مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

روزمرگی های من و هنی!!!

1392/2/27 17:13
نویسنده : مامان
1,321 بازدید
اشتراک گذاری

از خواب بیدار شده و بهش میگم هنی جیش نداری

میگه نه مامان جیش نیستعینک

مشغول میشم ب کارای خودمو همونجوری ک دارم سیب زمینی رنده میکنم و پشت بندش پیاز

هنی میگه مامان آسه (مدل جدید صدازدنش ) جیش هست دسشویی دارممژه

میگم بدو برو تا من بیام

ی نگاه ب دستای من میندازه قیافشو ی مدلی میکنه و میگهابرو

مامان آنه داری مو آی دستاتم بوشور عب؟؟؟

من:قهقههچشم قربونت برم فدای وسواگریات

**************************

میره جیش میکنه و نگام میکنه و میگه : دیدی جیش کردماز خود راضی

میگم اره قربونت برم دیدمقلب

میگه : منم دیدماز خود راضی

ینی اصن ی وضی قربون اون دیدت برمماچ

*************************

این روزها مهنای من خیلی بزرگ شده

بزرگ شده ک هیچ خانوم شدهقلب

وقتی از دستشویی میاد خودش شرت و شلوارشو میپوشه و من یک ماه و نیمه ک از این مسئولیت دور شدمبغل

و یا خودش کفشاشو پاش میکنه میبندتش

***********************

رنگ امیزی هاتم ک خیلی خنده داره فقط ی نقطشو رنگ میکنی و من هی باید بگم همشو رنگ کن و تو باز اندازه نقطه رنگ میکنی و میگی بسته دیگه مامان عسته شدمماچ

**********************

کتاب خواندن را ک نگو

ب من میگویی برایت بخوانم و وقتی میخوانم تو ک گوش نمیدی هیچ خودتم شروع میکنی ب خوندن

و وقتی من ساکت میشوم عصبانی میشی و تاکید میکنی ک حتما بخوانمآخ

*********************

میری تو کمداتاقت و هرلباسی ک برای نوزادی هات بود و برام میاری و میگی

بده ب حنانه من نوخوام اوچولوئهمژه

ینی اینهمه مهربونیت منو کشتهماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (250)

مامان معید نیمه قهر
27 اردیبهشت 92 18:31
ینی چی میشد یه ذره شعورات این بچه در مادرش هم می بود...ها خدا؟چی می شد؟


دیدی چ شری ب پا کردی
الی و پری هم مث من و تو دختردایی و دخترعمه هستن
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان معید
27 اردیبهشت 92 18:33
تشریف داری؟؟؟؟


نوچ عزیزم
الان تشریف اوردم
پری مامانی نیکان
27 اردیبهشت 92 18:50
وای ......................
آنه مردم از خنده خو بچمم دیده دیگه .............


اره دیگه
اگه ببینی چ ناز میگه دیدی منم دیدم
پری مامانی نیکان
27 اردیبهشت 92 18:51
قربون این دخمله که اینقدر خانم شده . از طرف ما هزار تا ببوسش.


فدای تو عزیزم
توهم ببوس نیکانی رو
پری مامانی نیکان
27 اردیبهشت 92 18:53
آنه خیلی دلم تنگته زودی بیا خونمون .
با الی برنامه ریختیم بیاید خونمون ما هم بیایم خونتون.


شما این هفته بیاید خونمون
میاید؟؟؟؟؟
خانوم مهندس
27 اردیبهشت 92 21:09
ایییییییییییی جاااااااااااااااااانم


این کوچولو چقد خانوم و بزرگ شده !!!!!!!!!


فدااااااااااااش بشم


بدتر از قبل دلم یه نی نی خوااااااااست


فدای اون شیرین حرف زدنااااااش برم من

.....




حالا چرا اینقدر شکلک
خانوم مهندس
27 اردیبهشت 92 21:11
منم دلم نی نی میخوااااااااااااااااد
وقتی میگم نازنینه مامان بیار نقاشیاتو رنگ کن عزیزم

برگرده بهم بگه : نه مامانی دیگه عسته شدم .......



اااااااااااااای جاااااااااااااااااااااااان


اره تا ی چیزی میشه میگه عسته شدم
ترسیدمشو ک نگو ینی میخوام بخورمش
تا ی چی میشه میگه ووی مامان تسیدم
خاله فاطی جون جونی
27 اردیبهشت 92 22:12
عزیزمی خاله جون





خانوم مهندس
27 اردیبهشت 92 23:41
کجایین پس؟چراهیشکی نیس؟


دیگه دیگه
ب خاطر شرایطی نت در دست تحریم بود
خانوم مهندس
27 اردیبهشت 92 23:42



ایضا
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 0:45
سلام مریمی هستی؟


بعد نیم ساعت اومده میگه هستی
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 0:47
کسی هس؟


ما ک داشتیم پیاده روی میکردیم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 0:48



خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 0:49



باران
28 اردیبهشت 92 8:38
عزیزم چقد بامزه حرف میزنه


خیلی
حباب......................................................
28 اردیبهشت 92 10:37
خودت تو حرفاات گفتی میایم مشهد
ای آنه


امکان نداره
ینی واقعا امکان نداره من گفته باشم شاید منظورم الی بود ک گفتم قصدشه بیاد ک هنوز نیومده
حباب.........................................
28 اردیبهشت 92 10:40
ای جووووووون لباشو قر کمرو اداشو......واسه هنی شعرگفتم ....ای جووون انقد ماهه


خخخخخخخخخخخخخخ
حالا من داشتم دنبال لبو قرکمرش میگشتم ک دیدم فقط شعر بود
خخخخخخخخخخخخخ
مامان امیرعلی جیگر
28 اردیبهشت 92 12:15
ای جانم.
ایکاش امیر منم مثه هنی شلوارو شورتشو خودش میپوشید




هنی خیلی زود اقدام کرد واقعا نمیدونم چرا
وگرنه الان براشون خیلی زود بود
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 13:55
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام


سلام عزیزم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 13:56
نه اسمش عشـــــــــق است

نه علاقه

نه حتی عادت

نه احترام

خــــ ــریـتـــ محض است

برای به دست آوردن چیزی ، تمام انسانیتت را به تاراج دهی



هر داشتنی ارزش هر ریسکی

و هر ریسکی ارزش هر داشتنی را ندارد ...


