ب طوطی میگن خارجی هستی؟؟میگه شفتی! مه دماغه هارش! آملیمه !

خخخخخخخخخخخخخخخخخنده...

اگه قرار باشه که سه نفر از آشناها رو امشب به مهمونی دعوت کنی، اون سه نفر چه کسانی هستند؟واااااااااااااااااااااای بازم مهمون نمیشه انتخاب کنم ک خودم برم خونشونمنتظر...

اگه قرار بود یه کلمه رو از لغت نامه ی زندگی حذف کنی، اون کلمه چی بود؟ حرف مفت زنیدل شکسته..

کسی را که بخواهی ملاقات کنی؟ غترهسبز...

اسم دیگه برای وبلاگت انتخاب کن؟ چتروم هنیمژه...

خودت رو شبیه چه میوه ای میدونی؟شلیللبخند...

سه خصوصیت اخلاقی بدت؟منو اخلاق بد نگووووووووووووووووزبان...

کاشکی.....؟کاشکی همه مهربون بودنافسوس...

 

طبق قانون این بازی باید چندنفر رو انتخاب کنم

منم از این دوستان میخوام ک ب این سوالات جواب بدهند...

پری مهربان من...

یاسمن جون...

الهام عزیز...

آیسان گل...

و مریم جیگر خودم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (116)

خاله فاطی غمگین
12 خرداد 92 23:39
آخه میخوای بری نه نرو نرو نبودنت عذابه بگو همش یه خوابه ترخدا پیشم بمون نرو نرو به پات میافتم هنوز یه عالم حرفامونده که بهت نگفتم نرووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
خاه فاطی جون جونی
12 خرداد 92 23:45
چقدر عکس اول هنی شبیه من شده نه که خیلی بانمک شده
وای قربونت بشم که انقدر شبیه خاله جونتی


عــــــــــــــــــــق
چیش شبیه تو خودشیفته شده
**سمیـــــــه **
12 خرداد 92 23:51
سلام شب بخیر



سلام عزیزم
رسیدن ب خیر خوش گذشت؟؟
خاله فاطی جون جونی
13 خرداد 92 0:12
ببیخشید باز مزاحم شدیم
درخصوص اون سوالی که چه رنگی هستی وشما جواب دادی سبز بگم که سبز در آخرالزمان رنگ شیطانی است
الحق که شبیه رنگ سبزی نکه نشانه شیطانیس واس همین میگم


اونوقت کی گفته رنگ سبز رنگ شیطانیه
قرمزو شنیده بودیما
دوره اخر زمون شده همه رنگا رنگ شیطان شدن
خخخخخخخخخخخخخخخخ
خاله فاطی جون جونی
13 خرداد 92 0:14


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم




بترکی
امروز اومدم نیومدی ی خدافظی کنی
اگه بمیرم حسرت ب دل میمونی
خخخخخخخخخخخخ
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 0:26
آنه ی مهربون تر من برای محبتت تشکر.

راستی کی میرید به سلامتی.مواظب خودتون باشید. هنی رو ببوس . خوش باشین.


سفر در پناه حق بی خطر ایشالا.


سلام عزیزم
خواهش میکنم گلم
ایشالا فردا
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:30

آنسه جان خوبی
پری جان شما چطورین


فدای تو عزیزم
خوبیم
شما خوبید
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:31
نـــــــــــه اصلا توی کل عمرم آنسه بدترین سفر ی بود که رفتم


چرا چی شده مگه
هوا بد بود؟؟؟؟
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:35
نـــــــه بابا اصلا همسرمون خوب نبود.....
شما فقط میرن از فردا شمال وکدوم شهر میرین


شوهرت مریض شده بود؟؟
ما فردا میریم تهران و پس فردا میریم امل
خب اونجا تصمیم میگیریم ک کجا بریم
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:36
نه آنسه جان هوای هم عالـــی بود....


چ خوب
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:37
اه اشتباه تایپی داشتم
همسرمون = همسفرمون


اها
کی بودن مگه؟؟
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 0:37
ا شما اینجایین نمیدونستم . آنه من شرمنده ولی میشهمنو از بازی حذف کنا حتی جرات نمیکنم به اولین سوالت فکر کنم. چه برسه به اینکه تووب بنویسمش.
آنه من جمع شب یه خواب خیلی خیلی خیلی بد دیدم تازه داشت یادم میرفت که دوباره یادم افتاد.


