مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

دستورات از نوع هنی

1391/11/18 22:39
نویسنده : مامان
1,833 بازدید
اشتراک گذاری

 

مهنامهنا

دخترک فسقل ما هم دیگر خودش را هم پایه ما میداند و دستور خرید میدهد از نوع فراوان

و براش چ اهمییتی دارد ک وسط حرف ما در خواست چیزی نماید

عمرا اگر ما با همسر خودمان تلفنی حرف میزنیم کسی پارازیت شود و هی پشت هم فریاد زند

امـــــــــــــــــــــــــــــــــــــین مــــــــــــــوژ

و این جمله زمانی ب پایان میرسد ک ما دستور خانم را ب  همسر برسانیم

 

حتی شاید در بیرون از خانه سوار ماشین باشیم و عجله برای رسیدن ب جایی

اگر او دستور موز دهد باید کنار همان مغازه پارک نماییم تا دستورات خانم اجرا شود

 

و یا شاید برای خرید همسر را ب مغازه بشوتیم بایدحتما  یک لیست بلند بالا از هنی هم دریافت نماییم

ک اعم از آداس و موژ و چیس و به به میباشد ک این به به خودش کلی خوراکی را شامل میشود

اما با همه ی این اوصاف دخترک ما قانعست و فقط اگر ب موزش برسد میتواند بی خیال چیزهای دیگر شود

 

درباره عکس نوشت : یک نوع بازی بود ک با حلقه مهنای نشسته در قابلمه ب دور اتاق میچرخیدقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (929)

ژیلا
18 بهمن 91 15:26
بازم سلام
ببخشید،اسمتون آنه هست؟
از چت خانوم مهندس متوجه شدم پست گذاشتی
البته ظاهرا این پستا بهونه ای هست واسه چت کردن


سلام
مخفف اسمم آنه هست
ایرادی داره ک دورهم باشیم؟؟؟؟

ژیلا
18 بهمن 91 15:42
یعنی اسمت چیه؟
نه ایرادی نداره،فقط بجای وبلاگ بنویسین چت روم تا اونایی که عاشق چت هستن بیان اینجا



نه خب ما هرکسی رو راه نمیدیم
اینجا فقط چنتا دوستیم ک اگه ساعت های انلاین بودنمون باهم خورد باهم دیگه میحرفیم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 15:45
salaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaam


سلام عزیزم کجا مونده بودی
خانوم مهندس
18 بهمن 91 15:46
تازه دیدمت


خسته نباشی
ینی اینقدر ریز بودم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 15:47
فعلا بذار پست جدیدو بخونم
یکی هم اینکه درحال خوردن هنی هستم


بخون عزیزم
ژیلا
18 بهمن 91 15:47
یعنی من نمیتونم وارد جمعتون بشم؟
نگفتی اسمت چیه؟


اسمم آنسه هست؟؟؟
بعد اینکه چرا نمیتونی عزیزم
ولی ی سوال نه وب داری نه هیچی؟؟؟
چ جوری اینجارو پیدا کردی؟؟
خانوم مهندس
18 بهمن 91 15:49
ای جااااااااااااااااااااااااان این منو کشته با این موژ خوردنش
انه چیکارش کنم من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو بگو


ینی نگو کلی کیف میکنم میگه موژ البته ی جورایی بین ج و ژ میگه
خانوم مهندس
18 بهمن 91 15:51
ای جااااااااااااانم

منم شبیهه این هنی تو میخوام


که هی بهم بگه مامانی موژ (موژ-ج)



خانوم مهندس
18 بهمن 91 15:51
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام قطره جووووووووووووووووووووونم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 15:56
انه میدوووووووونی چی شده؟؟؟؟؟؟؟
عکسایی که تو پستای قبل ترم گذاشته بودم
هیچ عکسی نشون نمیدم
مثلا مهر و شهریور
چجوری میتونم درستشون کنم
بلدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



خب سایتی ک اپلود کردی زیاد معتبر نبود
ژیلا
18 بهمن 91 15:57
وای خیلی ممنون آنسه جون
راستیتش داشتم تو گوگل کلمه مهنا رو سرچ میکردم که یهو چشمم به این وبلاگ افتاد
آخه دیروز یه جایی اسم مهنا به گوشم خورد خواستم ببینم معنیش چیه


مهنا از هنی میاد ینی گوارا خوشایند و شیرین
خانوم مهندس
18 بهمن 91 15:59
باشه برو
بای بای قطره ای
...............................
حالا چیکارکنم؟
راهی بلدی؟
فقط لینکاش مونده


نه دوباره باید اپلود کنی توی سایت دیگه
با چ سایتی اپلود میکردی؟؟؟
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:03
با سایت تهران98

اخه اگه عکساشو نداشته باشم چی؟

من فقط لینکاشو دارم
...........................................
باید با پرشن گیگ اپلود میکردم
..............................................
اه


با چ سایت بی خودی هم اپلود میکردی
خخخخخخخخخخخخخخ
ژیلا
18 بهمن 91 16:04
آره وقتی سرچ کردم معنیشو فهمیدم
منکه فکر میکنم قسمت بود باهات آشنا شم!!!
خیلی خوشحالم از آشنایی با تو


ممنون عزیزم
حالا ی بیو هم بده ک بشناسیمت
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:05
دیگه چ خبررررررررررررررر


پس فردا عروسی بهترین دوستمه


من این سایت رو خیلی دوست دارم برای اپلود
http://8pic.ir/
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:09
عکسات ک تاحالا پاک نشدن با این سایت؟


فدات من عکسامو نی نی وبلاگ خودش اپلود میکنه
ژیلا
18 بهمن 91 16:10
نام:مصطفی
نام خانوادگی:غیاثی
سن:20سال
ساکن:آمل
شغل:دانشجو

و در آخر مخلص آبجی گلمم هستم

اهالی چت روم کودک عشقٍ،هگی سلااااااااام


ای بترکی
شک کرده بودم فامیلیا
و بیشتر شک داشتم ک ی پسری
حالا دیگه منو سرکار میزاری
خخخخخخخخخخخخ
دیگه چرا با اسم ژیلا
قحط بود اسم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:11
http://upload.tehran98.com/
بذار ابروی این سایت رو هم ببرم


با اعصابه من بازی کرده
7ماهه وبلاگ مینویسم عکس
میذارم
زحمت هامو ب باد فنا داد


آهاااااااااااااااااااااای ملت واسه اپلود ب این سایت نرید هاااااااااااا


مطمئن باش هیشکی نمیره
خه خه خه خه
ژیلا
18 بهمن 91 16:12
راستی شماره موبایلمم باید میدادم؟


نه دیگه پررو نشو
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:12
این دادشت هست انه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اره داداشمه
منتها اینم دیگه رفت تو جمیع ضایع کردن ما
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:13
چ جالب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:14











بخند ک واقعا خنده دار
372
18 بهمن 91 16:15
همینجوری
مجبورم با اسم دختر نظر بدم تا تحویلمون بگیری؟

اما خوب سرکارت گذاشتمااااااا

از همه چت رومی های عزیز عذرخواهی میکنم

باااااااااااااااااااااااااااااااااااااای


مطمئن باش اگه با اسم پسر ی همچین کامی میزاشتی و ب وب من توهین میکردی
حالتو میکردم تو قوطی پپسی
چون دیدم اسمت دختره هیچی بت نگفتم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:15
این شکلک ها هم دارن بهت میخندن



همه دنیا ب من میخندن
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:16
خواهش میکنیم
موفق باشییییییییییییییییید
خدانگهدارتااااااااااااااااااااااااااااااان


داداش جوووووووووووووونم خدانگهدار
مرسی ک خنده اوردی رو لبامون
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:16




خاک زیر پای آبجی
18 بهمن 91 16:18
این چه حرفیه؟
من غلط کنم تو رو ضایع کنم
ببخش اگر بی ادبی کردم

مخلصم

باااااااااااااااااااااااااااااااای


نه بابا این حرفا چیه
مزاح نمودیم
خونه مسعودی؟؟؟
یا یونی؟؟؟
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:18
ناهار چی پخته بودی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


باورت میشه هنوز هیچی نخوردم
اما برای هنی برنج و یکم مرغ ابپز نمودیم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:20
آنه
اذیتش نکن خوووووووووووو
خب دوس داشته ابجیشو
بخندونه


من عوض این آنه
از شما معذرت میخوام
خوشحال شدیم از اشناییتون


من کجا اذییتش کردم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:20



عینکت تو حلقووووووووووووووومم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:22
خب واسه خودت هم از همون میپختی


یا منتظر میمونی که هروقت همسرتون اومدن

نوش جان کنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


تنهایی از گلوت نمیره پایین؟


جواب خ رو ندادی!!!!!!!!!!!!


زیاد پختم هستش
من اصولا شام و ناهار رو باهم میخورم


جواب خ هم ی دفه دیدم ژیلا پسر از اب دراومد فکون اسفالت شد یادمون برفت
باشه عزیزم عکسشو بعدا میزارم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:22
من عینکی ام میدونستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/


بله دیدم عکساتو
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:23
اصفهانيه موز می‌خوره معده‌اش تعجب می کنه !


ما ک اصفهانی نیستیم معدمون خسته میشه از بس موز میخوریم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:24
یه بار یه نفر میره ساندویچی میگه آقا خیار شور دارید میگه بله.
میگه لطفا این خیار های ما رو هم بشورید


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
دایی جون
18 بهمن 91 16:26
من خونه مسعودم
از خانوم مهندس تشکر میکنم

اینجا شاید اذیت نکنه اما....

شوخی کردم،خدایی آبجی گلی دارم


خو من دیگه باید برم خونه،آخه امشب خونه خاله نفیسه هستیم

برای بار سوم عرض مینمایم: باااااااااااااااااای


بتـــــــــــرکی تو
بای
سلام برسون ب خاله جونم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:27
ای واااااااااااااای ژیلا اینجاس بااااااااااااز
پاک کن کام قبلی روووووووووووو


ژیلا جونم رفت
مگه کامت بد بود؟؟؟
گفتم ک نخوندم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:27
بچه: مامان! شاهزاده رویاها با اسب سفید یعنی چی؟
مامان: یعنی یه خری مثل بابات!


بترکی توهم با این کامت
نه مطمئن باش نخونده
طرح خجالت دادن بعضیا ک بگه نخوندم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:28
به حیف نون می گن چقدر شما زشتین!
حیف نون میگه: موقعی که کوچیک بودم تو بیمارستان منو عوض کردن!


اووووووووووووووووف چقدر تکراری و زشت
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:29
بچه ها توی کلاس داشتند سر و صدا می کردند که ناظم میاد تو با عصبانیت میگه: اینجا طویله است؟
یکی از بچه ها می گه: نه آقا اشتباهی آمدید!


خخخخخخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:30
حیف نون یه آینه رو زمین پیدا می كنه. برش می داره، عكسش می افته توش، میگه: ببخشید نمی دونستم مال شماست!


حیف نون دیگه گذشت
جدید بگو بخندیم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:34
دیشب اینترنتم قطع شد

رفتم یه ذره با خانواده نشستم،باهاشون آشنا شدم

به نظر آدماى خوبى میان


این باحال بود
خانوم مهدس
18 بهمن 91 16:35
رفیقم میگفت تو کلاس دانشگاه هفته ی دوم بود که سه تا دختره اومدن یه کاغذ دادن استاد.استاد کف کرد،گفت این چیه؟
گفتن ببخشید استاد هفته قبل نبودیم گواهیشو آووردیم که مریض بودیم.
استاد=-O
گواهی:’(
ترم یک:-\




.
آنجلیناجولى اگر ایرانى بود در نوجوانى ازسوى دوست و آشنا
یه لقب “لب شترى” بهش داده شده و اعتماد به نفسش نابودشده بود
و الآن منشى درمانگاه بود !
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:36
با یکی از همکلاسی های دوره دبستان رو دم دانشگاه دیدم، داشتیم گپ می زدیم که دوتا دختر که ازشون بدم میومد از در دانشگاه اومدن بیرون. گفتم: اه باز این الاغ اومد! گفت: اون خواهرمه! سریع گفتم: نه! اون یکی! گفت: اونم زنمه!!! شانسه...


از خونه همسایه بوی کیک اومد بعد بوی آش رشته اومد الانم بوی قرمه سبزی میاد

میخوام برم در بزنم بگم حالا ما به جهنم خودتون اسهال میگیرین !
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:38
گلم اگه بدون خداحافظی نرفتم
بدون رفتم واسه همسریم چایی دم کنم
فعلا هستم


عیبی نداره عزیزم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:39
دختر: مامان من زن این مرد نمی شم!
مادر: چرا دخترم؟ مگه این مرد چه عیبی داره؟
دختر: اون به جهنم اعتقاد نداره مامان!
مادر:تو با اون ازدواج کن، من خودم کاری می کنم که جهنم رو از نزدیک ببینه!!!


سوال امتحانی :

ضامن آهو کیست؟

جواب : قسمتی ازبدن آهو است كه اگر آنرا بكشیم آهو منفجر میشود!
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:40
انجلینا تکراری بود
ولی این همسایهه خیلی جاااااااااااااااالب بود


خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:40
دقت کردین وقتی موبایلت زنگ می خوره همه گوش هاشون تیز تیز می شه؛ وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ...


خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:41
یارو مداحه اومده بود تو محله داشت سوسن خانم رو اجرا می کرد با ریتم:
حرم طلا… امام حسین… میمیرم برات… میخوام بیام دم حرمتون… دس بزنم به
ضریحتون!
ملت نمیدونستن باید سینه بزنن یا قر بدن؟! به قول برو بکس ادامه شعر هم باید اینطوری بوده باشه:
شدم عاشق شمشیرتون، میخوام بیام در رکابتون، حالا میخوام بیام جنگ بکنم،نگو نه، نگو نمیشه، این قلب من عاشقته عاشقترم می شه… حالا جنگ! خون! کو اعظم؟ بابا اس مش یزیده نهاعظم! حالا یزیده, وزیده, خزیده، پزیده!!!! هر چی باشه یزید باشه! یزید خره یه دونه باشه! کفشای سیاه پاشه!


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
ای خدا بترکید همتون
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:42
تا حالا دقت کردین بعضی ها هستن که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن 45 دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون، ولی قفلش رو جا نندازن! کلا چه آدمای صبوری، خسته نباشن.


باور کن منم همینم
خانوم مهندس
18 بهمن 91 16:43
طرف زنگ زده به موبایلم میگه ببخشید منزل آقای کریمی !؟
گفتم نه اینجا اداره ست !


مامان سبحان جونی
18 بهمن 91 16:44
الهی نازی خاله قربون موژ گفتنش بشه



مرسی عزیزم
خدا نکنه
خانوووووم مهندس
18 بهمن 91 16:45
ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﻳﻌﻨﻲ : ﺗﻮﻱ ﻳﻪ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﺑﺎﺷﻲ ﮐﻪ
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺳﻨﮓ ﺗﻮﺍﻟﺘﺶ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ 1 ﻣﺘﺮ
ﺑﺎﺷﻪ ، ﺩﺭﺵ ﻗﻔﻞ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ
ﺑﺎﺯ ﺑﺸﻪ!!
...........................
نمیدونم جرا از بین این همه ب این کلی خندیدن
اخه دقیقا عین واقعیته


خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


عزیز دلم من فعلا برم یکم کار دارم
الی
18 بهمن 91 17:00
هستید آیا؟


نووووووووووووووووچ
الی
18 بهمن 91 17:01
چه خبره. ژیلا کیه؟


ژیلا داداش من بود
خاله فاطی جون جونی
18 بهمن 91 18:35



خودشیفته فراوانی
خاله فاطی جون جونی
18 بهمن 91 22:41
آخ حال میکنم ضایع میشی


اصلا هم ضایع نشدم
ب نظرت چیش منو ضایع کرد
خاله فاطی جون جونی
18 بهمن 91 22:48
باشه حالا فرض بگیم ضایع نشدی
ولی بد یاد چند ماه پیش کردم چقدر خندیدیم واز پسرخاله ی محترم سپاسگزاریم که مارا یاد ماه های پیش انداخت خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


توهم بترکی
اتفاقا باکار امروزش یاد کار چنوقت پیشت افتادم
منتها معرفت داداش ما ب اینه ک سریع خودشو لو میده
مث تو بدجنس نیست
حالا ک بیکاری ی ادرس برات میزارم برو فقط گریه کن
منکه دارم همینجوری اشک میریزم


ولومم بش بده
http://helgha.blogfa.com/
خاله فاطی جون جونی
18 بهمن 91 23:02
الهی خواهرت بمیره واشکتو نبینه
ایشاا... که خوب میشی گلم


الهی امین
خاله فاطی غمگین
18 بهمن 91 23:23
آبجی خیلی نامردی همینطوری که دارم مینویسم این اشکام نمیزاره امیدوارم که خدا صبرشون بده
حرفت درست بود واقعا بیکارم برم که درس بخونم فردا بعد مدرسه برم یه باردیگه به اون سایت بشینم گریه کنم


اینم عوض همه نامردی هایی ک در حقم کردی
خودمم هنوز دارم پستاشو میخونم
پست اذرماهشو ک شوهرش فوت کرد
خیلی بد بود خیلی
خدا بشون صبر بده ب بچه ی دوسالش
الی
18 بهمن 91 23:47



سلام الی جون
الی
18 بهمن 91 23:52
سلام سلام.

بوسسسس


بوووووووووووووس ب تو
کجایی یهو غیبت میزنه
الی
18 بهمن 91 23:54
نه قطره جونم من حوصله غم و غصه ندارم چون خیلی بهم میریزم.


اره نخونیا ب کل میریزی بهم
بچه ها من باید برم بیرون
خیلی حیف ک نمیتونم باشم
الی
18 بهمن 91 23:56
داشتم کام خانوم مهندسو میخوندم.


جکاشو
الی
18 بهمن 91 23:57
کجا میری؟


شوهرم میخواد بره گاز بزنه ب ماشین منم برم یکم حال و هوام عوض شه
الی
18 بهمن 91 23:58
قطره جان تو هم رفتی؟


پس دوستان ما رفتیم
غتره جان بای
الی جون بای
الی
18 بهمن 91 23:59
فقط گاز بزنه؟


پ ن پ تو این گرونی بنزینم بزنه
الی
19 بهمن 91 0:00
قطره جان چه خبرا؟ از نیم قطره چه خبر؟ ما منتظریما


قطره نمیتونه گلیم خودشو از اب بکشه بیرون نیم غترش دیگه پیشکش
خخخخخخخخخخخخخخ
الی
19 بهمن 91 0:01
از دست تو آنه. خوب برو دیگه. دارم با قطره میحرفم.


چشم
الی
19 بهمن 91 0:04
نخیر دیگه بسه هر چی راحت خوابیدی
الی
19 بهمن 91 0:06
سیستم درسته سرعت خرابه.
الی
19 بهمن 91 0:08
ولی جدی بیار دیگه وقتشه.
الی
19 بهمن 91 0:10
میگما خیلی وقته نحرفیدیم.
الی
19 بهمن 91 0:12
آره والا. خیلی دوست دارم بهت بزنگم ولی نمیدونم کیا هستی.
الی
19 بهمن 91 0:14
آخه هر چی بگذره سخت تر میشه.
الی
19 بهمن 91 0:16
این چند روز تعطیلات جایی نمیرید؟
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:16
سلام بچه ها
الی
19 بهمن 91 0:17
دیروز ماهان با ثنای مریم طلا واکسن زدن.
الی
19 بهمن 91 0:18
به به خانوم مهندس.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:18
آره ؛ شماها چه خبر؟قطره تو نی نی نداری؟
الی
19 بهمن 91 0:20
تب نکرد اما نمیتونه پاشو زمین بذاره.
الی
19 بهمن 91 0:22
قطره جونم برو شب خوش. بوسسس سفت.
الی
19 بهمن 91 0:23
خانوم مهندس ساکن کجاید؟
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:25
الی توچیکارامیکنی؛نی نی ات خوبه؟
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:26
ساکن یکی ازشهرهای آذربایجان غربی؛شماچی؟
الی
19 بهمن 91 0:26
آیا رفتی تو هم؟
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:26
شب بخیرقطره جونم؛بوس بوس
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:27
نه من هستم گلم
الی
19 بهمن 91 0:27
ما تهران. یاشاسین. بگو کجا؟ عاشختم
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:27
الی
19 بهمن 91 0:28
ماهان خوبه خالش دیروز واکسن 18 ماهگی زده.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:28
آخه تاحالا به کسی نگفتم تو نت؛سه حرفیه اولش خ؛فهمیدی؟ترکی بلدی؟اصلیتت کجایی هست الی؟


اووووووووووووووووف چقدر حرفیدین شما
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:29
الهی؛عوضه من محکم ببوسش؛یه ماچ آبداربکن ها؛
الی
19 بهمن 91 0:29
نمیشه بگی؟
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:30
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:31
اومدم بهت نظرخ بذارم؛حالأ چرا اینقد واست مهمه گلم؟
الی
19 بهمن 91 0:31
خ و ل داره؟ ما ترکیم و افتخار میکنم از نسل باقرخان و ستارخان.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:32
آدرست هم ک اشتباهه؛بابا ولش گفتم اینجا‏(‏ خ و ی‏‏)‏ میشناسی؟
الی
19 بهمن 91 0:33
إخه من نژاد پرستم. عاشختم. میخواستیم این چند روز بریم تبریز نشد.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:33
ازکی رفتین تهران؟ قبلأ کجا بودین؟ من ده افتخارإلیرم کی ترکم؛یاشاسین آذربایجان
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:34
تبریز فامیل دارین؟ازتبریزتاشهرما 2ساعت راهه
الی
19 بهمن 91 0:35
فک کردم خلخال. ما اونجا دوست صمیمی داریم.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:35
؛
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:36
فامیلیشون چی هس.شایدشناختم
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:37
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:37
الی
19 بهمن 91 0:37
پدربزرگم زاده ی دهستان سیس نرسیده به شبستره. بقیه زاده و ساکن تهران.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:38
آهان؛حالا ترکی بلدی کامل؟
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:39
الی
19 بهمن 91 0:39
نه زیاد ولی عاشقشم. فیروزی فامیلیشون.
فاطمه
19 بهمن 91 0:40
حاضر!!!
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:40
إلی من اگه یهویی رفتم؛بدون همسریم اومده پیشم
فاطمه
19 بهمن 91 0:40
الی سلام خانم مهندس سلام
الی
19 بهمن 91 0:41
فاطمه جونم سلام عزیزم.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:41
نه نمیشناسم؛سلام فاطمه جوووون
فاطمه
19 بهمن 91 0:42
خسته نباشین رفقا.
شما خودتون خونه زندگی ندارین نصفه شبی اومدین خونه مردم؟؟؟؟


والا گوش وب منو مفت اوردن
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:42
الی
19 بهمن 91 0:42
فاطمه میبینی آنه رو؟ مهمونو ول کرده رفته گاز بزنه.
فاطمه
19 بهمن 91 0:42
خانم مهندس به اون دستای نازت یه تکونی بده یه ادرسی بذار از خودت
فاطمه
19 بهمن 91 0:43
واقعا رفته گاز بزنه؟؟؟
الی
19 بهمن 91 0:43
امیر علی چطوره؟
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:43
خب توچرانصفه شبی اومدی عزیزم؟ماکه داشتیم رفع زحمت میکردیم؛فاطمه؛اینجا درش بازه؛نمیبینی؛آنه ازبس مهمون نوازه ؛کلیدو داده دست خودمون


از بس مهربونم
فاطمه
19 بهمن 91 0:44
من 8 تا بچه هامو خواب کردم خودم اومدم وب گردی


فاطمه در چند سال بعد....


ینی الان فقط هدی بیداره؟؟؟؟
کام مامان مهنا در سالهای بعد
الی
19 بهمن 91 0:45
فاطمه خواهر تو هم فرتی شدی؟
فاطمه
19 بهمن 91 0:45
بت برنخوره خانم مهندس. منظوری نداشتم اما بد نبود خونه شما رو هم یاد می گرفتیم. از آنسه یاد بگیر.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:45
بابا سخته هی باگوشیم آدرس بذارم؛همون اسمو به زورمیذارم؛این آدرس بخاطر فاطمه جونم


خب سیوش کن عزیزم
فاطمه
19 بهمن 91 0:45
من اومدم فوضولی شمام اومدین فوضولی؟
فاطمه
19 بهمن 91 0:47
آخیییییییی خب چرا زودتر نگفتی با گوشی اومدی؟ ببخش من فکر کردم مثل ما باکلاسی با سیستم اومدی دیدم نه بابااااااااااااااا باکلاس تر از مام هس
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:47
نه عزیزم چرابربخوره؛من خاکیه خاکی ام؛ازجنس شیشه؛خب چ اشکال داره؛خیلیم خوشحال میشم عزیزم
الی
19 بهمن 91 0:47
ما اومدیم تالار گفتمان هنی.
فاطمه
19 بهمن 91 0:48
الی جون چرا هی حال امیرعلی رو می پرسی؟؟؟ خوبه عزیزم همون یه شب تب داشت گمونم واسه دندونش بود.
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:48
الی
19 بهمن 91 0:49
بچه ها دست ماهانو لگد کردم.
فاطمه
19 بهمن 91 0:49
خوشم میاد رفقای رفقام مثل خود رفقام با جنبه ان!
خانوم مهندس
19 بهمن 91 0:49
عزیزم من رفتم بوس شبخوش
فاطمه
19 بهمن 91 0:50
معلومه این خانوم مهندس همیشه شبا خوب مسواک میزنه. امیرمحمد به مسواک میگه:نسکاک.
الی
19 بهمن 91 0:50
بیا اینم خوبی؟ راستی میخای 8 تا بیاری؟
فاطمه
19 بهمن 91 0:50
بترکی الی.
فاطمه
19 بهمن 91 0:51
نه بابا مگه میخوام فسیل بشم؟ چارتا رو هم بتونم بیارم کلی هنر وکردم.
الی
19 بهمن 91 0:51
شب خوش خانوم جان. چه خبر فاطمه جانه بابا.
الی
19 بهمن 91 0:53
آفرین به تو بازم 4 تا. اصن تو شیر زنی.
فاطمه
19 بهمن 91 0:56
سلامتی توی وب مامان طهورا بودم خوابم گرفته.. منم برم بخوابم الی جون. شب بخیـــــــر.
الی
19 بهمن 91 0:56
به نظرت نفر بعد کیه؟ اول قطره دوم خانوم مهندس سوم تو.
الی
19 بهمن 91 0:58
برو فدات.