واخعنیا
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 13:58
چندنفردرجمعی نشسته بودن.

یکی ازآنهاگفت:من پسری دارم که کشیش است.هرجامیروداورا پدرخطاب میکنند

مرددوم گفت:من پسری دارم که اُسقُف است.و وقتی جایی میرودبه اومیگویند سرورم

مردسوم گفت:پسرمن کاردینال است.و وقتی واردجایی میشوداورا عالیجناب صدا میکنند

مردچهارم گفت:پسرمن پاپ است و وقتی جایی میروداورا قدیس بزرگ خطاب میکنند

زنی حاضردرجمع نگاهی به مردان کردوگفت:

من یک دختردارم. 178 سانت قدش است،بسیارخوش هیکل،

دورکمرش 61،دورباسنش 92 سانت ،با موهای بلوندوچشمهای روشن

وقتی واردجایی میشودهمه میگویند: خدای من


اوه خدای منِ
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 13:59
مـن اگـ ـه میـ دونستـ م "دنیـ ـا" که میگـ ـن اینـ ـه

واسـ ـه اومدن بـ ـه اینـ ـجـا،

انقـ ـدر به شکـ ـم مادر بیچـ ارَم لگد نمیـ زدم!


هــــــــــــــــی
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 14:00
اول شخص مفرد که در کار نباشد...
خود ناخواسته ات را به دیگران عرضه میکنی....!
فاحشگی همین جا پا میگیرد....!‌
خیلی ساده تر از هم آغوشی...!



+ اعتقادات هر کسی‌ مثل مسواکه ،خواهشا تو حلق بقیه نکنین !


مثبتت تو حلقم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 14:01
بهش گفتم: چرا هر بار وایمیسی و از

شوهرت کتک میخوری؟

گفت: اگر خودمو نندازم جلو، شروع می‌کنه

خودش رو می‌زنه،

اونقدر می‌زنه تا داغون شه،آخه موجیه

دست خودش نیست....


چقدر قشنگ
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 14:01
در زندگی

هرکسی را که دوسـت بـداری از او ضعیف تری

زیرا برای "راضـی نگـه داشتـنش"

حاضری دست به هرکار اشتباهی بزنی ...


به به
الهام
28 اردیبهشت 92 14:04
وای خدا خوشمزه از طرف من محکم بچرونش فشارش بده کلی هم بوسش کن
آره عزیزم تو مرغ خیلی خوب میشه
برای ماهی و انواع آبگوشتا
فقط بزارش تو یخچال که زیاد بمونه


جدی
بزارمش تو یخچال؟؟؟
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 14:13
سلام آنسه جان -خانم مهندس - الهام بانو


سلام سمیه جان و عزیز
الهام و یاسی نیستن رفتن
مامان دوفرشته
28 اردیبهشت 92 14:22
آفرین به این دخترکه کاراشوخودش انجام میده


ممنون عزیزم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 14:30
سلام آنه میتونین الان املت بخورین؛


هم دیروز ناهارو هم دیشب املت خوردیم
خخخخخخخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 14:30
شوهرت ساعت چن میاد


غروب
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 14:31
مثلأزودی کته بذار؛باگوجه وسیب زمینی بخورین؛اگه ساعت3ونیم میادالبته


خیلی تکراریه برام دیشب سیب زمینی و روش تخم مزغ زدم خوردیم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 14:33
سلام مریم جون خوبی؟ثناچطوره


منم هوس ماکارونی کردم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 14:35
آهااااااان؛پس اگه شوهرت نمیاد ک راحتی؛بلندشوهرچی دلت میخوادبخور دیگه؛یه پیتزاسفارش بده


هنی مهمه
خودم ک مهم نیستم
ی چی هم باید درست کنم ک شوهرم غروب میاد بخوره
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 14:43
سلام مریم جان
ای به فدای این مسقل شدن این هنی
نفس بشــــم
آنســـــه جان اگه الــهه وپری آمدن قم ما رو بی خبر نزاریا.......
خیلی دوس درام ببینمشان..


چشم حتما خبرت میکنم
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 14:46
وای مریم جون من رشته پلو خیلی دوس دارم بخصوص با قورمه سبزی
تازززززش دلت تان خنک من پشت سیستم بانهاری که همسری آورده هستم
بفرماید


تو ک خوش ب حالت همش برات غذا میارن
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 14:48
حیــــــف آنسه جان راهت دور هست
وگرنه سفارش میدادم همسرم برای شما بیارد
مرسی مریــم جان شکر خوبم


ممنون عزیزم
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 14:51
مریم جان ولــــی برای رشته پلو
رشته آشی نمی ریزناااااااااا.........
رشته اون یکم باریک تر هست....


**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 14:56
آنی این شکلک چی گذاشتی
اره ماهم ازروستامون رشته محلی میگیرم
ولــــــــی هیچی تو این فصل باقلی پلو نمیشه


معلوم نیس استرسه دیگه
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 14:58
منم مثل یاسی هستم
همسرم میدونه میام نت ها

ولـــــی از دسوتای نتی واینا خبر ندار
فکر نکنم خوش بیاد


شوهر یاسی اخه حساس نیس
الی
28 اردیبهشت 92 14:59
من بیدم


به به بودنتو عشق هست
الی
28 اردیبهشت 92 15:02
قربون دید زدن هنی


بترکی
الی
28 اردیبهشت 92 15:03
سلام بچه ها.

روزته بخیر و شادی؟

خوبید؟؟


ممنون
الی
28 اردیبهشت 92 15:04
منم همینطور مری جون


الی
28 اردیبهشت 92 15:06
جرا میخایم بریم تلپ بشیم.