الهی قربونت برم
دلیل نمیشه خو من اینو نوشتم خیلیا چیز دیگه نوشته بودن مثلا یکی نوشته بود سوسک
اتفاقا میخواستم اول ازت سوال کنم
باز ایرادی نداره
چون اصولا س نفرو باید انتخاب کنی
باشه میحذفمت
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 0:39
سمیه جون رسیدن بخیر. فهمیدم که سفر خوبی نبوده حیف.
ایشالا سفرای بعدی خوش باشین.


اره ایشالا
بحذفم اسمتو پری؟؟
غصه اون خوابتم نخور برای کسی هم تعریف نکن
منم خوابای بد خیلی میبینم
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 0:40
نه منم مثل تو از همونی که گفتی میترسم.


خیلی بده خیلی
میدونم باشه عزیزم ولی غصه نخوریا
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:42
دوست مون
کاش این هفته میرفتیم با عمه ام
کلـــی به آدم خوش میگذ شت


عیبی نداره
ادم تو سفره ک اطرافیان رو میشناسه
ولی من شخصا سفر تنهایی رو بیشتر میپسندم
چون ادم هرکاری دلش میخواد میتونه انجام بده
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:44
فقط به هم ثابت شد توی سفر باید
کسی که همسفرت است
از همه لحاظ باهم حرف تان یکی باشه


اره واقعا
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:46
برای همین هم سریع برگشتیم
یعنی دیروز صبح
دیشب پدرم گفت چرااینقدزود برگشتین
ولــــــی ماهر دفعه که با خواهرم میریم کلی خوش میگذ شت


خب شاید اخلاقاتون ب هم میخورد
ایشالا سفرهای بعدی بتون خوش میگذره
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 0:48
آنه نبودم وگرنه میخواستم بهت زنگ بزنم نگی بی معرفته ها.

وای شب برگشتنی خونه به میثم گفتم شام زیاد خوردم بیا حالا که بیرونیم نیکان رو ببریم پارک تا منم پیاده روی کنم.


آنه کل روز از دماغم اومد. پارکی که میریم وسطش یه آبنمای خیلی بزرگ داره و یه تیکش هم فرم آبشاره .
نیکان کیف میکنه تا اب میبینه میگه بوشور بوشور.
یه آن دیدم نیکان تا آب نما که دورش رو هم تا نیم متر حفاظ کشیدن یه قدم فاصله داره . کم مونده بود بیفته تو حوض آبنما.

چنان جیغی کشیدم که همه دوییدن طرفم . آنه داشتم سکته میکردم . باور کن کم مونده بود سکته کنم . میثم دویید نیکانو گرفت و یه پسره هم منو.
داشتم میزدم تو صورتم پسره اومده بود دست و پامو گرفته بود.

خیلی ترسیدم خیلی. بعدش چند نفر برام اب قند اوردن و حالم جا اومد.


وای خدای من
چقدر بد
استرس ب جون منم افتاد دیگه چ برسه ب تو
باز خدارو شکر ک اتفاق بدی نیافتاد
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 0:53
وروجک عشق آبه 5 قدم جلو تر از ما میرفت دیده بود فنسش پاره س رفته بود تو.

آنه خیلی ترسیدم . میثم خیلی ناراحت شد . سر اینکه میگه تو خودتو کشتی. میگه دور از جون اگه نیکان افتاده بود تو آب من میپریدم درش میاوردم . راست میگفت عمقش نیم متر هم نمیشد اما من خیلی ترسیدم.


میگه تو بخاطر نیکان خودتو میکشی آخر.


الهی بمیرم برات چ زجری کشیدی
اخه خداییش حقم داشتی ادم دست خودش نیس
الی
13 خرداد 92 0:53
چه جالب.


چی؟؟؟؟؟؟؟
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 0:55
انه انقدر از اون پسره خجالت کشیدم تا ده دقیقه وایساده بود بالا سرم میگفت خانم خوبین.


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
حالا جوووون بودش یا نه؟؟؟؟
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 0:56
الی چیش جالب بود سلام .


**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 0:58
وای چقدر استرس داشتـــــــی اون موقع
وآدم هم اصلا دست خودش نیست....


چرا مریم امشب نیومد خودش دیروز گفت فردا میام
الی
13 خرداد 92 1:01
طرح سوالا جالب بود.

پری جان بهتری اینجور مواقع خونسردیتو حفظ کن و دست به کارشو . بچه بیشتر از حالات ما میترسه تا خود اتفاق.