شب خوش.


خسته نباشید
فاطمه
19 بهمن 91 0:58
ای من فدای مووووووووووووووووژگفتن مهنا جونم.چقدر این بچه مظلومه؟


خب ینی الان ازم سوال کردی ک چقدر؟؟؟؟؟
ک علامت سوال گذاشتی
فاطمه
19 بهمن 91 0:59
منظورت از نفر بعد کیه؟؟الی؟؟


چقدر دیشب حرفیدین
اوووووووووووووووووف
فاطمه
19 بهمن 91 1:00
منهم عاااااااااااشق موزم.



مامان ریحان عسلی
19 بهمن 91 11:10
سلام
آفرین به دخملی کم توقع خیلی خوبه که تا موز می بینه بی خیال میشه
نه عزیزم هنوز نتونستم ریحانو از پمپرز بگیرم الان وقتش نیست درگیر مراسمم در جریانی دیگه


منم همینطور
ینی ی جورایی دیگه پشیمون شدم
خانوم مهندس
19 بهمن 91 14:25
آنه جونم؟کجایی.


مریض شدم از دیروز افتادم ی گوشه
همش تب میکنم و لرز
فاطمه
19 بهمن 91 15:39



فاطمه جونم داغونم
الهام
19 بهمن 91 15:45
سلام عزیزم من این روزا سرم شلوغه الانم اپم بیا


منم از دیروز افتادم رو تخت
ولی چشم میام پیشیت
الی
19 بهمن 91 17:24
چت شده؟ ویار داری؟ (ستاد دلهره اندازی)


نوچ بابا
ZaHrA
19 بهمن 91 19:38
سلااااااااااااااااااام

وای عزیزم قربون موز خوردنت

قربونش برم منننننننننننننننن

من الآن تو مود گریه ام ، من هنی می خوااااااااااااااااام


الهی قربونت بشم
ZaHrA
19 بهمن 91 20:06
چرا مریضی ، چت شده ؟


نمیدونم چم شده بود فقط دوروز لرز کردم اما الان خوبم
پری مامانی نیکان
19 بهمن 91 21:42
سلام عزیزام.
الهی من به فدای این دخمل پاک و معصوم . ای جان به موژ گفتناش. جانم به این عکساش چه بازی باحالیه. منم دلم خواست ......
اونوقت من تو چه قابلمه ای بشینم

آنه خیلی دلم میخواد مهنا اینجا بود میچلوندمش. از طرف من خیلی ببوسش.


قربوووووووووووووووووون یوووووووووووووو
ی قابلمه ها هست ک یکم بزرگتره چرا جا نمیشی
الی
20 بهمن 91 0:09
حاضر غایب میکنم.
الی
20 بهمن 91 0:23
آنه؟


غایب
الی
20 بهمن 91 0:25
خانوم مهندس؟
الی
20 بهمن 91 0:27
غیبتاتون زیاد فردا با ولیتون میاید.


چشم گواهی عروسی میارم از شنبه دیگه تلپم
پری مامانی نیکان
20 بهمن 91 1:17
آنه ی ما را چه شده غیبت داره.

نمیگه یهعده انسان عاشق میخوان دور هم باشن کجابرن؟؟؟؟؟؟؟؟

خانم چرا مردم روپشت در خونتون نگه میدارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟






شرمندتون عجیب
خانه مادرشوهرم بودیم و شوهر مگر از پدرش دل میکند هی غر زدیک برویم برویم اخر شد ساعت 2
مامان ثمین
20 بهمن 91 2:26
سلام عزیزم
خدادخترنازتون حفظ کنه دوست داشتی به وبلاگ منم سربزن خوشحال میشم


حتما عزیزم
من
20 بهمن 91 12:55
اوف 203 تا کامنت روی یاهورو کم کردی ... اینو ببینه روماشو بر میگردونه


خدارو شکر ک حتی یکیشم تو نبودی
الی
20 بهمن 91 13:55
بهتر تری؟


عالی ام
خانوم مهندس
20 بهمن 91 16:32
آنه بهترترتر شدی فدات شم؟


اره عزیزم فقط ی لرز ی روزه بود ک خوب شدم خدارو شکر
مامان ثمین
20 بهمن 91 17:04
سلام مرسی خاله جون به وب من سرزدین
بازم بیاین خوشحال میشیم
راستی خاله میاین تبادل لینک کنیم


چرا ک نه عزیزم
مامانی سارا
20 بهمن 91 20:58
ااااااااااااااااااااااا تو کی اپیدی؟؟
من از اون حلقه ها می خوام راسته واسه لاغری مفیده تو هم بلدی حلقه بزنی؟من که تو بچگی استاد مسلمش بودم اما الان شک دارم.............


اره راسته ولی اگه واقعا روزی ی ربع بزنی من ی فته میزنم بعد دیگه یادم میره
اره کلی هم بلدم
مامانی سارا
20 بهمن 91 21:00
این هله هوله ای که میگی واقعن اعتیاد اوره وحشتناک.............ما که قدرت ترکشو نداریم...................مگه گرونی و تورم به زور ترکمون بده


وای میبینی توروخدا چیپس چقدر گرون شده تازه همشم هواتوشه
فاطمه
20 بهمن 91 21:08
سلام آنسه

شنیدم مریض احوالی؟

خدا بد نده عزیزم.


نه خوب شدم
فاطمه
20 بهمن 91 21:12
خانم مهندس جان آدرسی که گذاشته بودی اشتب بود عزیزم دوباره بذار


تو لینکام هست
فاطمه
20 بهمن 91 21:13
آنسه مهربونه؟؟؟




جووووووووووووون شک داری؟؟؟
خانوم مهندس
21 بهمن 91 0:53
آنه عروسی هستی الان؟


سلام دوستان
کسی هست؟؟؟
راضی
21 بهمن 91 1:02
امروز مش به هادی گفتم من هنی میخوام


الهی من فدات خو میومدید
هرچند ما همین الان از عروسی اومدیم
راضی
21 بهمن 91 1:08
تک خوری بچه پرو؟ عروسیه کی؟



عروسی دوستم دیگه همون ک........
راضی
21 بهمن 91 1:14
آها همون که قرار بود منو هم ببری؟


اره دقیقا
راضی
21 بهمن 91 1:18



این موقع شب همیشه بچه ها کلی بودن
حالا امشب هیشکی نیومد
میگم راضی ی موقع نیاید طرف ما بنزین تموم میکنید
راضی
21 بهمن 91 1:27
ای وای خوب شد گفتیا تو اصن خونه ای؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


ای بدجنس
این هفته اینجور شد باور کن
فردا شب میاید؟؟؟؟؟
راضی
21 بهمن 91 1:30
نع
اگه فردا شب شب تعطیلیه شاید بخواین برین خونه عمو
شایدم ما نباشیم ولی تو این هفته حتمن *بعد از شام* میام
من دلم هنی و میخوواد


نه ما ک جایی نمیریم
بابامم شماله
هروقت دوست داشتین بیاین اما حتما شام
وگرنه راتون نمیدیم
راضی
21 بهمن 91 1:36
واسه همین که عمو نیست میگم شاید برین نه ما واسه ناهار میخوایم بیایم
اگه شام بیایم یه سیب زمینی میبندی به نافمون
ناهار میایم به امید بوقلمون
شوووووووووووووووخی کردم بخدااااااااااااااااااااااااااااااا
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسس


ایییییییییییییییییش بوقلمونم کجا بود
خلاصه ما خوشحال میشیم جیگر
پسرعموم کوووووووووووووو
لالائه؟؟؟؟
تو چرا بیداری
راضی
21 بهمن 91 1:42
بلی لالاپه
من نگبانی میکنم موش نخوردش
یه شوور که بیشتر ندارم


عزیــــــزم
خودت ی پا موشی
بپا نخوریش
راضی
21 بهمن 91 1:48
من جیگر نمیخورم


اوه
فقط ب سیخش میکشی نه

دلم برات تنگ شده
خیلی زود بیاین ببینیمتون
راضی
21 بهمن 91 2:47
باشه عسیسم خیییییییییییییییلی زوووووود )


فدات بشم
نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم
21 بهمن 91 10:44
من بخورمشششششششششششششششششششششششششش؟


نرجس خاتون،مامان طهورا خانوم
21 بهمن 91 10:44
قالب نو مبارک.


جاااااااااااااااااااااااااااااان
خانوم مهندس
21 بهمن 91 17:42
آنه واقعأ؟مانتو55تومن؟میشه عکسشوبذاری؟امروزواسه زنداییش خریدیم135تومن؛من مانتومجلسی منضورمه هاااا؛یه چادرهم خریدیم110تومن


اره باور کن
تازه از بلوار امین ک جای باکلاس قمه خریدم
خو من نمیدونم منظورت از مجلسی چیه
از این ساتن بلندا منظورته؟؟؟؟
خو من هیچ وقت از این مانتوهای بلند نپوشیدم
مدلش کوتاس
حالا بعد عکسشو بت نشون میدم


خانوم مهندس
21 بهمن 91 18:41
اره ساتن ولی کوتاهش
منم بلند دوس ندارم


ساتن دوست ندارم
دلم میخواد مانتو رو تنم سفت وایسه نه خودشو بندازه
البته اونام همین قیمته
هرقیمتی بخوای داره اینجا
ندا
21 بهمن 91 19:44
خوشم میاد هنی از پس مامانش خوب برمیاد


ندا
21 بهمن 91 19:46
چه کارا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ایشششششششششششششش
چه پاچه خواریها ....
قطره کشون بوووووووده ما نبودیم ...


بهله ینی ی همچین دوستای پاچه خواری هستیم ما خانم معلم
ندا
21 بهمن 91 19:47

من یادت می افتم این شکلی میشم....


چرا دختر ب این گلی
کلی شکلک رضایت
خانوم مهندس
21 بهمن 91 23:52



بابت خ چشم عزیزم
فعلا ی ی روز تنبیه شو ک دیروز کلی منتظرت بودم
میایی کام میزاری بعد در میری نمیگی شاید باشم و همون لحظه ج بدم
الی
22 بهمن 91 0:21
کسی نیست؟


نه عزیزم
الی
22 بهمن 91 0:25
خانوم مهندس
22 بهمن 91 1:23
کجایی
انسیه
22 بهمن 91 2:50
مثل اینکه همه خوابن


مجید
22 بهمن 91 13:42
سلام. دستورات کوچولوی نازنینت یکی از شیرینیهای زندگیه. خدا حفظش کنه. حالا منتظر دستورات بزرگتر بعدی باشید .


اونکه بله
خانوم مهندس
22 بهمن 91 15:48
سلااااام


سلووووووووووووووووووم
الهام مامان رامیلا
22 بهمن 91 19:48
سلام عزیزممممممممممممم
دقیقا مثل رامیلا فقط اون دنت می خواد
عاشقتمممممممم مامای مهنا


قربون رامیلا
ما بیشتر الهام جون
الی
22 بهمن 91 23:31
آنه جان هستی؟


سلام عزیزم اره هستم
الی
22 بهمن 91 23:38
بهتری؟ چند روز نبودی دلم برات تنگ شده بود.

هننی جونم خوبه؟


ممنون عزیزم همون روز خوب شدم منتها درگیر عروسی و امروزم ک ناهار مهمون داشتم و بعدشم رفته بودیم ایس پک خوردیم دیگه دیروقت اومدیم
الی
22 بهمن 91 23:39
کاش بچه ها بیان .


اره بابا
من امروز هم چنبار انلاین شدم و حتی دیروز
اما کسی نیومد
الی
22 بهمن 91 23:41
چه خبرا؟


هیچی 4 تا انلاین هیشکی هم نمیحرفه
الی
22 بهمن 91 23:43
مهمونت کی بود؟

من عاشق ایس پکم مخصوصا طالبی.


وای نگو حالم بد شد
مهمونم پسرعموم بود با خانم جیگرش
همون ک تو نظرات با اسم راضی میاد
ایس پک خوردم اما من معجون
الی
22 بهمن 91 23:44
من ناهار مهمون بودم خونه ی خاله شوهر.


به به
خوش گذشت پس
الی
22 بهمن 91 23:46
اسمش جیگره؟


الی
22 بهمن 91 23:48
خیلی اونی که خونشون بودیم باحاله .

ولی در کل هی بد نبود.