آنه تولده نیکان نمیای؟


با چادر میام میشینما
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 15:06
مشهد که رفته بود با خیال راحت گفت برو دوستات ببین تازه چند بار هم گفت چرا برای شام دعوت نکردن
ولی چون به قول شما نسبت به نت حساس هست بهش نگفتم چه جوری آشنا شدم بانرجس بانو عزیزومامان زینب جان وا ی چقدررررر دلم برای شان تنگ شده
[گل


برای من چی؟؟
راستی الی و پری بیان خونمون شوهرت نفهمه
خو شاید اینا بخوان از نت بگن
لو میری ای چ حالی میده
الی
28 اردیبهشت 92 15:09
الی
28 اردیبهشت 92 15:10
خخخ سمیه اشتب شده


الی میای؟؟؟
باید ی هفته قبلش بم خبر بدیدا وگرنه راتون نمیدم
الی
28 اردیبهشت 92 15:11
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 15:12
بله برای تو وهنی هم دلتنگ شدم
5 شنبه که بعد قرنی رفتیم آب وهوا با دوست مان چند بار ازهنی حرف زدم
آنسه نمیدنم من از اینکه بفهمه دوست ای نتی هستم میترسم
چون خودت که میدونی اصلا خانواده ام نت قبول ندارن


مث خانواده من
بابام خیلی تعصبیه ولی من اهمیتی نمیدم
چنبارم سر همین بام بحث کرد
خخخخخخخخخخخخ
الی
28 اردیبهشت 92 15:15
مری تو کی میتونی؟ چند روز؟


مری بااینا بیاد خونمون بعد هممون بااینا میریم خونه الی
خخخخخخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:16
سلااااام به همه


به به
جیگر من اومد
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:18
خوشبحالتون دارین مهمون بازی میکنین؟بیچاره من که دورم ازهمه


شمام بیایذ
ی سفره دیگه
الی
28 اردیبهشت 92 15:18
کجا مری جون؟؟؟؟؟
قمممممممممممم؟


خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:19
‏/مریم شمااهل کجایین؟تهران؟



نه بابا
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 15:19
اخ جون برنامه سفر چیدید
بیاید هفته دیگه باشه ماهم احتمالا بخوایم بریم.
بیاید بریم سمت اصفهان وشیراز ..


اووووووووووووووووووف
خخخخخخخخخخخخخخخ
الی
28 اردیبهشت 92 15:19
سلام یاسی جونم ؟ خوبی؟
الی
28 اردیبهشت 92 15:21
آخه اصفهان که مری نیست سمیه جونم همون قم خوبه


اره همه بیاد تلپ شید رو سر من بدبخت
ب فکر منم نباشید
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
الی
28 اردیبهشت 92 15:22
آخه مری ما که قمیم با پری برنامه گذاشتیم

جدی تهران؟


الی برای کی برنامه گذاشتید ی وقت ب من نگیدا
این هفته میاید؟؟
برم تو تمیزکردن خونه؟؟
الی
28 اردیبهشت 92 15:23
خ انجام شد؟


بهله
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:24
سلام الی جووون مرسی خوبم؛


ای بابا یاسی میغیبولی هی
بخوابونش دیگه
الی
28 اردیبهشت 92 15:24
مرسی
الی
28 اردیبهشت 92 15:25
رضاتون خوبه؟؟/؟

نی نی در چه حاله؟


نی نی هنوز تو نطفه خفس
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:25
راستی آنه؛توصفحه قبل درجواب سمیه گفتی؛آخه شوهرش حساس نیس؛یعنی چی؟متوجه نشدم


گفتم شوهر یاسی حساس نیس اگه بفهمه با ما دوسته
مگه حساسه؟؟
اخه شوهرت ازاوناس ک با دوتا غمش تو از حال میره
ی دوتا غمش بیایی میزاره دیگه خوش باشی تو نت
الی
28 اردیبهشت 92 15:26
مری جون خوب تیر هم میریم


ای خدا
خودمو سپردم ب خودت
الی
28 اردیبهشت 92 15:27
مری جدی میای تهران؟؟؟


چرا نیاد خودم میارمش
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:27
بابانمیخوابه خب چیکارکنم؛نی نی فعلأ حسش درمن نهفته س؛یعنی به قول آنه دروجودم خفه شده طفلک


نی نی چ واژه ایی تلفیقی از ارامش
الی
28 اردیبهشت 92 15:28
با پری قرار گذاشتیم حالا بهت میخبریم


ی هفته قبل خبر بدیدا
وگرنه برنامه میچینم میرم سفر
الی
28 اردیبهشت 92 15:29
یاسی بیار الان که ذوقشو داری.

من به جای تو هوس کردم


پس درسش چی
میخوای بشه یکی عین خود من
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:29
آهان آره/ولی خودم دوس ندارم بگم


هرجور راحتی
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:31
آخه جورنیست شرایطمون؛درسمو چیکارکنم؟بذاراول مستقل بشیم بعد؛أه؛نمیدونم کلأ گیجم؛بایددرسم؛حداقل کارشناسیم تموم شه بعد؛


واقعا
منم اشتباهی حامله شدم وگرنه ب این زودی قصدم نبود
الی
28 اردیبهشت 92 15:32



الی این هفته میاید؟؟
یا میزارید بعد تولد نیکان
الی
28 اردیبهشت 92 15:33
آنه بره کربلا .....
کجا بره.....


هــــــــی
واقعا لیاقتشو نداریم وگرنه نشونت میدادم
الی
28 اردیبهشت 92 15:34
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:34
اصلأ خدا هر وقت صلاح دونست نی نی رو دروجودم قراربده؛این خوب نیس؟


دقیقا
الی
28 اردیبهشت 92 15:35
نمیدونم بهت میخبرم.