آنه گوشیتو چک کن.


راستی الی توهم دعوت شده بودیا
پستتو گذاشتی
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:02
آره بابا چند نفر بودن . حولو حوش 24-25 ساله شایدم چون پسرای ژیگولی بودن و تیریپ و اینکه پسرا زود قد میکشن اینجوری به نظرم اومد. ولی طفلی اونم ترسیده بود .
بعد که میثم بهم گفت تو یه نگاه به عمق آب بکن بعد خودتو بکش پسره برگشته میگه خانم ما که نمردیم من میپریدم تو آب.

ولی کلی ترسیدم هنوز انگشتام یخه.


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پری خوش ب حالت
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 1:03
وا آ«سه جان کامنت من چه ربطی به مریم جان داشت
انگار وجود من لزومی نیست
نبودم حس نمیشه
الــــــی جان خوبی


وای خدای من چرا همه از من اینقدر انتظار دارن
مگه من چی گفتم
تو داشتی با پری حرف میزدی منم دقیقا همون لحظه یادم اومدو نوشتم
این حرفاچیه ک میگی نبودم حس نمیشه
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:07
کوفت . آنه اومدیم این ور به میثم میگم ولی خدایی عجب ادکلنی داشت پسره میگه چشمم روشن .آنه ولی خدا شاهده طفلی دید من دارم میزنم تو صورتم و میدوام یه دفعه اومد بغلم کرد گفت خا خا خانم . بد بخت لکنت گرفته بود . معلوم بود پر رو نبود چون بعدش به میثم گفت ببخشید من خانمتون رو ......مونده بود چی بگه میثم زد به شونش و ماچش کرد گفت این حرفا چیه.


این حرفا چیه راحت باش هرچقدر دوس داری بغلش کن

خخخخخخخخخخخخخ
پری تورو خدا تو یکی دیگه ناراحت نشیا دارم شوخی میکنم
ب خدا دیگه نمیکشم
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:10
راستی یاسی کجاس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


داره حتما عشقشو میخوابونه
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:12
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

برو دیونه من و تو و این حرفا؟؟؟؟؟؟؟؟

راستی آنه تو به من سلام کردی چرا حالمو نپرسیدی اصلا چرا به من نگفتی عزیزم . چرا به من خیر مقدم نگفتی......


ها والا نمیخوای تو قهر کنی بری
شاید تورم نادیده گرفتم
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:14
1-فردا کی میرید
2- هنی چه میکنه
3- کی میایید


فردا بعد اداره امین میریم تهران خونه خاله شوهرم
بعدش میریم شمال و 21 ام میایم ایشالا
هنی هم کنارمن داره بازی میکنه
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:18
از کدوم جاده میرید ؟؟؟؟؟؟؟


هراز
چون فعلا میخوایم بریم آمل
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:20
نه بیاید از چالوس برید من ببینمتون .


اخه از چالوس تا آمل خودش کلی راهه
راس میگی میتونستیم همو ببینیما
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:23
ای بابا عیبی نداره برید بیایید ایشالا جور بشه همو ببینیم.


ایشالا عزیزم
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:25
الی چه خبر رضا وماهی چطورن ؟؟؟؟؟

نبودی غیبتتو کردم


پری با کی حرف میزنی
الی و سمیه ک رفتن
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:29
وا من گفتم شاید هنوز هست.


هــــــــــــــــــــی
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:30
آنه بریم . تو هم کار داری منم برم به میثم بگم از اون ادکلنه بخره .


وای پری
اگه بوش خوب بود بگو برای امینم بخرم
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:31
آنه ایشالا سفر سلامت . بی خطر.

خیلی خوش بگذرونید . خیلی عکس بندازین.هنی روببوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس.


فدای خوبیات عزیزم
دوستت دارم ی دنیا
توهم مواظب خودت و نیکانم باش
علی یارت
یا حق
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:33
نخیر خودت باید بری بغلش تا خودت امتحان کنی.


مشکلی نیس اگه جوونه قبوله
ی نظر حلاله
پری مامانی نیکان
13 خرداد 92 1:33
فدات شب خوش.