الی
22 بهمن 91 23:48
الی
22 بهمن 91 23:49
رفرششششش


شرمنده هنی برای اولین بار شب زود خوابی هی میترسم بیدار شه بلای جون من شه تا صب
تا دیدم چشاشو باز کرد پریدم کنارش چشامو بستم ک مثلا خوابم
الی
22 بهمن 91 23:51
دااااااالی


جوووووووووووووونم
الی
22 بهمن 91 23:52
کجا میری یهو؟


گفتم ک ترسیدم هنی بیدار شه دوثانیه رفتیم کنارش دراز کشیدیم
الی
22 بهمن 91 23:54
عجبه زود خوابیده.

عادتش بده خیلی خوبه.


امروز نکه صب زود پا شده بود خسته بود از بیرون ک اومدیم ساعت 10 بود همون موقع خوابید
الی
22 بهمن 91 23:56
شوشوت کی میخوابه؟


الان می خواد بخوابه
الی
22 بهمن 91 23:58
ماهی زود میخابه اما ما بیداریم


خیلی خوبه مهنا پا ب پای من بیداره تازه من میخوابم اون بعد من میخوابه
میگم امشب هم استثنا شده
الی
22 بهمن 91 23:59
پس خانوادگی دیر میخوابید.


اره
ببین من برم دیگه
هنی هی تکون میخوره میترسم بیدار شه
شب خوش عزیزم
الی
23 بهمن 91 0:01
برو فدات شب خوش. بوسسسس
الی
23 بهمن 91 0:02
قطره جوون سلام
الی
23 بهمن 91 0:03
رفتی؟
الی
23 بهمن 91 0:04
حاضر
الی
23 بهمن 91 0:06
آره خواهر . دعا کن زودی یه سرعت بگیرم راحت بشم.
الی
23 بهمن 91 0:07
چه خبرا؟ داشتم میومدم اونور.
الی
23 بهمن 91 0:09
منو فاطمه آخرشیم.
خانوم مهندس
23 بهمن 91 0:09
حاضر
الی
23 بهمن 91 0:10
عروسی رفتی؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 0:10
سلام قطره؛إلی جون
خانوم مهندس
23 بهمن 91 0:11
چه خبرا؟آنه بازکجارفته؟
الی
23 بهمن 91 0:12
برو قطره جان. شب خوش. سلام خانومی.
الی
23 بهمن 91 0:14
یاخچی سان؟
الی
23 بهمن 91 0:16
آنه رفته هنی بخابونه.
الی
23 بهمن 91 0:17
رفتی؟
الی
23 بهمن 91 0:18
خانوم مهندس
23 بهمن 91 0:32
ببخش گلم مهمون داشتیم؛داشتم یولاسالماخشون میکردم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 0:35
إلی رفتی؟
انسیه
23 بهمن 91 0:38
من هستم سلا چه عجب امشب ازقافله عقب نموندم راستی خانوم مهندس رمزبهم ندادین


بازهم هم عقب موندی

باران دوست قطره ی دوست داشتنی مامان مهنا
23 بهمن 91 11:45
عزیزم.حوب واسه بچه موز بخرین مگه چقدمیخواد بشه.واقعا که


خو میخریم دیگه
بیشر بش مزه میده ک دستور بده ما براش بخریم
مثلا الان از دیروز تا حالا کلی تو یخچال موزه هرچی التماس بش میکنم انگار نه انگار
الی
23 بهمن 91 12:51
wtpgnjgtmajpTxmjinupgjmjqhjmwvkphjmtphj


سلام عزیزم
اینا چیه
الی
23 بهمن 91 12:52






خوبی
بابت دیشب عذر
الی
23 بهمن 91 12:54
هستی؟ حوصله نداشتم بنویسم.


دیوونه
الی
23 بهمن 91 12:55
این حرفا چیه؟ صبح کی بیدار شد؟


صبح ساعت 8
ولی بش شیردادم گفتم بگیر بخواب
الی
23 بهمن 91 12:56
ماهان غذا نمیخوره ناراحتم.


عیبی نداره
غصه نخور
الی
23 بهمن 91 12:57
نمیدونم چیکار کنم.


همون شیری ک بش میدی خودش ی نوع غذائه
الی
23 بهمن 91 12:59
از دست بچه ها.


مهناهم واقعا هیچی نمیخورد تو دوران شیردهیم
حالا چی از همه بیشتر دوس داره
الی
23 بهمن 91 13:00
ولی کافی نیست. خسته شدم از بس حرص خوردم.


صددرصد کافی نیس
الی
23 بهمن 91 13:01
هنی بهتر شده؟


مگه مریض بود؟؟؟
اها از نظر غذا میگی؟؟؟
خو ی چیزای خاصی میخوره ک همونارو خوب میخوره
اره خیلی از ب مراتب از دوران شیردهیم بهتر شده
از شیر ک بگیریش خوب میشه
الی
23 بهمن 91 13:03
چه خبرا؟


هچی
الی
23 بهمن 91 13:04
صبح کی بیدار شد هنی؟


گفتم ک 8
ولی باز خوابوندمش
الی
23 بهمن 91 13:06
پری نیست.


اره نیستش
کجاهاست خبری ازش نیست دیگه
الی
23 بهمن 91 13:07
ناهار چی داری؟


کلی غذای مونده
البته الان داره ی قلوه برای هنی کباب میکنم
الی
23 بهمن 91 13:08
کجا میری؟


هستم
الی
23 بهمن 91 13:09
ماهانم کبابی حالا هر چی باشه بیشتر دوس داره.


خو بش بده
بال کباب کن گوشت مرغ کباب کن
ماهی براش کباب کن

مهنا عصاره گوشت هم خیلی دوس داشت
الی
23 بهمن 91 13:10



الی
23 بهمن 91 13:11
آفرین که دوباره خوابوندیش.



اخه خودم خوابم میومد
اگه 9 بیدار میشد خوب بود
ولی چون 8 پا شد همت نداشتم فقط صبونه دادم بش و دوتایی باز خوابیدیم
الی
23 بهمن 91 13:12
مهمون میاد چادر سر میکنی؟


بستگی داره کی باشه
بستگی داره چی تنم باشه
الی
23 بهمن 91 13:13
رفرشششش



الی
23 بهمن 91 13:14



الی
23 بهمن 91 13:15
جالبه.

من اصن نمیتونم.


خو سخت هست اما شدنیه
الی
23 بهمن 91 13:16
در کل چادر سخته.


من اصولا مانتوهام مث بلوزام میمونه برای همین چادر ی حریمه خوبیه برام
الی
23 بهمن 91 13:18
ولی دوس دارم بعضی وقتا سر کنم.

هر روز تعداد چادریها کم میشه.


من خودم طبق هر شرایطی ک باشم عمل میکنم
الی
23 بهمن 91 13:19
خونتون چند متره؟


خونمون 100 متره
الی
23 بهمن 91 13:20
قرتی خانوم.:


با منی
چیم ب قرتیا میخوره
راستی خانم مهندس بم گفته بود عکسمو ک برای عروسی رفتمو بزارم
نمیاد ک براش بزارم
الی
23 بهمن 91 13:21
راستی قطره رو دیدی؟


از نزدیک؟؟؟؟؟؟
نوچ
الی
23 بهمن 91 13:22
خواستی بذاری بهم یه تک بزن.




باشه
تازه گفته عکس مانتومم بزارم ولی هنوز از ش عکس ننداختم
الی
23 بهمن 91 13:24
از دور چی؟


نه


راستی از فهیمه خبر نداری؟؟؟
الی
23 بهمن 91 13:25






دلم هوس بازار کرده
الی
23 بهمن 91 13:26
دوس دارم ببینمش.

کاش عکسشو بذاره.


اره
میدونی مهنا کجاست؟؟؟؟
تو بغل من هی نق میزنه
ینی همچین دختری داریم ما
بش میگم برو تو اتاقت این همه وسایل بازی فقط باید بچسبی ب من
الی
23 بهمن 91 13:27
چرا. تولد پرهامی باهاش حرفیدم خوب بود


چرا نمیاد
الی
23 بهمن 91 13:28
منم عاشق بازار و خریدم.


من خیلی زیاد حتی بدون پول
از این شلوار غواصی ها خریدم 20 تومن البته از جایی ک واقعا میدونم ارزونه دیشب رفته بودم تو گرون ترین جای قم قیمت گرفتم90 تومن ناقابل
الی
23 بهمن 91 13:30
یه مدت که مهمون داشت.

بوسش کن هنی رو. ماهی هم اینجوریه.


دلم براش تنگ شده بود
خیلی ولی بده ها بدجور میچسبن
الان بش گفتم تو ک اینهمه نقاشیای خوشگل میکشی برو برام بیار و بکش
الی
23 بهمن 91 13:32
مفت گرفتی.


خودمم میدونم اخه اینم ماجراهایی داشت
الی
23 بهمن 91 13:34
.از دست بچه ها.


الی
23 بهمن 91 13:37
.از دست بچه ها.


بله
الی
23 بهمن 91 13:38
.از دست بچه ها.


ای بترکی
الی
23 بهمن 91 13:44
به خدا یه دفعه فرستادم.

چه ماجرایی ها ها ها؟


فکر کردم از عمد فرستادی
هیچی منظورم این بود رفته بودم ی جا ک ی جورایی جینی چیز میفروشن
بعد ب من تکی داد
قسمم خورد ک بیرون گرون تره و واقعا هم هست
من خودم تو س شنبه بازار ی بار قیمت گرفته بودم 40 تومن چ رسد ب بالا شهر
الی
23 بهمن 91 13:45
بوممممم ترکیدم.


خدارو شکر
الی
23 بهمن 91 13:46
از دست بچه ها.


الی
23 بهمن 91 13:47
بیا جواب بده.


چیو؟؟
منکه هستم


اووووووووووووووووف چ دیر کام میزاری
الی
23 بهمن 91 13:50
جنسش خوبه؟


اره میگفت تضمینی میدم
البته برام مهم نیست مگه میخوام چقدر پام کنم
چ 20 باشه چ 90 همش ب همون اندازه میپوشمش
الی
23 بهمن 91 13:52
دوس دارم خخخخخ


پ راحت باش
الی
23 بهمن 91 13:54
اگه خوب باشه منم میخام برام ایمیل کن.


خخخخخخخخخ
چ میدونم منکه جنس شناس نیستم
البته من از این خفن براقا میخواستم ک مرده گفت خانم اینا بهتره براقا هم زود میشکنن هم کش نمیاد
الی
23 بهمن 91 13:56
چقد با مرده حرفیدی.


شوهرمم بود



الی
23 بهمن 91 13:58
من اصن حوصله ندارم پولو میدم خداخافظ.


خو منم ی جورایی اینجوری ام اما چون براق میخواستم و اون نداشت و گفت فردا میاریم اینقدر حرف زده شد
الی
23 بهمن 91 14:00
رضا که باشه بدتر.


شوهرت حساسه ینی؟؟
الی
23 بهمن 91 14:03
حوصله نداره.



اها از اون نظر
نه ما در اصل ب خاطر ی چیزی رفته بودیم اونجا ک کلا ی ساعت اسیر بودیم همینجوری ک نشسته بودیم این حرفا هم طی این ی ساعت رد و بدل شد
الی
23 بهمن 91 14:04
سریع بخریم بریم.


شوهرمنم بعضی اوقات کم حوصله میشه اما من نه
همیشه حوصله دارم
وای چقدر دلم هوس بازار کرده
الی
23 بهمن 91 14:05
اخلاق شوهرت خوبه؟ چه ماهیه؟


اخلاقش خوبه بد نیست
ماه اردیبهشته
حدوسط نداره یا زیادی خوبه یا زیادی بده
مثلا دیروز با راضی تو اتاق بودیم
شوهرم داشت ظرفارو میشست خشکش کرد و همه رو مرتب
اما ی موقع هم میشه ک ی نمکدون جا ب جا نمیکنه
الی
23 بهمن 91 14:06
حالا انقد هوس کردی چش بچت چپ نشه.

ستاد مذکور


دیوونه
الی
23 بهمن 91 14:08
7 روز دیگه تولد رضاس.

نمیدونم چه کنم؟


اخی تولدش مبارک
چی میخوای واسش بخری؟؟؟
تولد شوهرمن خوبیش اینه ک کلی عیدی جمع میکنی و پول تو بساطط داری چون اردیبهشتیه دیگه
الی
23 بهمن 91 14:09
کی نی نی دوباره میاری؟


نه ب این زودی
حداقل 5 سال دیگه
تو چی؟؟
الی
23 بهمن 91 14:10
نمیدونم چه کنم.


الی
23 بهمن 91 14:13
3 سال دیگه.


الی
23 بهمن 91 14:13
5 سال دیر نیست؟


نه خیلی هم خوبه
دست من باشه میگم 10 سال دیگه
الی
23 بهمن 91 14:15
انقد از تهران خسته ام.


مث من من خیلی از تهران بدم میاد
الی
23 بهمن 91 14:16
از دست تو.



وقتی یاد زایمانم میافتم تنم میلرزه
الی
23 بهمن 91 14:17
دوس دارم برم دهات. تبریز. رامسر.


الهی
منم دلم هوای شمال کرده
الی
23 بهمن 91 14:18
طبیعی بودی؟


اره
الی
23 بهمن 91 14:20



الی من دیگه باید برم البته یکم بعد میام دوباره
الی
23 بهمن 91 14:22
برو خداتو شکر کن که طبیعی بودی.