حتما
زود بگو جونه آنه
من ب همه ی مهمونام همینو میگم
نمیتونم سریع کارامو انجام بدم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:35
مریم توچی میخونی؟پیام نور یا آزاد؟


پیام نور میخونه مث تو
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 15:35
الهه جان کی میان
برای کی برنامه ریختین با پری
ای کاش آخر هفته نباشه
اخه ما درگیر عروسی ومولدی هستیم


دقیقا اخر هفته هست عزیزم
الی
28 اردیبهشت 92 15:35
مری بزن قدددددددددددددددددددددش
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:36
الی تو مدرکت چیه؟چه رشته ای؟
الی
28 اردیبهشت 92 15:37
سمیه جان قبلش خبر میدم دوست دارم ببینمت عزیزممم


الی
28 اردیبهشت 92 15:38
من رشته ام تجربی دیپلمه.

اما معماری کار کردمممم


خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:38
مریم چیه رشته ات
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 15:39
آنسه جان جدی میخواید بریدزیارت کربلا
با با هم هماهنگ کنیم
ما هم توفکرش هستیم


نه عزیزم قصدشو نداریم
اگرم برم تنها میرم بدونی هنی و باباش با خواهرم
ک اونم پدرم پولشو میده
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:40
رفتیم بخوابیم؛فعلأ؛ول نمیکنه برم بخوابه بیام


برو عزیزم
الی
28 اردیبهشت 92 15:41
یاسی رفتی افق


خخخخخخخخخخخخخ
الی
28 اردیبهشت 92 15:42
مری منم هستم.
الی
28 اردیبهشت 92 15:42
بجه ها من برم؟؟؟؟


برو عزیزم
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 15:44
ا ی وااااااای الهه جان آخر هفته نباش

هم بایدکارای مولدی هییت بکینم هم عروسی
تازش دیونـه این خواهرم همش اصرار میکردن سه شنبه تولد امام جواد (ع) خونه من مراسم باشه
من گفتم من اون چیزی که پارسال خواستم نگرفتم باشه بعدا


خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:52
من اومدم‏!‏ آنه چی پختی ناهار آخرش؟


ی سیب زمینی و ی تخم مرغ سرخ کردم برای هنی
یکم دیگه هم پا میشم یاماکارونی یا ی غذای برنجی درست میکنم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:56
آنه؛حسابداری ازاسمش تابلوئه ک پره از ریاضی وفرمول


پس چرا رشته های انسانی میرن توش
بعدتازه مث ما نیس ک
ما چون از رشته ی ریاضی رفتیم خو حساب و دیفرانسیل و جبر و ...پاس کردیم تو دانشگاه بیشتر از اونارو میخونیم
ولی رشته ی حسابداری ی چیزاییه ک ما قبلا تونستیم پاسشون کنیم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 15:58
الان بورس تو رشته های تلفیقی هس؛من عاشق رشتم هستم؛تلفیقی ازعمران وصنایع و مدیریته؛کلأ رشته جالبیه


تو وقفه ایی بین دبیرستان و دانشگات نیافتاده برای همین میتونی پیش بری
ن مایی ک کلی گذشته از زمان دبیرستانمون
چیزی دیه حالیمون نمیشه
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 15:59
من دوباره دارم میرم تو فاز منفی وافسردگی


چرا عزیزم
چرا دیر ب دیر ج میدی
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:00
منکه به حسابداری هیچ علاقه ای ندارم؛همچنین کامپیوتر؛یه درس داریم برنامه نویسی؛به زورپاسش کردیم؛خیلی مزخرفه بابا


حالا فکرشو بکن تمام درسای ما برنامه نویسی بود پاسکال ک هیچی سی پلاس پلاسم ک هیچ هی ک بالاتر میره این سبکای برنامه نویسیش دیوونه کننده بود
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:01
بازچراسمیه؟
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:01
راستی ازانسیه خبرندارین؟چرانیس؟


اره
هست ولی اینجا نمیاد
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:03
بنظرم هیچ ربطی بین درسای دبیرستانم و دانشگاهم نداره؛بخدا کلأ یه بحث دیگه ای هس؛اونم توپیام نور؛‏(‏پیام زور)


چ میدونم والا
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 16:03
یه دفعه پیش میاد
فعلا با اجازه همه
آنسه اگه الهه خواستن بیان یه خبر به من بده


حتما عزیز دلم
عزیزم اگه حس میکنی اینجا بیشتر اذیتت میکنه نیای بهتره ها
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:04
چرانمیاد؟قهره؟


نه بابا خو میاد میبینه کسی نیس میره و دیگه نظر نمیزاره دیگه
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:06
آنسه قصد ادامه تحصیل نداری؟


گفتم ک دارم
نخوندی جوابمو
ایشالا شهریور ثبت نام میکنم برای علمی کابردی
باید برم از دانشگاه قبلیمم انصراف بدم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:08
الان بازارکار معنی نداره الان باید شرایط بند پ رو داشته باشی‏*‏‏(‏پارتی)


راس میگی
من خودم اوایلی ک تازه نامزد بودم و تازه قبول شده بودم شوهرابجیم ی جای خوب برام کار پیدا کرده بود ولی بابام قبول نکرد گفت تا موقعی ک خونه منی دوس ندارم کار کنی
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:10
مادرشوهرم پیاز وسیب زمینی وگوجه رو گذاشته بود روهم بافلفل سبزو رب گوجه؛ آبپزشده بود بانون خوردن؛واسه منم برنج ومرغ گذاشته بود؛من ازاون غذادوست ندارم


خسته نمیشی بااونا زندگی میکنی
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:12
آنه بنظرم رشته های مدیریت‏{صنعتی؛بازرگانی؛دولتی؛بیمه‏}آسونترن؛بازارکارشونم خوبه؛بازم تحقیق کنی باید


علمی کاربردیش نداره
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:14
اونا باید خسته بشن؛نه من‏!چون من اینجا مثل خونه بابام میخورم ومیخوابم ودرس میخونم؛بخدایذره هم احساس ناراحتی نمیکنم ازبس ک خوبن؛بزنین ب تخته‏!‏


زدم ب تخته
باز هرچی باشه تو هم خیلی خوبی
من اگه بودم مشکل ایجاد میکردم
مثلا همین ک در میزنن از خواب بیدار میشین
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:17
ن اصلا؛ ولی رضا دوست نداره؛میخواد مستقل باشیم ک ایشالا درآینده نزدیک اتفاق میفته؛/آخه چرابایدخسته بشم فقط ناهاروشام اونجاییم؛بقیشو خونه خودمونیم و...