دوستت دارم
شب توهم خوش
"khanum mohandes"
13 خرداد 92 6:34
سلااااااااام آنه خوبی؟چه خبر؟آنه ساعت چند میری؟میومدی یه خداحافظی؛یه سفربی خطری؛یه خوش بگذرونی بهت میگفتم بعدمیرفتی؛بوووووس


خو من دیشب منتظرت بودم نیومدی خو
"khanum mohandes"
13 خرداد 92 6:37
آنه من نبودم چقده حرفیدیناأااا/1.چرا اصلأ توکامنتات اشاره نکردی یاسی کجاس؟2.اصلأ دلت منونمیخواس ک3.بروبادوستای دیگت خوش باش4.‏(‏ایناهم انتظارات من ازتو)5.شوخی نمودیم


میگم حس میکنم رییس جمهورمو و همه از من انتظار دارن
خخخخخخخخخخخخخ
یاسی من تو کامنتام نگفتم یاسی رفته عشقشو بخوابونه
"khanum mohandes"
13 خرداد 92 6:39
من یکی ازخصوصیات خوبم اینه؛ازکسایی ک واقعأ دوستشون دارم اصلأ انتظارندارم؛واصلأ هم ب حرفاشون ناراحت نمیشم؛اینو درمورده من همیشه به یاد داشته باش گلکم؛بووووس


دقیقا مثل من
ولی نمیدونم چرا همه از من بدبخت اینقدر انتظار دارن
دوستایی ک خیلی دوسشون دارم ولی با کامنتای خصوصیشون واقعا قلبمو میشکنن
انتظارایی ک واقعا ب جا نیست




"khanum mohandes"
13 خرداد 92 6:39
از دعوت مان ب بازی؛تشکرمینماااییم


فدای تو
قطره
13 خرداد 92 8:28
پس بالاخره این نقطه چین های ما در شما هم اثر نمودندی


همه چیز تو در من اثر می نمونده
خخخخخخخخخخخخخخ
قطره
13 خرداد 92 8:28
ایشالا خدا قسمتت کنه ی روز غتره ی دوست داشتنیت رو ببینی


ایشالا ایشالا
قطره
13 خرداد 92 8:32
یعنی واقعا تا حالا قیمه درست نکردی؟؟!!
شکلک ی آدمی که خودش قیمه درست میکنه توووووووووووووووووپ


عاشق قیمه هستم ولی تاحالا امتحان کردم
چون شوهرم زیاد دوست نداره و من هم هر وقت هوس کنم یااز چلوخورشتی میگیریم یا خدا خیر بده مادرمو
مامان ماهان
13 خرداد 92 8:53
سلام ،،خوشتيييييييييييييييييييييييييييپيت كشته منوووووو...جدا يه عكس از خودت بذار بيايم دور هم يه ذره دلخوشي كنيم


ایشالا بعد سفر حتما عکسمو میزارم
مامان ماهان
13 خرداد 92 8:53
ممنون از دعوتت آنه اي جونم..منم آپ شدم با اين بازي


فدای تو با این سرعت العمل
مامان ماهان
13 خرداد 92 9:12
آنه اي جونم جوابيه سوال 2- الان من كلي پشت سرت حرف زدم..مثلا گفتم اين آنه اي حتمي از اون درشت مرشتاستاااااا كه عكس خودشو نمي ذاره..الان ميخواي چيكارم كني


ایییییییییییییییییییییییییش
عکس منو همه دیدن
درضمن باید بگم 169 قدمه و وزنمم 64
حالا تصورم کن
مامان ماهان
13 خرداد 92 9:13
ننجونم من كه ميخوام يه كلاس برا بعضيا بزارم شمام بيا ثت نام كن يه قيمه اي يادت بدمدر حد تيم ملي...راست ميگمااااااااااااااا..اينو خوب بلتم...


من خودم شخصا نرفتم یاد بگیرم
مثلا همین قرمه سبزی تا پارسال درست نکرده بودم پارسال ماه رمضون جوگیر شدم درست کردم و دیدم ک عالی شد
الان شوهرم عاشق قرمه منه فقط
مامان ماهان
13 خرداد 92 9:14
عصبي مشي آنه اي ام همه موهاتو ميكني؟؟؟؟بعد دفعه هاي بعدي كه ميخواي عصبي بشي كچلم شدي چيكار ميكني؟؟؟؟؟؟؟؟


هی خواهر کچل شدیم رفت
مامان ماهان
13 خرداد 92 9:15
آنه اي من، علاوه بر اينكه سايزم 38 هستش ،،انشام تو درس و مدرسه بيست بودااااااااااا بهم افتخاررررررررررر كن


بترکی مردم از خنده
ولی منم انشام خوب بودا اما جمله سازیم خوب نبود
مامان ماهان
13 خرداد 92 9:17
منظورت اينكه الان چشم رو ندارين يا ياري و خخخخخخخخخخخخخخ تكليف آدمو مشخص كن عزيزم...آدم بلاتكليف ميمونه كه ياري بهتون بده يا اين گزينه غلطه..