ینی تو میگی سزارین بدتره؟؟
الی
23 بهمن 91 14:23
برو منم رفتم بای.


بای عزیزم
الهام
23 بهمن 91 14:37
سلام عزیزم چندروز وبت باز نمیشد برات پیغام بزارم خوبی مهنا خوشکلم چه طوره از طرف من ببوسش


فدات بشم عزیزم
انسیه
23 بهمن 91 15:23
بازمن اومدم شمارفته بودین الی خانم که رسما زده به دربی خیالی اصلامارویادش رفته


چرا عزیزم؟؟؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:41
سلام آنه هستم؛هستی؟


الان اومدم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:41
آنه جونم؟فدات شم؟


خدا نکنه عزیزم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:42
عشقه من؟


اها اون علامت سوالت ینی ایا هستی؟؟؟فک نکنم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:42
جیگرم؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:42
عسلم؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:43
نازگلم؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:43
خوشگله من؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:44
من فدای تو؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:44
روحناتم؟


حالا چرا علامت سوال؟؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:45
جیگرتو هام هام بخورم؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:45
فدای چشای عسلیت بشم؟


کـــــــــــــی؟؟؟؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 16:46
‏[‏آیکن صورتی‏]‏
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:05
برم واسه عشقم چای دارچین دم کنم بیام‏*‏


پس هستم تا بیایی
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:06



سلام
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:12
سلااام؛اومدی؟


اره عزیزم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:13
اون علامت سوال هابه این معنی هستن ک دارم صدات میکنم


خو بازم ربط نداشت
چای دادی ب شویت؟؟
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:17
ربط داره دیگه؛حداقل تو تخیلاتم ربط داره؛وقتی رضاروصدامیکنم عشقولانه؛اینجوری میگم‏*‏


خب راستم میگی ی جورایی
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:18
آنه بذار؛خداکنه باگوشیم بازکنه عکساتو؛اگه نشد؛لپ تاپوبازمیکنم؛میذاری؟


اره
کیفیت رو میارم پایین ک باز کنه برات


گذاشتم عزیزم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:29
لباستو تازه خریدی؟چند؟


تازه نخریدم
مال خیلی وقت پیشه اما فقط ی بار پوشیده بودم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:30
آنه اینجا حاضرشده بودی داشتی میرفتی عروسی؟موهاتو خودت درست کردی؟


اره اماده شده بودم داشتم ب شویم التماس میکردم ک ازم عکس بندازه مگه نمبینی چ عکسای خزی انداخته همش میگفت زودباش باید اماده شم
اره خودم فر کرده بودم با بابلیس البته چون قبلش نماز خونده بودم موهام کمی خراب شد
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:31
آنه ج بده آخه


دارررم ج میدم دیگه
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:33
آنه همیشه ملایم آرایش میکنی؟توعکس زیادمعلوم نبود


ملایم بیشتر بم میاد
ولی نمیدونم چرا تو عکس اصلا مشخص نیست
ولی چون فامیل نبود ملایم بود
خو عروسی دوستم بود کی منو میشناخت
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:33
ولی بنظرم رژلبت یکم کم بوداااا


رفتم اونجا دوباره زدم خو تو خیابون خیلی خزه زیادارایش نمیکنم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:34
میبینی من چقد دقیقم‏!‏


خو زیادی مشخصه
ربطی ب دقیق بودن تو نداره
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:35
آره منم ملایم دوس دارم؛کلأ ازآرایش های جیغ بدم میاد؛


من ی بار عروسی دخترعمم رفتم ارایشگاه منو الهه هامون درست کرد
ب خدا شوهرم ک همش میگفت ارم هندا زده ب پشت چشت
ینی خیلی خز بود خیلی


راستیتش ساعت 7 میرم خونه یکی از فامیلامون شام اونجاییم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:39
منم تو مبارک باد دخترعموم رفته بودم؛خیلی بد آرایشم کرده بود؛بعده اون دیگه هیچوقت آرایشگاه نمیرم؛


اره بعضیا واقعا چ فکری میکنن ارایشگاه میزنن
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:41
باشه فردامیذارم


باشه


خو الان چرا نمیزاری
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:43
عروسی رقصیدی؟درچه حدبلدی رقصیدن رو!‏


نوچ
وقتی رسیدیم دامادهم بود کلی تو اتاق پرو منتظر شدیم تا بره
بعد ک رفت یکم نشستیم بعدشم رقص نورو فیلم برداری بود بعدشم شاموقت نشد
هی یکم بلدیم


اگه سخته ولش کن
خانوم مهندس
23 بهمن 91 17:45
آنه الان انقد خستم؛فقط بخاطرتو


نمیخواد پس
بزار فردا یا اخر شب
مهندس
23 بهمن 91 18:24
میرم با گوشیم وصل شم
تو صفحه نظرات مهنا بحرفیم


باشه فقط زودی بیا
خانوم مهندس
23 بهمن 91 18:32
اون سارافنمو خیلی دوس دارم؛عروسی همون دخترعموم ازیه جای توپ 70تومن خریدم فک کنم الان 170هم ندن؛بدجورگرونه همه چی


اره دقیقا همه چی گرون شده



عزیزم من دیگه برم کم کم اماده شم و بریم مهمونی
فعلا عزیزم
خانوم مهندس
23 بهمن 91 18:35
آنه وقتی رفتم مبارکباد دخترعموم همه فک کردن من عروسم؛لباسم سفید؛إرایش غلیظ؛عروسم نیومده بود اونموقع؛ازخجالت مردم؛همه میگفتن خوشبخت شی



اره منم فک کردم مال پاتختیته
خانوم مهندس
23 بهمن 91 18:37
یه کت دامن داد م بدوزن میشه پولش250تومن؛حاضرشد عکسشو میذارم؛راستی بنظرت رنگ پارچشو شیری بگیرم خوبه؟شیری روشن؛یاچه رنگی بهم میاد


اره قشنگه
خانوم مهندس
23 بهمن 91 18:39
باشه جیگرم بدوبرو؛فدات


شرمنده گلم
بای
خانوم مهندس
23 بهمن 91 18:41
خواهش میکنم بوس بوس؛خوش بگذره


پری مامانی نیکان
23 بهمن 91 23:47
آنه سلام.


سلام عزیزم عزیزم سلام
خانوم مهندس
24 بهمن 91 0:24
سلاااااام


سلام
خانوم مهندس
24 بهمن 91 0:26
قطره جووون پری جووون هستین؟2تا آنلاین بعدی شمایین؟


مام ک تا اومدیم نزدیک 2 بود دیگه نیومدم پا نت
خانوم مهندس
24 بهمن 91 0:28
خانوم مهندس
24 بهمن 91 0:30
مثل اینکه نیستین‏!من رفتم‏!فردا8میرم دندونپزشکی؛انقد بدم میاااد؛تا این حدکه دیروزگریه کردم ک نمیرم؛رضاهم قبول کرد؛ولی چ فایده ؛ فردا ک میرم؛أه


لــــــــــــــــــــوس
mamane Ali
24 بهمن 91 0:50
آخی عزیزم چه بانمک میگه موژ هههه ببوسش


پری مامانی نیکان
24 بهمن 91 21:53
سلام علیکم.


سلام ب روی ماهت
پری مامانی نیکان
24 بهمن 91 22:10
کسی خونه نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


شرمندت
پری مامانی نیکان
24 بهمن 91 23:13
ای بابا دختر معلومه کجایی. من و به احتمال زیاد قطره جونم و یک هویج دیگر را اینجا کاشتی و رفتی. خواهر اس هم دادیم که نتیم وبیای نیومدی.

بعد میا میگی از وقتی من نیستم روح تو نت نیست خو عزیزم از وقتیی هم تو نیستی حس و شوق تو نت نیست.


ایشالا امشب
چون دیشب بازار بودم تا بیایم و غذا بخوریم و....دیر شد و بعدشم خوابیدم
خانوم مهندس
25 بهمن 91 0:22
آنه جونم ولنتاینت مبارک


ولنتاین توهم مبارک گلم
فاطمه
25 بهمن 91 0:36
کسی نیست بیا زندگی را بدوزیم آنگاه میان دو دیدار قسمت کنیــــــم.

آنسه این روزها کم پیدایی مادر جان چیزی شده؟
مهنـا رو داری از پوشک می گیری عزیزم؟


نه بابا دوروز اومدم این کارو کنم از نفس افتادم بی خیال شدم
دیروز با هنی دوتایی دست ب دست هم پاشدیم رفتیم خیابون و کلی زیر بارون خیس شدیم اونم خفن ک بریم داخل شهر
خلاصه رفتیم خونه مامانم بعدشم با ابجی کوچیکه رفتیم بازار
تنها دلیلش همینه
فاطمه
25 بهمن 91 0:38
و عشق صدای فاصله هاست

صدای فاصله هایی که غرق ابهـامند
و مثل نقـــره تمیزند....

سپهری دوست داری؟


خیلی
فریدون مشیری هم دوست دارم
فروغ هم
فاطمه
25 بهمن 91 0:40
حرفها دارم با تو ای مرغی که میخوانی نهان از چشـــــم

و زمان را با صدایت می گشایی..
__________________
دچار یعنی عاشق!

و فکـــر کن که چه تنهاست اگـر که ماهـی کوچک دچـار آبـی بیـکران باشد...


چ رمانتیک شدی اون شب
فاطمه
25 بهمن 91 0:42
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچــــــه گذشتـــــــم

همه تن چشم شدم خیـــــــــــره به دنبــــــال تو گشتم...


وای نگو عاشق اینم
فاطمه
25 بهمن 91 0:45
جای مهـــــتاب به تاریـــــکی شبـــها تو بتـــــــــاب
من فــــــدای تو به جای همــــــه گلــــــها توبخنــــــد
من همیـــــن یک نفــس از جرعــــــه جانــــم باقیـــــست
آخرین جرعـــــــه ی این جام تـــــــــهی را توبنـــــــــــوش


فاطمه
25 بهمن 91 0:46
سلام ای تنها بهونه واسه ی نفس کشیدن
هنوزم پر می کشه دل واسه به تو رسیدن


مریم چی دوست داری؟

یه زمانی عاااااااشق شعراش بودم


خخخخخخخخخخخ
ی زمانی اره
کلی از کتاباشم دارم
اینقدر زیاد دوست داشتم ک وقتی شعر از خودم میسرودم سبک اون درمیومد
میخوای شعرای دوران جاهلیتم رو برات بزارم؟؟؟؟؟
نباید بخندیا
فاطمه
25 بهمن 91 0:48
یادت میاد گریه هامو ریختم کنار پنجره

داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره؟!

یادت میاد خندیدی و گفتی بذار حالا برم!

تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم...


فاطمه
25 بهمن 91 0:49
آنسه با گفتن این شعرها دلم چقدر گرفت...
یاد قدیما افتادم...


فک نمیکردم اینقدر احساساتی بوده باشی
خب من خیلی احساسی و رمانتیک بودم
خیلی خیلی بدجور
مامان مریم گلی
25 بهمن 91 12:56
سلام خوبی چه خبر مهنا چطوره

بووووووووووووووس


فدات بشم من
قدمات خسته نشد تا اینجا اومدی
مامان مریم گلی
25 بهمن 91 12:57
یعنی چشمام از حدقه (درس نوشتم) زد بیرون کامنت دونی تو دیدم 425 تا


بله
پ فکر کردی چی کم الکی هستیم
مامان مریم گلی
25 بهمن 91 12:58
سلام قصره جون خوبی انگار تو هم اینجایی


میبینم ک قطره شده قصره
خخخخخخخخخخخخخخخ
مامان مریم گلی
25 بهمن 91 13:08
قربون این مهنا و موز خواستنش


مامان مریم گلی
25 بهمن 91 13:12
نه عزیزم خسته نشدم تازه ار راه رسیدم به جای خوش امد گوییت بود


اخه تعجب نمودیم بسیار
شما و این طرفا بعید بود ازت
راستی زیارت قبول
الی
25 بهمن 91 13:52
آنهههه


جووووووووووووووووووونم
الی
25 بهمن 91 13:54
هستی؟


اره عزیزم
الی
25 بهمن 91 13:56
دلم برات تنگیده بود.


ینی اینقدر دور بودم
ولی منم همینطور
الی
25 بهمن 91 13:57


روزای عشقت مستدام.


فدات عزیزم همچنین یووووووووووو
الی
25 بهمن 91 13:58
هنی چطوره؟


هنی لالائه
ی ساعتی میشه خوابیده
الی
25 بهمن 91 14:00
امروز انقد خوشحالم.


چرا بگو تا مام از خوشحالیت خوشحال شیم
الی
25 بهمن 91 14:01
چه خبرا؟

کادو گرفتی شیطون؟


هیچی تو چ خبر
اره ی کادوی بامزه کوچولو
الی
25 بهمن 91 14:04
ماهان هم خوابه.

به خدا نمیدونم چرا با اینکه دیشب 4 بود خوابیدم اما انرژیم زیاده.