اینکه همش میگی رضا بالاس

خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:20
نه بابا؛ولی هرچی هرچی هرچی خوبم باشن؛آدم دلش میخواد مستقله مستقل باشه؛ازبس ک بدجنسیم؛اونامیخوان ماراحت باشیم ولی ما...


اره
تو باز خوبی خیلی خوبی
من خسته میشم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:23
ببینین من تاحالا قد یه مورچه هم ازمادرشوهرم ناراحت نشدم؛حتی به رضامیگم بیامامانوببوس؛یاخودم روزی 10-20بارمیبوسمش؛اصلأ هم حسودی نمیکنم؛چون میدونم منوبیشترازسه تاپسرش دوس داره





خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:26
ولی من اصلأ احساس مادرشوهربودن رو ؛رومادرشوهرم ندارم؛صادقانه وازته قلب دوستم داره؛واینم برمیگرده ب این ؛ک دخترنداره‏(قبول دارین حرفمو؟‏)‏

خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:27



چیه
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:28
عه؟ پس مادرشوهره من ذاتأ آدمه‏!‏




مادرشوهرتو فرشته هست

خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:29
هیچی رفرش بود


بترکی
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:30
نه؛ مطمئنم ک منو بیشتر دوس داره؛حتی مادرشوهرم منو بیشترازمامانم دوست داره؛


خدا کنه همیشه همین باشه
ولی اگه ی زمانی ی اتفاقی بین تو وشوهرت بیافته مامانته ک طرف تورو میگیره و مامان اون طرف اونو
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:32
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:33
ازچی اعصابت خردمیشه؟اینکه کاری ب کاریتون نداره؟‏(عجب آدمی هستیا؟


والا همه مشکل داریم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:39
یعنی رضا آخره سیاسته؛تاحالا ازباباومامانش طرفداری نکرده؛همیشه هم پشتم بوده؛به سنش نگا نکنین؛کلی مرده شوهره من؛فداش بشم؛/خیلی بیشترازسنش میفهمه

خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:44
آره بنویس
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:45
آهاااااااااااااان
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:46
آنه؟؟؟
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:49
خب بعدش چی؟مریم خوندی؟صفحه قبل نوشته‏!‏


بحذفم؟؟
تا بعدو بنویسم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:53
آره؛بحذف
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 16:57
خب بقیش؟


تموم شد
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 17:03
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 17:04
شارژگوشیم تمومید؛بذارم شارژبیام


باشه
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 17:57
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 17:58
آنه چراپاک نکردی اون نظر رو؟زودباش بپاک؛سه تاهم انلاین داری؛


خخخخخخخخخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 18:01
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 18:02
آنه کجایی پس


همش تقصیر الیه زنگ زد
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 18:04
من دارم میرم خونه مامانم؛زودباش پاک ش کن؛اس ام اس مو ندیدی؟


اس رو همین الان دیدم ک سریع اومد حذفیدم
خانوم مهندس
28 اردیبهشت 92 18:04
باشه ؛من رفتم بوس


بووووووووووووووس عزیزم
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 20:19
آنسه جان چرا اینجا ناراحتم کنه
بودن کنار دوستای عزیز ی مثل شما ها
حداقل کمی از یان تنهایی لعنتی ا م در میاره
فقــــــــط بعضی مواقع درکلا بهم میریزم
الان دوساعت فقط مداحی وروضه گذ اشتم


عزیزه دلم نکن باخودت اینکارو
منم بعضی اوقات خیلی دلتنگ میشم و میزنم زیر گریه
ولی باز با خودم میگم این نیز بگذرد...
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 20:27
ای جان آ«سه هستی


اره عزیزم هستم
بهتر شدی حالا؟؟
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 20:35
نــــــــــه اصلا
انه دلتنگی فرق داره با احساس پوچی درزندگیت خسته خیلی خسته
نمیخوام تویوب ات ازاین حرف بزنم عزیز دل


ایشالا خدا ی کوچولو خوشگل بت میده ک دیگه احساس پوچی نکنی
اگرم نداد حتما توش ی حکمتیه عزیز دلم
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 20:45
همه زندگــــی بچه نیست آنه جان
به قول مامان زینب وقتی من دید بعدش توی اس گفت سمیه حس میکنم غم تو اصلا بچه نیست
اصلا نمیخوام ازش شاید من لایق مادرش دن نیستم هیج وقت...


خب بچه بهونه اییه برای خوشی ها
شاید اگه ی بچه ایی بود غمات زیاد جلوه نمیداد
ولی خدا ادمارو تو هر طریقی امتحان میکنه شاید امتحان ما تو دادن بهونه ی خوشی هاست و شاید تو امتحانت نداشتن بهونه هست
**سمیـــــــه **
28 اردیبهشت 92 21:07
آنسه جان
با الهه جان نلفنی حرف زدید چی گفت کی میان


هنوز معلوم نیس عزیزم
الی
28 اردیبهشت 92 23:28
الی
28 اردیبهشت 92 23:30



واقعا ب چی نیشت باز شده
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 0:04
الی؟سلام‏!هستی فدات شم؟


خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 0:05
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 0:06
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 0:06



خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 0:07
این آنلاین بعدی کیه پس؟


باور کن نمیدونم
الی
29 اردیبهشت 92 13:23
سلام
الی
29 اردیبهشت 92 13:24
هیشکی نبید؟ اومدید به من بخبرید.
پری مامانی نیکان
29 اردیبهشت 92 13:48
آمدید نت یه اس به من بدید دوستان.
الی
29 اردیبهشت 92 15:34
مری ببخشید خواب بودم
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 16:14
سلاااااام 5نفر آنلاین کیان؟
مامان جوجه طلا
29 اردیبهشت 92 16:15
باریکلا به این دختر قشنک که خودش میگه جیش دارم و آفرین که خودش شورت و شلوارشو میپوشه.
بوس برای مهنای ناز.