عمرا اگه فهمیده باشم
مامان ماهان
13 خرداد 92 9:17
هر رنگي كه ميخواهم باشم آسمان مال من است..منم سايزم 38 هست...


ی زمانی 36 بودیم اینقدر کلاس نمیگذاشتیم
اماالان نمیدونم چندم خداییش
فکر کنم 40 باشم
مامان ماهان
13 خرداد 92 9:18
اين اس ام اس رو لطفا ويرايش كن.....مام يه ذره بخنديم


وقتی نمیفهمی چرا ویرایش کنم
چون بااین زبونش قشنگه
مامان ماهان
13 خرداد 92 9:19
راستي الان شليل بازار آزاد چنده؟؟؟


راستیتش عاشق هلوام ولی دیدم همه گفتن هلو گفتم از خانواده هلوهم باشم بد نیس
حباب......................................................
13 خرداد 92 11:01
خخخخخخخخخخ...
چهقد سوال


اره خیلی
حباب......................................................
13 خرداد 92 11:05
چه جوابام که تو دادی ...
تو خواب.....
بابا غتره این جوریه ....قطره با سواد
راستی ببخش دستور شیرینی ها دستم نیست ...بعد بهت میدم


من عاشق این غترم
این قطره برام غریبه هست
خخخخخخخخخخخخخخخ
خواهش میکنم عیبی نیست
حباب......................................................
13 خرداد 92 11:06
اس طوطی چی نوشتی ؟ ترجمه کن پلیز


اخه همین مدلیش قشنگه و حس داره
قطره
13 خرداد 92 12:54
تو هنوز خوابی یعنی


نه بیدار بودم داشتم ساکو میبستم
قطره
13 خرداد 92 12:55
ای بترکی
هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی


هستی؟؟
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 13:14

آنــــــــــــسه جان سفری بی خطر داشته باشی


فدای تو عزیزم
دعامون کن کمکی استرس دارم
مامان ماهان
13 خرداد 92 13:57
سلام خانوم..چه عجب شمام تشريف آوردين قبال ظهر


اتفاقا داشتم میرفتم الان
مامان ماهان
13 خرداد 92 13:57
راي ميدي خوبم راي ميدي...راي ندي غصم ميگيره همش ميخورم ميخوابم چاق و چله ميشم..بعد آبروي تو ميره..


ینی اونوقت دیگه سایزت 38 نیست؟؟؟
پس رای نمیدم
خخخخخخخخخخخخخخ
مامان ماهان
13 خرداد 92 14:00
من كلا چيزي گردن نميگيرم..
ميانه دوستانو هم به هم نميزنم ...خودتون ميدونينفقط اينو بگم قطره اي كلي پشت سرت حرف زدتازشم به رش نداشتت و سايزت هم خنديداصن به من چه...خودتون ميدونين