برمیگرده ب اینکه چرا دیشب 4 خوابیدی
الی
25 بهمن 91 14:05
چی هست میتونی بگی؟


ی مجسمه کوچولو با ی وان یکاد توش ک البته اینام تو ی ساک کوچولو ک روش نوشته بود هپی برثدی
خخخخخخخخخخخ
ینی مردم از خنده وقتی دیدمش
الی
25 بهمن 91 14:07
دیشب تا 2 داشتیم فیلم میدیدم تا تموم شد ماهی بیدار شد تا 4


اوه
حالا چ فیلمی میدیدی؟؟
الی
25 بهمن 91 14:08
مبارکت باشه.

همین یه دنیا میارزه.


واقعا
اگه بدونی چ ذوقی کردم اخه خیلی خوشمزه بود و خوشگل
الی
25 بهمن 91 14:09
تو هم کادو گرفتی؟


نه
اتفاقا با ابجیمم بازار بودیم قبلشم شوهرم بم پول داد
بعدش ابجیم گفت براش نمیخری گفتم نه چ کاریه از پول خودش براش چیز بخرم
ایشالا تولدش میخوام ی چیز سنگین بخرم فعلا باید پول جمع کنم
الی
25 بهمن 91 14:10
ایشالا همیشه عاشقانه کنار هم شاد باشید.


ایشالا
تو چ خبر
الی
25 بهمن 91 14:12
یه فیلم خارجی کمدی.


اووووووووووف متنفرم از فیلمای خارجی
الی
25 بهمن 91 14:13
5 روز دیگه تولد همسریه


چی شد بلاخره تصمیم گرفتی چی بخری؟؟؟
الی
25 بهمن 91 14:14
این خیلی باحال بود.


بهله
الی
25 بهمن 91 14:16
فعلا هیچی.


من لباس پهن کنم بیام.


چشم
منم برم ب خورشتم ی سر بزنم بیام
الی
25 بهمن 91 14:18



اومدی؟؟
الی
25 بهمن 91 14:23
سلام.

ناهار چی درست کردی؟


خورشت بادمجان
الی
25 بهمن 91 14:25
دیروز با فهمیه حرفیدم اصفهان بود.


جدی؟؟
با شوهرش یا تنها؟؟
منم باید بش بزنگم همش یادم میره
الی
25 بهمن 91 14:27
ما هم دیشب داشتیم عاشقشم.

امروز برای شوشو ماکارونی درس میکنم.


منم هم ماکارانی دوس دارم هم خورشت بادمجان
داشتم از مانتوم عکس مینداختم اخه خانم مهندس گفته عکسشو نشونش بدم نمیدونم چرا اینقدر بی ریخت شده تو عکس
الی
25 بهمن 91 14:28
هنی خوابه هنوز؟


اره بچم ی کاسه سوپ خورد و خوابید
الی
25 بهمن 91 14:30
شوهرش ماموریته.

با پرپرک رفته اولش که گفت نگران شدم بعدم کلی باهاش دعوا کردم خخخخ


اخه اون اصولا همیشه تنها میره اصف
الی
25 بهمن 91 14:31
مهم اینه که خودت دوس داری.

بعدا پستتو بذار ببینم.


اره اسپرته من دوسش دارم خیلی
مدلای ساتن مجلسی خوشم نمیاد
الی
25 بهمن 91 14:34
هنی خودش قاشق میگیره؟

من خودم به ماهی غذا میدم باید با قاشق یاد بدم نه؟


من هنوزه ک هنوزه خودم ب هنی غذا میدم
حوصله کثیف کاری ندارم
بلد بودنش ک بلده
الی
25 بهمن 91 14:35
نرجس وپری نیستن؟


چطور؟؟؟حالا فقط همین دو نفرو گفتی
نرجس ک نیست انگار اما پری دیشب بود حتی بم اس داد ولی اس رو دیر متوجه شدم
الی
25 بهمن 91 14:36
اسپرت خوبه .

چه رنگیه؟


مشکی رنگ عشقه
البته قرمزش میخواستم بخرم بعد وقتی دوتاشو پوشیدم شوهرم گفت مشکی بیشتر بت میاد دیگه مشکیشو برداشتم
البته قرمزش از این جیغا نبودا مایل ب جیگری بود
الی
25 بهمن 91 14:37
ماهی قاشقو چپ میکنه


الهی قربونش برم من
الی
25 بهمن 91 14:41
باورت میشه لباس و مانتوی مشکی ندارم.


وای نگو من عاشق مشکی ام
دلم میخواد اتاقمم مشکی کنم
بیشتر لباسامم مشکیه
البته همونایی رو ک دزد ازم زد هم مانتو مشکیام بود هم لباسام
الی
25 بهمن 91 14:43
ختم خالم رفتم لباس و مانتو خریدم.


خخخخخخخخخخخخخخ
بترکی
الی
25 بهمن 91 14:44
یاد اون سفرتون میفتم خندم میگیره.


ولی من گریم میگیره همه چیزام نو بود و تازه خریده بودم
حالا همه ی اینا ب کنار دلم اتیش گرفت فقط برای دستگاه فیلمبرداری با فیلم کوچیکیای هنی
الی
25 بهمن 91 14:45
بووووووم ها باز ما ترکیدیم.


دیوووووووووووووونه
ماهی ماکارانی دوس داره؟؟
الی
25 بهمن 91 14:47



الی
25 بهمن 91 14:48
عاشق شکلداره.




ماکارانی خیلی خوبه مال بچه ها
ولی مهنا دوست نداشت
الانم بعضی وقتا شاید ی کوچولو بخوره
الی
25 بهمن 91 14:50
خیلی بده نمیدونستم دوربینتونم بوده فک میکردم لباسای عروسی بوده فقط


دوربین مال بابام بود الان خودش ی تومن قیمتشه
فیلم تولد شوهرمم توش بود ک مادرشوهرم و مادربزرگ شوهرمم بی حجابن توش
کل لوازم ارایشامم بردن الان میخوام برم ی سری دیگه بخرم
دستگاه بابلیسمم بردن ک البته دوباره خریدم
الی
25 بهمن 91 14:51
تو سوپ بریز براش.


راس میگیا تا حالا امتحان نکردم
الی
25 بهمن 91 14:52
من برم پست بذارم فعلا بای.


بای عزیزم
الی
25 بهمن 91 14:54
چقد بد ناراحت شدم.


الی
25 بهمن 91 23:15
نبید؟


بیدم
الی
25 بهمن 91 23:17
چرا کسی نیست؟

هنی جون بیا درو باز کن.


در بازه عزیزم
الی
25 بهمن 91 23:19
خخخخخخ


چرا سرخوشی
الی
25 بهمن 91 23:21
آنههههه


جوووووووووووووووووونم
الی
25 بهمن 91 23:23
لا لا لا لا لا لا

آیکون الهه ی شاد


هستم الی
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:29
عزیزک ولنتاین شما مبارک.


فدات بشم گلم
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:30
آخ جون آنه رو به دام انداختم.


قربون قدمت
خیلی وقته از ظهر پا نتم هیشکی نبود کلی دپرس شده بودیم
دیگه ساعت 11 شوهری اومد پای نت تا الان
الانم ک من اومدم و کام تو و الی رو دیدم
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:31
آکادمی نمیبینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


فیلمه؟؟؟؟؟؟
نوچ نمیبینم
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:32
آکادمی رو نمیبینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نوچ عزیزم
چرا همه عاشق اکادمی ان
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:35
من امروز سرم خیلی شلوغ بود فرشا رو جمع کردیم بیان ببرن قالیشویی. فردا نیکان وقت چکاپ داره و بعدشم میخوام برم تهران واسههمین مراسم ولن رو امشب برگزار کردم و از ظهر مثل کوزت تو آشپزخونه بودم.


اخی بیچاره پری
مگه الان تهران نیستید؟؟؟؟
چکاب برای چی ؟؟؟
همینجوری یا نه خدای نکرده چیزی شده
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:36
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام


سلام عزیزکم
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:36
آخه فوق العادس.
نه فیلم نیست آموزش موسیقی توسط گوگوش و بر و بچ.


میدونم تنها ب یاد غتره گفتم
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:38
چه خبراااااااااااااااااااااااا؟
الان من دپرس ام
یه پست طولانی نوشته بودم دستم خورد به
back
و همش پرییییییییید


خخخخخخخخخخخخخخ
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:38
من کرجم.
سال بعد به امید خدا خونمون حاضر شه میام تهران.
نه خدارو شکر خوبه . نیکان دکتر شخصی داره که از نوزادیش پیشش میبرم و خودش وقت میده برای معاینه وچکاپ.


اها از اون نظر
خیلی خوبه
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:38
از مانتو ات عکس گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


اره ولی هنوز تو گوشیمه نریختم تو کامپیوتر
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:39
سلام پری جوووووووووووووووووونم
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نیکانم خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



الی جونم غیبش زد بیچاره
فکر کرد نیستیم رفت
گوشیمم شارژش تموم شد وگرنه بش اس میدادم ک هستیم
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:40
این 5 نفر انلاین
3تاش ک ماییم
دونفر بعدی کی ان؟؟؟؟؟؟؟؟/



معرفی نمیکنین خودتونو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


هویجای وب منن دیگه
وای اگه بدونی امروز هی انلاین میشدم میدیدم 5تا انلاین دارم بعد دریغ از یک نفر ک ی چی بگه
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:40
خ.مهندس سلام.
راستی اسم کوچیکت روبهما نمیگی ...

راستش من با خ. مهندس گفتن بهت راحت نیستم. البته ببخشا.


راست میگه خیلی سخته
اسمتو بگیم چی؟؟ ایرادی داره
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:41
آنه چرااااااااااااااااااااااا از قالبم خوشت نمیاد
من الان خیلی دوسش دارم
چون دنباله رنگه شاد بووووووووووودم ک بالاخره یافتمش


از چیش خوشت نمیاااااااااد عزیزکم؟؟؟؟؟؟؟
از لب ها؟؟؟؟/
از دختره؟؟؟؟/
از رنگش؟؟؟؟


از همه چیزش خیلی مصنوعیه
البته ب من ربطی نداره
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:42
اسمم یاسمن


حالا هرجور راحتی عزیزم

خواهش میکنم

یاسی بگو - خلاصه اش کن


خو پس من بعد بت میگیم یاسی جووووووووون
وای راحت شدیم چقدر سخت بود
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:43
من به الی اس دادم .


مرسی پری خوشگله
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:44
نه عزیزم
چرا
ب
تو
ربطی
نداشته
باشه
اتفاقا
به
تو خیلی
ربط
داره
ب
خاطره
تو
عوضش
میکنم
عشقم
با
اینکه
خیلی دوسش
دارم



نه
عزیزم
اتفاقا
عوضش
نکن
بزار
باشه
کمی
بخندیم
خه
خه
خه
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:45



الان عکسارو میزارم
ولی ی چیزی خیلی بی ریخت شد عکساش نمیدونم چرا
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:45
فدات . ممنونم من عاشق اسم یاسمنم.

پس با اجازه خودشما وآقا رضا من یاسی صداتون میکنم.


اوووووووووووووف چ باکلاس
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:47
آنه هنی جیگر من الان جه میکنه ؟


فضولی
هی دست ب گوشی و رم ریدر من میزنه
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:48
هرجووووووووور راحتی پری جوووووووووونم


اجازه دسته شماست

دوستتون دااااااااااااااااااارم


خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:49
انه برو ببین قالبم چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//


چشم
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:50
ای جیگرشو .
دلم براش یه ریزه شد.

بدو از طرف من یه ماچ گنده و چسبون که صداش بهم برسه.


باش قهرم
هی دست ب رم ریدرمن میزنه منم هی داد میکشم سرش انگارم نه انگار
والا


اره این قشنگتر از قبلیه هست
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:54
میام چشاتودر میارما. آدم مگه به بچش نازک تر از گل میگه.


من میگم
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:55
هنیدخاله ماما اذیتت کردفقط به خودم بگو


جدی تو اصلا نیکی رو دعوا نمیکنی؟؟؟
من خیلی مهنارو دعوا میکنم
اصلا باهم نمی سازیم
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:57
یاسی قالبت قشنگه مخصوص این روزاس.


اره راس میگه
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:58
دیگه چیکارا میکنین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه خبرا//////////////////////

شام چی خوووووووووردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟


یاسی گذاشتم مانتومو
فقط مسخرم نکنیا
پری مامانی نیکان
25 بهمن 91 23:58
دعوا که اون جور نه . کار اشتباهکنه داد میزنم سرش.


بهله منم همینطور
خانوم مهندس
25 بهمن 91 23:59
اره

الان باهاش قهرم
نمیدونم سره چی؟؟؟؟؟؟؟؟

همینجوری عشقم میکشه
بهش رو ندم

آخه چرااااااااااا؟



جووووووووووووووووووون
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:00
یاسی با کی . چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:01
کو مانتوت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


گذاشتم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:01
ای جونم عشقم سلام. خوبی. عزیزم ولنتاینت مبارک.


خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:01
بارضا

پری همش اینروزا سره هر چی حساس شدم
هر حرفی میگه ناراحت میشم




چیز عجیبی نیست قبلنا هم بودی
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:02
سلاام قطره جووووووووووووووونم




خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:04
بیچاره همش هرکاری میکنه بخندم
ولی نمیخندم


میترسم یه روزی صبرش واسه اینکارای من
تموم شه

ک خدا اونروزو نیاره هیچوقت


ولی تند نرو
حالا بگو چرا سرد شدی نسبت بش
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:05
ای عزیزم . ولی یه چیزی من هیچ وقت با میثم حرفم بشه گریه نمیکنم. ( منظورم پست ثابتته یاسی.)
اصلا گریه جلوی دیگراناونم مرد رو قبول ندارم.


بچه ها من برم مهنا رو بشورم دو دقیقه دیگه میام
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:06
راس میگی
چیز عجیبی نیس

ولی وقتی پ ر ی ***
میشم بدتر میشم


خب این عادیه عزیزم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:08
اون آخرین عکسه چیه؟؟؟؟؟؟؟؟


اومدم
اون کادوی ولنتاینمه دیگه
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:09
سرد نشدم نسبت بهش

الان انقد میخوااااااااااام بغلش کنم

میگم یعنی به هرچیزش حساس میشم


پری ولی من خیلی زوووووووود گریه ام میگیره
پیش هیشکی دوست ندارم گریه کنم

ولی پیش رضا خیلی گریه کردم

اون رو گریه ی من خیلی حساسه
دلش خیلی نرم و نازکه


ولی اینقدر پیشش گریه نکن سرد میشه ها دیگه هم گریت پیشش کارساز نیست
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:10
مانتوت خیلی قشنگه
عزیزم

کادوی ولنتاینتم مبااااااااااااااااارک
منکه خیلی خووووووووشم اوووووووومد


مانتوم پایینشم جمع میشه
ی دکمه مخفی هم داره ک رو تن خیلی قشنگ وامیسته
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:10
یاسی من خواستم بپرسم که پ هستی ها روم نشد گفتم الآن میگه این چه پررو .

گلم این طبیعیه که هر وقت پ میشیم هورمونامون تغییرات دارن و این باعث کم حوصلگی میشه.


و اصولا همه مردا اینو میدونن
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:11
بچه هااااااااا وقتی خیلی ناراحتین چه چیزی آرامتون
میکنه

قشنگ فک کنین بعد بگین


هیچی تا اون ناراحتی حل نشه هیچی
حانوم مهندس
26 بهمن 91 0:12
دیگه زیاد گریه نمیکنم ک
منضورم اینه
پیش رضا فقط گریه کردم تاحالا



حذفش کنم دوستان؟؟
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:12
مردا اصولا رو گریه ی خانما حساسن. میثم هم خودش آدماحساسیه . اما من خیلی مغرورم. طفلکی بعضی وقتا میگه خداتو رو اشتباه آفریده تو باید پسر میشدی.


ولی من خیلی احساسی و رمانتیکم البته نکه همش گریه کنم
منظورم اینه ک سر فیلم ستایش و..خیلی گریه کردم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:14
آنه مانتوتت قشنگه . کادوی ولنت خیلی با خاله. خوشمان آمد.


ممنون جیگری
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:15
من بیشترین چیزی که آرومم میکنه آهنگه.


من اهنگ گریمو بیشتر میکنه
خانوم مخهندس
26 بهمن 91 0:16
اره حذفش کن

ولی من اصلا مغرور نیستم

یکیم اینکه من تو این دوراااااااان همش دوس دارم ب رضا بچسبم


بهش بچسب ولی زیاد پیشش گریه نکنن
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:17
منو فقط ب غ ل رضا ارومم میکنه
حتی اگه از دسته خودش ناراحت باشم





اینکه صد البته هرکسی تو بغل همسرش ب ارامش میرسه


بچه ها بفرمایید پچه هنی داره پسته میخوره هی میگه پِچه
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:18
قطره جونم بگو چی گرفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بچه ها اس که به الی زدم دلیور نمیشه.


نکنه ب خط قبلیش اس دادی؟؟؟
اخه خطشو چنوقته عوض کرده
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:18
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای خدااااااااااااااااااااااااااااا چرا منو اینقد حساس و لوس آفریدی


دوست دارم بی احساس ترین زن رو زمین بااااااااااااااااااااشم


اون موقع هم خیلی بد میشد
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:19
اره منت کشی شوهر ک یه مساله جدا هستش


خیلی باحاله اینقدر دوست دارم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:20
منم تو پریود خیلی به میثم میچسبم.

من اگه از دست میثم ناراحت بشم دو راه داره.
1. بیاد معذرت خواهی.

2. اگه خیلی ناراحت باشم بعد معذرت خواهیش باید فرصت بده تا آروم بشم.




ینی توهم از دستش ناراحت میشی؟؟
من فکر کردم ک فقط منم ک از دست شوهرم ناراحت میشم
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:21
چ جااااااااااااااااااااااااالب مبارکت باشه



ایشالا پیش هم همیشه خوشبخت بمونین


پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:23
نه عزیزم به خط جدیدش اس دادم.

یاسی اگه میخوای بی احساس ترین زن زمین بشی بیا یه دوره کلاس پیش مادر شوهرم.


جدی؟؟؟؟
بترکی مردم از خنده
واقعا؟؟؟
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:24
منم بعده ناراحتی دوراه داره
1. بغلم کنه
سرمو بذارم روسینه اش

2.از دلم درآره

3.من اصلا دوس ندارم بهم فرصت بده
چون اصلا آدمی نیستم ک خودم آروم بشم

4.رضا هروقت عصبانی شد
باید کاریش نداشته باشم خودش آروم شه
ولی من اصلا اینجوری نیستم


منم یکی از فانتزایام اینه م هی شوهرم بیاد منت کشی منم هی داد بزنم ک برو میخوام تنها باشم
اونم بگه نه عزیزم من تورو هیچ وقت تنها نمیزارم منم هی بگم نه برو برو برو
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:24
آره ما هم دعوا میکنیم.


جدی ؟؟؟ سر چی؟؟؟
من همش احساس میکنم کل مشکلات برای من و یاسیه
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:26
خداییش من از مادر شوهرم بی احساس تر ندیدم. هر چی بشه انگار نه انگار.آب تو دلش تکون نمیخوره.


چ باحال
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:26
عه منم اینجوریم بعضی وقتا
هروقت حواسش نباشه

با عصبانیت میزنمش (اروم هااااا)
مجبورش میکنم بوسم کنه
معذرت خواهی کنه

ولی میدونم پری اینجوری نیس


خخخخخخخخخخخخ
وای من و تو چقدر بچه اییم
منم همینم وقتی میره سرکار ب جای اینکه مث خانما پاشم برم ازش خدافظی کنم رو تخت دراز میکشم و اگه از من خدافظی نکنه ثانیه ب ثانیه بش زنگ میزنم ک چرا نیومدی پیشم و ازم خدافظی کنی
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:28
من آرزو به دل موندم یه روز با میثم سر چیزی که مربوط به خودمون یا خانواده ی من بشه دعوا کنیم.

منمشکلمبا میثم سر خانوادشه.


من کلا با همه چی مشکل دارم
یاسی دومی ام البته ب مراتب کمتر از اون و البته تر شوهرمم مث اقا رضا نیستن ک خیلی صبرشون ایوب باشه
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:29
یاسی من چه جوری نیستم؟؟؟؟؟؟؟


خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:31
آنه ب خدا منم همینجوریم؛صبح ها ک میره حوزه یعنی اگه یادش بره بوسم کنه وخداحافظ بکنه‏(منم روتخت‏)همش زنگ میزنم واس میدم؛چقد مابچه ایم


خیلی
برای همین میگم تو مثل منی
تازه وقتی هم میاد پیشم خودمو میزنم ب خواب میگم عه داری میری خدا ب همرات
خخخخخخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:32
قطره دقیقا کامنت آخرت درموردمن صدق میکنه


پس تو اخلاق بد همه رو داری
خخخخخخخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:34
پری جون اینجوری نیستی ک اگه بهت حواسش نبود بیاد معذرت خواهی؛خودت بازور بری سراغش وبگی زودباش ازم معذرت بخواه


اره پری خیلی مغروره
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:36
آره همه مدل لوس بازی وبچه بازی درمن جمع شده؛با این سن کمم انگاری واجب بود خودموانداختم دردسر؛عشق وعاشقی بخوره توسرم/قطره جون تواهل کجایی وچن سالته


عیبی نداره بزرگ میشی یادت میره
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:36
طفلکی میثم هر وقت دعوامون بشه وای میسه فقط نگام میکنه.

اگه خیلی هم قاطی کنم و داد بزنم سرش همش میگه حق با تو ....

خدایی دلم براش میسوزه آخه همیشه باید جوابگو ی گند کاری خانوادش باشه.


خو تو این جور مواقع شوهرمنم میگه حق باتو بگو من چکار کنم
وگرنه نه اینجوری نیست ک ساکت بمونه همش بامن کل داره
ماشالا چ شوهری دارم منا
**سمیـــــــه **
26 بهمن 91 0:36
سلام مامان مهنا
گل دخترت خوبه
خوبــــــی همشهری
سراغ نمیگیری


سلام عزیزم
وای نگو اتفاقا چنوقته همش ب فکرتم
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:38
میدونی چیه سید ها زود عصبانی میشن منم ازاین قاعده مستثنی نیستم‏!‏


سیدی عزیزم؟؟؟
عید غدیر مبارک

نه چی شد؟؟؟
بابا بی خی ی چی گفتیم حالا
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:38
بجه ها باور میکنید من مغرورم و میثم بیشتر از هرچی عاشق این غرورمه.


بچه ها باور میکنید من تخثم و شوهرم بیشتر از هرچی عاشق این تخث بودن من شد
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:39
چراعاشق غرورته؟مگه خوبه؟


مردا دوست ندارن همسرشون زیاد گریه کنه
خداییش دارم میگم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:39
بعضی وقتا دلم به حالش میسوزه ولی میبینم از غرور من کیف میکنه.

شاید بتونم بگم میثم هم از صبورترین مردای روی زمینه.


شوهر مهربونی داره حواست بش باشه
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:40
آره هم من هم رضا هردومونم سید هستیم؛خدا ب داد بچمون برسه


چرا سید دو شرفه خیلی خوبه
مادرشوهرمن اعتقاد زیادی ب سید دوشرفه دارهع
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:41
نمیدونم ولی بعصی وقتا که به خاطر مغرور بودنم ازشمعذرت میخوام خودش میگه تو نمیدونی من چقدر این غرورت رو دوست دارم.


حالا ی نمونه از غرورت رو بگو
ببینیم شوهرمام دوست داره یا نه
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:42
آره هر وقت خواستم گریه کنم؛رضابهم گفته اگه گریه کنی دوستت ندارمااا


خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:43
بازاین قطره زودترازهمه رفتا؛نگفتی اهل کجایی؛باشه جیگرشب بخیر؛خوابای خوب خوب ببینی


غتره قبلنا تا یازده و نیم بیشتر نمیموند باز خوبه مدتیه تا یک میمونه
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:43
میگم خداییش چقدر خوبه آدم یه جاهایی اعتراف به اخلاق های خوبه شوهرش کنه ها.


بله خیلی خوبه
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:45
ثطرهجونم شب بخیر. شبتون آروم و مهتابی.
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:45
آنه من دوست دارم مثل بزرگا رفتارکنم؛اینهمه لوس و نازنازی نباشم؛چیکارکنم؟


بعضی اوقات لوس بازی لازمه ی زندگیه
اما نه لوس بازیه ک تهش گریه باشه
لوس بازی ک شوهرو ب وجد بیاره خیلی خوبه
**سمیـــــــه **
26 بهمن 91 0:45
جواب اس که نمیدی
دوس ام نداری این دخترت ببینم
بیشتر وقتی میام وب ات ساکـــــتم وبه قول خودت یکی از هویج ها هستم


هویج دوست داشتنی من
حتما ی روز قرار میزارم همو ببینیم
فردا چطوره؟؟؟؟
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:45
قطره جونم شب بخیر. شبتون آروم و مهتابی.


پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:46
غرورم بذار فکر کنم بهت میگم.


اره بگو عبرت بگیریم
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:47
من اخلاقهای خوب شوهرمو بهش خیلی میگم؛عاشق ه این اخلاقشم که زیاد حواسش ب من هست


خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:48
وبعضیا واقعأ حسودیشون میشه ب رابطه خوب (بزنم ب تخته‏)من ورضا


کلا ک مردم حسودن
دایی جون
26 بهمن 91 0:49
عه عه عه عه عه عه عه عه
سلام
بابا بیخیال،لااقل یه پست جدید بذار


تو اینجا چکار میکنی
خجالت نمیکشی اومدی پیش ی عده خانم کاملا محترم
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:50
آنه میدونی ازچی بدم میاد؟ازاینکه به جواب کام ها شکلک بذاری؛نمیدونم چرا؛ولی بدم میاد دیگه چیکارکنم؛ببخش ها گلم فدات


خخخخخخخخخخخخخخخخخ
تلافی کردیا در حد المپیک
اخه حرفم نمیاد ولی چشم
**سمیـــــــه **
26 بهمن 91 0:51
وای چرا یه دفعه دلــــــم گرفت
من دلــــــم نـی نــی میخواد


عزیز دلم
ایشالا خدا ی نی نی خوشگل بت میده مطمئن باش جواب صبرتو میگیری عزیزم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:52
آنه یادم نمیاد.