من هم خیلی وقته پارمیس از پوشک گرفتم ولی هنوز خودش بهم نگفته خودم میبرمش خدا کنه زودتر بهم بگه




ایشالا ک میگه عزیزم
ولی خیلی ادم راحت میشه واقعا
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 16:16
سلاااااام الی؛سلام مریم جوووون
الی
29 اردیبهشت 92 16:38
الی
29 اردیبهشت 92 16:39
کسی نبید؟
الی
29 اردیبهشت 92 16:41
یاسی مری پری آنه
الی
29 اردیبهشت 92 16:42
بچه ها شارژ ندارم. بیاین
الی
29 اردیبهشت 92 16:43
کجاید؟
الی
29 اردیبهشت 92 16:45
سلام مری. ببخشید خوابم برده بود.
الی
29 اردیبهشت 92 16:46
ثنا خوبه؟ بیداره؟
الی
29 اردیبهشت 92 16:47
مری با ثنا درگیری یا نی نی وبلاگ
الی
29 اردیبهشت 92 16:48
بیداره. امروز 2 تا 4 خوابید. میخام ببرمش پارک.
الی
29 اردیبهشت 92 16:50
داستان شیر دادن چی شد؟؟؟
الی
29 اردیبهشت 92 16:51
ای جونم. قربونش. بگو بتایپه.
الی
29 اردیبهشت 92 16:53
منه بیچاره هر روز میبرم وگرنه شب خوب نمیخوابه. اینجوری خسته میشه
الی
29 اردیبهشت 92 16:54
خودت بهتری؟ خیلی سخته.
الی
29 اردیبهشت 92 16:56
وای مری ببوسش. عاشقشم
الی
29 اردیبهشت 92 16:57
بعضی وقتا خودمم سرسره سوار میشم
الی
29 اردیبهشت 92 16:58
بچمو ببر آب و هواش عوض بشه
الی
29 اردیبهشت 92 16:59
شیرت خشک نشده؟
الی
29 اردیبهشت 92 17:01
بعدا شب بود یواشکی سوار شو. حال میده.
الی
29 اردیبهشت 92 17:02
چی؟ قربونش
الی
29 اردیبهشت 92 17:03
کی میری اصفهان؟
الی
29 اردیبهشت 92 17:04
قربون اظهار نظر کردنش
الی
29 اردیبهشت 92 17:06
حالا ماهان جلوی تی وی با کنترل گیتار میزنه
الی
29 اردیبهشت 92 17:08
باید با پری هماهنگ کنم. کاش میومدی؟
الی
29 اردیبهشت 92 17:09
تیر تا اصفهان میای تهرانم بیا.


الی
29 اردیبهشت 92 17:11
خوب خبر بده.

خوش میگذره.

البته تهران بهتره جای تفریحی بیشتره تا قم.


قم حرم داره
جمکران داره
همه چی داره
الی
29 اردیبهشت 92 17:14
صاحبش اومد


اوووووووووووووووووووووووف چقدر حرفیدید
الی
29 اردیبهشت 92 17:16
همش نمیشه زیارت رفت.

سلام عرض شد.


ما سلام بلد نیستیم
الی
29 اردیبهشت 92 17:18
مری بلد نیستی یواش بخندی؟
انگشتتو گاز بگیر


به یاد اون شب


مامان سيد محمد سپهر
29 اردیبهشت 92 17:20
پست ثابتت خيلي با حال بود..


مرسی عزیزم
الی
29 اردیبهشت 92 17:21
مری آخر آنه منو تو رو چشم میزنه


مثلا چیتونو چشم بزنم
الی
29 اردیبهشت 92 17:22
مگه پست ثابتش چیه؟


برید نیگاه
تازه اهنگمم عوضیدم
اهنگ خانه مادربزرگه گذاشتم
الی
29 اردیبهشت 92 17:24
تبلیغ دنت بود ماهان میخاد


خخخخخخخخخخخخخخخخخ
مامان مهنا
29 اردیبهشت 92 17:28
عاقا قبول نیس ما تازه کامنتتو خوندیم مری
ک نوشتی 14 میریم قم
من نیستم



کوووووووووووووووووشین پس
الی
29 اردیبهشت 92 17:29
بستنی خوبه.




ما ایشالا از 14 میریم تا 21 خرداد
میریم سفر تابستونمون
الی
29 اردیبهشت 92 17:30
بگو کجایی بیام اونجا


شمال
جدی میاید؟؟؟؟
شوهرم از الان برای اون موقع مرخصی گرفته ک یهو نزنن زیرش
الی
29 اردیبهشت 92 17:32
آنه ما رو ببر شمال.


تو مارو ببر شمال
الی
29 اردیبهشت 92 17:33
بچه ها بریم شمال؟


ما ک میریم نیاز ب نظر شوما نیست
خخخخخخخخخخخخخخ
در ضمن تو مشهدتو برووووووووووووووووووو
یکساله قراره بری
الی
29 اردیبهشت 92 17:34
زود جواب بده داریم میریم پارک.


پری هم نیکی رو برده پارک
الی
29 اردیبهشت 92 17:37
من رفتم

شمال شد به خبر.