غتره من بکشه کیه ک حرف بزنه
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان ماهان
13 خرداد 92 14:04
خدايييييييييييييييييييي نازتر از من كسي رو سراغ داري ،البته كه نهپس به من راي بده..ارزوني ميارم...؟آزادي ميارم...دوستيو عشق...
مامان ماهان
13 خرداد 92 14:06
عجيجم الان همكارم نشسته اتاقم همش چشم غره ميره كه يعني دير شد..برم بعدا ميام ميبينمت
**سمیـــــــه **
13 خرداد 92 14:18
"khanum mohandes"
13 خرداد 92 14:58
عزیزم بهت خوش بگذره؛بووووس
حباب
13 خرداد 92 15:42
سفرت بی خطر ...به سلامتی ایشالا ....
حباب
13 خرداد 92 15:43
میری سیتی صفا....خوش بگذره
حباب
13 خرداد 92 15:52
ZaHrA
13 خرداد 92 19:51
سلام واه چه از خود راضی هیشکی خصوصیات بدشو نمیگه چت روم هنی رو خوب اومدی عزیزم ناراحت نباش ما میایم خونتون چیت خوبه که انشات خوب باشه ؟ آنسه واقعا قیمه بلد نیستی ؟ یعنی میشه ؟ یادم باشه برات درست کنم حتما" ( شکلک یه سنجاقک مغرور از خود راضی که تازه یه ساله آشپزی یاد گرفته ، پز هم میده )
ZaHrA
13 خرداد 92 19:52
صدیق خدا به دادتون برسه ؛آنسه داره میاد که چترشو وا کنه
ZaHrA
13 خرداد 92 19:53
در آخر ... هنی بخورمت که ماشالا از وقتی دیدمت تا حالا انقد بزرگ و ناز شدی بووووووووووووووووس
مادرشوهر
14 خرداد 92 20:00
سلام آنسه. می کشمت اگه نگی چرا منو به بازی وبلاگی دعوت نکردی.
مادرشوهر
14 خرداد 92 20:01
کجا رفتین حالا؟
مامان زینب
15 خرداد 92 11:42
چترومو خیلییییی خوب اومدی با حال بود در کل
مامانی سارا
15 خرداد 92 12:25
سلام هنی جون خوبی خاله؟بیا این آش پشت پای خاله نرجسو بگیر نوش جونت مامانت خوبه برو کابینتاشو به هم بریز ..بعدش یه ماچش بکن از دلش دراد
ارلا
15 خرداد 92 23:27
سلام وب عالی داری بهت تبریک میگم بابت وب نازت اگه تمایلی برای تبادل لینک داشتی منو خبر کن منتظرم
ارلا
15 خرداد 92 23:29
میشه منم تو بازی وبلاگیتون منم دعوت کنید ممنون میشم
مامان دونفرونصفی
16 خرداد 92 0:09
سلام خاله خوبی ؟ اومدم دعوتت کنم از سیسمونی پسرم که تو دو تا پست گذاشتم دیدن کنی
قطره
16 خرداد 92 9:48
میگم هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا 160 تاییا هنوز برنگشتن
مامان ماهان
16 خرداد 92 10:17
من اومدم....خوش اومدم،صفا آوردم.،شادتون كردم..مي دونم تشويق لازم نيست.. بلاخره من متعلق به همه ام..اي خدا اشكم در اومد با اين جمله شيوام
مامان ماهان
16 خرداد 92 10:20
آنه جونم سلام عليكم،خوبين ،خوشين..سلامتين..انشالله كي و كجا به صرف شما دعوتتون هستيمآخه من پشت گزينه دعوت سه نفر برا مهموني شام اسم خودمو نامرئي ديدم...منم كه بچه تيز فهيدم نامرئي نوشتي كه دوستاي ديگه ناراحت نشن..
مامان ماهان
16 خرداد 92 10:22
آنه اي جونم هي نياي بگي ،گيج بازي درآوردم و اسمت آنسه هست و آنه نيس...خودم اينجوري حال ميكنم...
مامان ماهان
16 خرداد 92 10:25
راستي خانومي ،،پست جديد،مطلب جديد،حداقل پستهاي ثابتي كه ميذاشتي با حال بودن...چرا چيزي ندارين
مامان ماهان
16 خرداد 92 11:19
آنه اي جونم ،،من نمي دونماااااااااااااااااا..ولي فك كنم امروز غتررررررررررررررررره اي دخلتو مياااااااااااااره...من كلا كاره اي نيستم..چيزيم گردن نميگيرمالانم كلي خوشبحالمهههههههههههه
حباب
16 خرداد 92 23:18
آنسه جان خیییییییییییییییییلی خوشحالم حرفیدیم
حباب
16 خرداد 92 23:19
آنه تو که مارو نه دعوتیدی ...اما من دعوتیدمت
مامان معید
17 خرداد 92 5:43
دیگه واقعا ازت دلگیرم.باشه...نوبت منم میشه.
تازه وارد
18 خرداد 92 9:42
عانهههههههههههههههههههههههههه دقت کن این عانه با اون آنه فرق فوکوله....
قطره
18 خرداد 92 9:43
سوتی
قطره
18 خرداد 92 9:43
هنوز بر نگشتین......
مامان ماهان
18 خرداد 92 9:52
آنه اي جونم سلام،كجا رفتين بي خبر؟؟؟؟؟ كلي دلم برات تنگيده
حباب
18 خرداد 92 17:10
آنه مسافرته گلم...نگران نشو
حباب
18 خرداد 92 17:14
همراه بارفتن ددر دودور والانم حتما داره اسب سواری میکنه و بعدش میرن با اقای همسر و هنی چیزی بخورن وته دلش به همه ما امیدواره که واسش حرفهای دلتنگیانه بنویسیمو اونم الان داره به ماها فکر میکنهشایدم الان خوابه یا آه داره کتاب میخونه ...چون نت ندارهاما در هر حال مارو دوست داره
خاله فاطی جون جونی
18 خرداد 92 22:49
آخ جون چه رنگ و بویی گرفته این وب نکه بعضیانیستن واس همین میگم
حباب......................................................
19 خرداد 92 11:47
آنه الان داره فکر میکنهکه ای خدا من نت از کجا بیارم که دلم واسه بچه ها تنگ شدهوهمچنان به افکار پلیدش ادامه میدهدو بالاخره میگوید یافتمو میپرد میرود کافی نت سر کوچه....و از آنجا برای ما دوستان گرامی و بسیار ارجمند...لاو love میترکاند
مامان مریم گلی
19 خرداد 92 19:48
سلام حالا که قیمه بلد نیستی منم میخوام بیام خونتون برام قیمه بپزی
مادرشوهر
19 خرداد 92 22:25
آنسه نیستی؟ درد نگیری دختر چرا هروقت من هستم تو نیستی؟ امشب شوشوم شب کاره هروقت اومدی نت خبرم کن بیام.حتی اگه نصفه شب بود.(شکلک یهآدم که عقده ای شده)+
مادرشوهر
19 خرداد 92 22:29
ینی دم نی نی وبلاگ گرم با این شکلکاش ! عجیب حس و حال آدمو منتقل می کنن.
مامان ماهان
20 خرداد 92 11:15
آنه اي جونم سلام،،،پاي مورچه رو ديدي،،حالا تصور كن مورچه جوراب پوشيده....فك كن جورابشم سولاخ داره...همون اندازه دلم برات يه ذرررررررررررررررررررره شده..كي ميياي ؟؟؟؟؟
مریم مامی آیدا
20 خرداد 92 11:22
سلام ننه مهنا خوفی؟ ما بالاخره بازگشتیم دختر کشته ی مهمون نوازیتم خخخخخخخخخخ
مامان ماهان
20 خرداد 92 11:30
آنه اي اگه زودتر نياي من غصم ميگيره،غصمم بگيره من همش ميخورم و مخوابم،،اونوقت ديگه از سايز ميافتم و اين 38 كه به زور رديفش كردم ميپره....اونوقت شما ميخواين به كي افتخار كنين
حباب......................................................
20 خرداد 92 19:08
آی آنسه کجایی بیا که داری باعث خرابی سایز الهه میشی ها ....ببین میتونی این عذاب وجدانو تحمل کنی ؟میتوننینه ...پس زوووود بیا دیگه که الهه داره از ریخت می افته
مامان ماهان
21 خرداد 92 11:33
آنه اي اومدي
مامان ماهان
21 خرداد 92 11:37
آنسه اي جونم اين حبابي از سايز افتادن منو بپاي الهه مينويسه....حالا من چيكار كنم...هم از سايز افتادم هم اسمم تو رديف شهدا نميره. پس من اجرمو از كي بگيرم
قطره
21 خرداد 92 12:12
فکر کن آیسان داره از ریخت میفته.... جالب تر اینکه الی بنده خدا تو تصورات حباب وارد شده
قطره
21 خرداد 92 12:15
باز این نی نی وبلاگ کام منو قورت داد
قطره
21 خرداد 92 12:15
انه امروز سه شنبه است هااااااااااااااااااااااااااااااااا
حباب......................................................
21 خرداد 92 12:47
ببخشید اشتباه لپی بود..اخه ما چند تا ماهان داریم ....
حباب......................................................
21 خرداد 92 12:48
حالا به این ایسان بگین انقد خودشو نکشه ....اشتباه شد دیگه بابا
حباب......................................................
21 خرداد 92 12:48
از مامان الهه مامان ماهان و از آیسان عذر خواهی
الی مامان ماهان
21 خرداد 92 12:50
عزیزم حباب عیبی نداره خوب پیش میاد من اسمم درست وارد میکنم اشتباه نشه


من اومدم
پری مامانی نیکان
22 خرداد 92 15:11
آنه چرا پستت حذف شد. دلیلش چی میتونه باشه؟؟؟؟؟؟؟


تکمیل کردن پست جدید عزیزم