بوس3س3


بووووووووووووووووووس ب خودت
شمال ما ک صددرصده شوهرم مرخصیشم گرفته
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 17:53
الی جون ببخش گوشیم روسایلنت بود؛منم خوابیده بودم


خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 17:56
سلاااام هنوزم هستین؟


سلام عزیزم
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 18:00
یکی نیس جواب سلامه ماروبده؟أه دوساعته حرف میزننا؛تامن میام جیم میشن


وای من بودم یاسی
تو وب یکی دیگه بودم
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 18:03
بروبابا أه


هستم ک
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 18:05
مردم سفر تابستون هم دارن؛چه باکلاس‏!‏


بله مردم سفر عیدشون کوتاه بود و مزخرف
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 18:06
چن لحظه بیام؛داره بارون میباره؛لباس هاروجمع کنم بیام


باشه عزیزم
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 18:17
شارژگوشیمم کمه بذارم شارژشه‏!‏


اووووووووووووووووووف
دایی جون
29 اردیبهشت 92 18:46
سلام
فقط اومدم عرض ادب و معرفت کنم و رفع زحمت کنم
مواظب مهناخانووووووووووم گل باش
وقت کردی واسش اسپند بدود
مواظب خودتم باش
سلام گرم منو به رفیق عزیزمون( آقاتون) برسون
التماس دعا
یاحق


به داداش گلم
خوبی
یونی بودی؟؟؟
چشم حتما
شماهم همینطور
حق یارت
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 19:27



میزاشتی فردا میومدی
الافمون کردیا
خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 19:29





واقعا ک

خانوم مهندس
29 اردیبهشت 92 23:09
ای وااااای ببخش آنه جونم؛منومیبخشی عشقم؟


عمرا
**سمیـــــــه **
29 اردیبهشت 92 23:38

شب همــه بخیر


الی
29 اردیبهشت 92 23:39
میبینم یاسی ضد حال زده بهت


شکلک ی ادمی ک همش مشغول کاراش بود و بعضی اوقات میومد ی سر میزد
الی
29 اردیبهشت 92 23:41
سلام **سمیه جان**
الی
29 اردیبهشت 92 23:42
1### 2### 3### کسی نیست؟؟
الی
29 اردیبهشت 92 23:43
همیشه کسی هست


بترکی
**سمیـــــــه **
30 اردیبهشت 92 0:08
سلام الهه جان ماهان چطور
**سمیـــــــه **
30 اردیبهشت 92 0:27
خانوم مهندس
30 اردیبهشت 92 1:37
سلااااااام
پری مامانی نیکان
30 اردیبهشت 92 1:51
سلام کسی هست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟



سلام پری جونم
من بودم
خانوم مهندس
30 اردیبهشت 92 12:53
چراجواب سلام منو ندادی هاااان؟ولی جواب پری رو دادی؟؟؟ آهاااای باتوام؟


چون باهات قهرم
خانوم مهندس
30 اردیبهشت 92 12:54



خانوم مهندس
30 اردیبهشت 92 17:20
آنه ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ کجاااااایی؟


همین ورام
درگیر بود عزیزم
بعدتازه چی داشتم رمان می گلو میخوندم برای همین کم پیدا شدم
الهام مامان پرهام
30 اردیبهشت 92 23:29



پری مامانی نیکان
31 اردیبهشت 92 0:03
آنه از چه سایتی رمان میخونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلم تنگ شده برای رمان خوندن. یادش بخیر با الی رمان میخوندیم و میرفتیم تو کتاب و انگار برای ما اتفاق میفتاد و الهام و مریخواهرامون ما رو مسخره میکردن.


من عاشق رمان
قدیما همش کتاب رمان با دوستم میخریم
من میخریدم میدادم ب اون و اون میخرید میداد ب من
و چقدرهم پا ب پا باش اشک میریختیم
اما دیگه از وقتی این سایتو پیدا کردم همش از اونجا دانلود میکنم
الان از سایت نودهشتیا ی ی سالو نیمی میشه دانلود میکنم تو گوشیم و میخونم هم برای گوشی داره هم برای کامپیوتر
خیلی خوبه خیلی
خانوم مهندس
31 اردیبهشت 92 1:54
منم از اون رمان خوانهای اصیل وباسابقه ام؛اون اولا تادبیرستان رمان ایرانی میخوندم ولی الان اونا حال نمیدن؛ فقط رمان خارجی؛؛؛؛؛؛


رمان خارجی دوس ندارم خیلی ی جوریه
بعد بااین گرونی ک شده دیگه راستیتش ی سالی میشه کتاب نمیخرم
چون تو سایت نودهشتیا همه کتابی داره
تمام کتابایی ک خودم قبلا خریده بود
البته خارجی هم داره
همه مدل کتابی داره
ولی کتابایی ک من دانلود میکنم از خود نویسنده های سایته
خیلی سایتشو دوس دارم
سوری مامان زهره
31 اردیبهشت 92 6:40
خیلی بانمکی مهنا جون...
کتاب خوندنت با حاله، ضد حال به مامان با حال تر


آيسان مامان ماهان
31 اردیبهشت 92 9:57
سلام با اين دخمل دلبر البته كه بايد ماماني خوشبحاش باشه...و اين همه طرفدار..جونمي


ممنون گلم
خوش اومدی
**سمیـــــــه **
31 اردیبهشت 92 15:56
سلام
کســــــــی هست


سلام
نوچ
پری مامانی نیکان
31 اردیبهشت 92 23:17
قالبتو عشق است میدونم بخاطر نیکان منه .


کدوم قالب؟؟؟
منکه برش داشتم
مگه هنوز همونه
**سمیه**
31 اردیبهشت 92 23:45



توهم فقط شکلک؟؟
الی
1 خرداد 92 0:01



**سمیه**
1 خرداد 92 0:12
سلام الهــــــه جان
خــــــوفــــی
برای تولدنیکان چی گرفتی


**سمیه**
1 خرداد 92 0:50






آيسان مامان ماهان
1 خرداد 92 9:14
سلام ،منم ممنونم از حضورتون و شركت در آمار...شمام مث نيلوفر جونم يه روبان قرمز بزنين رو موهاتون كه خوشگلتر بشين


خواهش میکنم
آيسان مامان ماهان
1 خرداد 92 10:23
چرا نميشه عزززززززيزم،،منم كه چيزي پيدا نكنم با رژ شكل قلب رو دست و بالم ميكشم..هر كاري بكني ميه اين چشم و ابرو هاتم كه منو كشت چه برسه به همسري


بله هی چشم و ابرو میام
هی دلبری میکنیم
خخخخخخخخخخخخخخ
حباب......................................................
1 خرداد 92 11:10
آنه جان میشه 1 سایت خوووب آپلود بهم معرفی کنی؟؟؟؟؟
من نمیدونم کدو م خوبه


عزیزم نی نی وبلاگ چون خودش اپلود داره نیاز ب سایت اپلود نیست
ولی من چنباری بااین اپلود کردم برای وبای دیگه خوب بود
http://8pic.ir/
خاله فاطی جون جونی
1 خرداد 92 12:08
چه حالی میده هی بیایی ونظر ندی



دقیقا ب منم خیلی حال میده ک نظرای تورو نبینم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خاله فاطی جون جونی
1 خرداد 92 12:14
خنده هایت جان است




نه معلومه ک امتحان اجتماعیتو خوب دادی ک اینقدر سرخوشی
قطره
1 خرداد 92 12:23
نیمدونم چرا نمتونم تو بلاگفا کامنت بزارم اصلن صفحه کامنتا رو واسم باز نمیکنه

از صب میخواستم واسه نیکان تبریک بنویسم ولی نمیشد... حالا از همینجا ب پری جوون تولد نیکان رو تبریک میگم تا بعد ک بشه واسش کام بزارم


اره بابا داغونه امروز بلاگفا

بیچاره پری هرکاری میکرد پست تولد نیکان ثبت نمیشد


تازه وارد
1 خرداد 92 12:34



خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پلکتو عشق است
خانوم مهندس
1 خرداد 92 22:44



تو هم ک بد رفتی تو کف
خخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
1 خرداد 92 22:45
سلااااام کسی نیس؟آنه کدوم آمارگیرت درسته؟


هرکدومو ک دوس داری
ارغوان
1 خرداد 92 23:06
الهی...ببوسیدش



فدای شما
الی
2 خرداد 92 0:16



پست جدید
الهام
2 خرداد 92 11:04
کجایی چرا نمیای اینورا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


میام
انسیه
4 خرداد 92 11:44
خب پس شمام توترکین من امیرعلی روبردم ترک بیاوبلاگم بگو چندوقت طول کشید


جیششو میگی
هنی ک خیلی وقته اسفند بود گرفتم ازش
آيسان مامان ماهان
6 خرداد 92 9:18
مهنا جوني ...مدل پست تحريم اينه كه اينا يه سوتي ازم گرفتن ..رمز پست قبلي رو پيرهن عثمانش كرنبرا همين تحريمش كردم كه كسي نره تو وبشون...


صبر کن ببینم مهنا جونی؟؟
ینی تو واقعا فکر کردی اسم من مهناست
سوتی دادی خانوم بازم ک
آيسان مامان ماهان
6 خرداد 92 9:19
انگار گند كاشتم نه مهنا جوني..آخه همه وسوسه ميشن ميرن به وب اين دشمناي من


خخخخخخخخخخخخخخخخ
بله دیگه ولی ب قول غتره بت خیانت نکردیم و کام نذاشتیم
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
آيسان مامان ماهان
6 خرداد 92 9:21
خوب شما و غتره اي كه لوطي هستين عشقي منم سرخود رئيس نشدم كه ،،،رئيسم كردن... احترام بگذاريد


عمرا مگه می تی کمانی
آيسان مامان ماهان
6 خرداد 92 9:25
دمت داغ داغ لوطي كه عنده مرااااااااااااامي و پاكش كردي..سوتي رو..يه سوتي البته از نوع رمز دادن به اين بارانيا داده بودم بدون خصوصي كردن ..اينام تائيدش كرده بودن نااااااااااااااااااااااااااااااامردا


ینی تو اسمتو باید بزارن سوت سوتی خانوم
اخه اسم من مهناس هی میگی مهنایی؟؟
آيسان مامان ماهان
6 خرداد 92 9:28
خوش بحالم با چه ناااااااااااااااارفيقايي رفاقت ميكنم ..از خودم متاسفي در وكنم برا خودم
كه ميخواين برين وبش



ایــــــــــــــــــــــــــش
گریه نکن نمیرم
آيسان مامان ماهان
6 خرداد 92 9:37
ماما مهنا جوني ،،دارم ك ميكنم اخلاقتو خوب كني شوشويي خود بخود حللللللللللللللللللللللله ها..نه غللللللللللللللللللللللللللللللللللام


اخلاق من عالیه
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 0:27
سلام هستی؟؟؟؟؟؟؟؟


سلام عزیزکم
بله ک هستم
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 0:35
شبت خوش.
چه خبر هنی چطوره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


شب تو هم خوش گلی جون
هنی هم خوفه
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 0:42
آنه انلاین وب منی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اره
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 0:46
4 نفرن بقیه کین از اون شب به بعد سر آنلاین ها کنجکاوم .


جالب اینجاسک وب خودم باز نیس
تو و یاسی
دونفر دیگه کی ان؟؟
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 0:49
مگه یاسی هم هست ؟؟؟؟؟؟؟؟


اوووووووووووووووووووووووووی نمیبینی
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 0:55
نه چی رو نمیبینم . هیچ نظری ازش نیست خوووووووووووووووووووووووووووو


جدی میگی
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 0:59
آنه الان من و تو هستیم یاسی نیست . چی رو جدی میگم .

تو خوبییییییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟


پری؟؟؟؟؟
من دارم گیج میشم یاسی ک اینجاس
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 1:03
کو یاسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ با هم خصوصی دارین من که نمیبینم .


یاسی فقط شکلک میزاره
پری تو سمیه رو هم نمیبینی؟؟
پری مامانی نیکان
7 خرداد 92 1:06
نه من سمیه رو هم نمیبینم.


پری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو تو کدوم پستی بیا پست جدیدم
مهسا
10 خرداد 92 22:32
آخی الهی


ناشناس
22 تیر 92 11:02
سلام خوبي
جواب مرا در نظرات عمومي بگذار
متشكرم


سلام عزیزه دلم
خب من نه شمارو میشناسم و نه اطلاعاتی از شما دارم
بهتر نبود اطلاعاتی از خودتون برام میزاشتین
مثلا چند سالتونه و...
کاش حداقل ی وبلاگی داشتین؟؟؟