بترکی
ولی من خودم ی نمونه از مغروریتت رو دیدم و بسی کیف نمودم و خوشحال شدم
جدی دارم میگم
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:53
درحدلالیگا بود/ولی آنه من ی اخلأقی دارم ازتلافی کردن متنفرم/به خدا بدون منضورگفتم/واسه کسی تلافی شایدبکنم ک بدونم منضورش ب من بد بوده؛


عزیزم منظور درسته
البته ببخشیدا چون خیلی ازت دیدم دارم بت میگم
دایی جون
26 بهمن 91 0:54
من از همه خانومای محترم عذرخواهی میکنم که مزاحم خلوت زنانتون شدم
خدمت همه سلام و خداحافظی
بازم شرمنده
شب خوش


عزیزم شوخی کردم تو هروقت بیایی در اینجا چارتاق بازه بازه و تازه ب یمن ورودت کلی هم گلبارونش میکنم
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:54
اصلأ میدونی من پیش همه ی فامیل رضا مشهورم ب خوش اخلاقی ؛با ادبی ویه دخترخوب وبادرک؛ولی فقط واسه رضا زبونم اینهمه درازه


بابا ادب
بابا خوب
باب درک
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:56
بچه ها رضا اومد پیشم؛بوس بوس شب بخیر


شب بخیر عزیزم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:58
از کدوم نمونه داری میگی. بگو خودمم یادم بیاد


همون ک اخرش ک داشت
....ک
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:58
یاسی جون شب بخیر گلم.


من موندم شوهرش تا حالا کجا بود؟؟
خانوم مهندس
26 بهمن 91 0:59
چ جالب؛منم میدونستم منظور درسته؛ولی اونروز یکی ازلینک هام گفت منضور درسته منم تحقیق نکردم


منم چون خیلی ازت شنیدم دیگه گفتم
بازم شرمنده
نه عزیزم منظور درسته
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 0:59
برادر محترم آنه جون سلام . حال شما؟

خواحافظ.


داداشم بش برخورد
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 1:01
آنه لوس نشو چی رو میگی.

ببخشیدها من بعضی کلمات رو اشتباه تایپ میکنم. آخه با نیکان سر لپ تاپ در گیریم.


بنویسم ینی اینجا؟؟؟؟؟
عیبی نداره گلم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 1:02
داداشت چی بهش بر خورد. اینکه گفتی اینجا چه میکنه؟


فک کنم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 1:03
خو خصوصی بگو.


اخ اصلا یادم نبود تو ب کامنتات دسترسی داری
چون الی با موب میاد فک میکنم همه هم همینجوری ان
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 1:04
طفلکی. خوش به حالت که میاد به وبت سر میزنه.


اره عزیزمه
همیشه هوامو داره خیلی زیاد
ولی من خیلی باش شوخی میکنم و اونم زودرنج
البته میگه ناراحت نشدما اما منکه میفهمم
دایی جون
26 بهمن 91 1:05
علیک سلام
بهم برنخورد،فقط نخواستم مزاحم شم


ای بابا این حرفا چیه
همه رفتن الانم پری جونمم میره
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 1:06
آها یادم اومد.


یادته چ باحال بود اون شبا مردیم از خنده
بعد تو یهو چ ناراحت شدی همونجا دوزاریم افتادک مغروری
خخخخخخخخخخ
راستی کجاست خبری نیست ازش
ادرسشو خصوصی بزار برام یکم بخندیم بش
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 1:09
انه یادم رفت خصوصیش کنم ببخش.


خودم میحذفمش
دایی جون
26 بهمن 91 1:14
تو که منو خوب میشناسی چرا؟
تو که میدونی من از هرکسی ناراحت شم از تو یکی عمرا دلگیر بشم



شرمنده داداش باید حذف شه
تو این وب اقوامم میاد


دایی جون
26 بهمن 91 1:19
شرمنده،یه لحظه فک کردم دارم اس میدم
بهتر شد حذف کردی،دستت مرسی


بترکی
عیبی نداره ابروی خودت فقط میرفت تو سیفون
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 1:19
راستی یادم افتاد همون قضیه ....ک رو به میثم گفتم.
که چی گفته بود و چی گفتم و چرا حذفش کردم و اونم از این غرورم خوشش اومد.

یه چند وقت پیشم یه مزاحم برای موبایلم داشتم خط 0912 تا از سر غرورم خطم روخاموش کردم و بعدشم فروختم.

این خطمم یه مزاحم داشت و میثم دید سمجه گفت بده حالشو بگیرم گفتم خودم میگیرم. دادم به یکی از بچه محل های خونمون اسم و فامیل طرف رو بهم داد دفعه بعدش که زنگ زد بهش گفتم آقای فلانی یک بار دیکه مزاحمم بشید اون موقع بد تر باهاتون برخورد میکنم طرف دیگه زنگ نزد و میثم گفت خوشم میاد مثل یه مرد از عهده ی خودت برمیای.


به به اقا پری منی دیگه
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 1:22
آنه وقت من دیگه تموم شد عزیزم میبوسمت و شبت خوش. هنی رو ببوس.

خوابای خوب ببینید.


بله کام گذاشتم ک وقتت تموم شد
برو عزیزکم خوب بخوابی
دایی جون
26 بهمن 91 1:25
پ شانس آوردم،وگرنه کی حال داشت بره از تو سیفون آبرو رو برداره؛؛عـــــیییییییییــــششششش چندشم شد


سیفون ک توش ابه پسر
چیز بدی نداره ک میگی ایییییییییییییییییییییییش


حالا کجایی
چرا اینقدر دیر ج میدی
مامان جوجه طلا
26 بهمن 91 1:29
فدای حرف زدن این خانوم گل بشم.


خدا نکنه عزیزم
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:30
پری جون شوهرم داشت تی وی میدید؛اومدک بخوابه پیشم؛آخه من روتخت باموبایل کانکت شدم


من سوال کردم نه پری
تو چرا باز اومدی
پاشو برو ور دل شوهرت بخواب
مردم خجالت نمیکشن شوهر دارن هی میان پای نت
خخخخخخخخخخخخخخخخخخ


فکرشو بکنید هنی داره میرقصه
اونم چ مدلایی
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:35



چرا ناراحتی عزیزم



خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:36



چ لووووووووووووووس
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:37
چ جالب ؛ مگه آهنگ گذاشتی؟


نوچ
خودش خوشه والا
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:38
از کجا آن میشه؟


از ی جای بد
خخخخخخخخخخخخخ
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:40
آنه بهش بگو موژ میخوری؟ببین چی میگه؟


بچم دوروزه از موژ بدش اومده هی میگه دیب و پچه بده
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:42



خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:42
پچه‏=پسته دیب‏=‏؟


سیب
بعضی اوقاتم میگه سیس ینی همون سیب
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:43
حالابپرس ببین چی میگه


میگه اره
حالا من موز از کجا بیارم
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:47
ای جاااااااانم؛مگه ندارین آخه همیشه داشتین؛الان دقیقأ چیکارمیکنه؟


الان دقیقا داره موز میخوره
ی دونه داشتیم اونم از شانس من بود چون تا گفتم موز میخوری سریع گفت اره و بازور دست منو کشید و برد دم یخچال ی دونه هم بود بش دادم




خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:49
خداروشکر


یاسی جون امروز رفته بودم وب الهام اهنگ ناری ناری گذاشته بود اسپیکرمم زیاد بود هنی شروع کر ب رقصیدن بعد وقتی قطش کردم گفت مامان آنه ناری ناری باش شه مردم از خنده
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:54
آنه چی گفت؟ناری ناری باش شه؛منظورش چی بود


بابا اهنگ ناری ناری گذاشته تو وبش الهام
همون ک میگه ناری ناری ناری ناری علیرضا روزگاری
منم قطش کردم مهنا وسط رقصش گفتم ناری ناری بزار ینی قطش نکن
باشه رو با تایید میگه باش شه
خانوم مهندس
26 بهمن 91 1:58
إی جاااااااانم؛فداش بشم من؛آنه فقط شیرین زبونی میکنه چیکارش میکنی؟إی من ب فداش


همینجوری میچلونمش و هی تند تند بوسش میکنم
دایی جون
26 بهمن 91 2:11
ظاهرا اگه همینجوری پیش بره فک کنم باید تموم نظراتو بحذفی
شبت مهتابی آبجی جون
خانوم مهندس شب شما هم بخیر


مجبورم چون همه فک میکنن چ مشکلی پیش اومده ک این حرفا ک اصلا معلوم نیست چی ب چیه زده شده
بهر حال شرمنده اگه نظراتتون حذف شد
الهام
26 بهمن 91 2:37
سلام عزیزم فکر کنم میخوای 1000 تایی بشی حداقل پست جدید بزار از نو شروع کن من که نبودم نفهمیدم چی شد اما امیدوارم خوش باشید همیشه منم آپم تونستی بیا


منکه همیشه بهت سر میزنم حتی اگه نیایی
چون میدونم هرروز اپ میکنی
مامان النا
26 بهمن 91 8:38
سلام عزیزم نامهربون شدی به ماسرنمیزنی
قربون دخمل گلی بشم بااون حلقه ش
آخه حتمی مامان تپلش جلوش حلقه زده که یادگرفته دیگه


ای بابا ینی توهم فهمیدی من تپلم
Arefeh
26 بهمن 91 11:18
سلام مامان مهنا...
ای جانم برای این شیرین کاری های مهنای شیرینت
چقدر دلم میخواد که خاله باشم براش


سلام
چقدر دوره این اسم از من
همونجوری ک یکروز بیش از حد ب من نزدیک بود
عزیزم خودت نخواستی ک خاله ی دختر من باشی
وگرنه مهنای من هرکسی رو ک ببینه بش میگه خاله
دایی جون
26 بهمن 91 12:14
سلام
دست به دست هم دهیم به مهر***چت روم خود را کنیم هزارتایی

بیایید تا بار دیگر ثابت کنیم که ما می توانیم... ما می توانیم که هزارتایی شیم
((هم اکنون به یاری نظراتـتان نیازمندیم))


بترکی
مردم از خنده
یاد شش تاییا افتادم
شیش تاییای بدبخت


هزارتاییا
هزارتاییا
مامان مریم گلی
26 بهمن 91 12:16
ولنتاین مبارک

ایرانسل همراه همیشگی ننه مهنا


نه نشد
ایرانسل باید بم اسمس بده نده پرتش میکنم میرم هومراه اول
من دیگه واقعا عادت کردم ب اساش
دایی جون
26 بهمن 91 12:50
ببینم میتونی هزارتاییش کنی!
فعلا پست نذار
خیلی حال میده اگه هزارتایی شه
چت روم هزارتایی،بوق بوق بوق بوق


برو بمیر
مسخره
انسیه
26 بهمن 91 13:03
کجایی ننه مهنا یه پست جدیدبزارمردم ازفوضولی همش میام سرمیزنم


قراره هزارتاییش کنیم
انسیه
26 بهمن 91 13:03
ای چه خوبت میکنه ایرانسل فکرکردی همه مثل ما بیکارن


انسیه
26 بهمن 91 13:04
بیادیییییییییییییییییییییگه


اومدم دیگه
دایی جون
26 بهمن 91 13:05
من دارم میرم،خداحافظ
چرا ناراحتی؟ میدونم واست سخته اما چاره ای نیست باید برم خونه
یه خرده شکیبا باش،چرا گریه؟
قول میدم بازم به چت رومت سر بزنم
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
خیلی مخلصم آبجی
باااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالشت
ببخشید اشتب شد
بااااااااااااااااااااااااااااااااای


منتظر قدم های بعدی شما هستیم شیش تایی
دایی جون
26 بهمن 91 13:13
دست مامان طلا،مامان ثنا درد نکنه
لازم به ذکره که این تازه اولشه،یعنی تازه فکم گرم افتاد
تازه مامان طلا،مامان ثنا یه کتک مشتی بهمون نزد من برم
بااااااااااااااااای


باتو نبود ک
دیوونه
با بچه های دیگه بود
فاطمه
26 بهمن 91 14:21
با من از سایه نگو خورشید فردا مال ماست

تو که باورم کنی عشق یه دنیا مال ماست...


اخی
فاطمه
26 بهمن 91 14:22
تو چقدر خونه ی مامانت تلپی!

بنده خداها چی می کشن از دستت...


بی ادب اتفاقا خیلی وقته نرفتم
اگرم رفتم درحد یکی دوساعت بود
فاطمه
26 بهمن 91 14:23
دلم یک هم زبون می خواد...

یه دوست مهربون می خواد...


کی بهتر از من
فاطمه
26 بهمن 91 14:24
«اسه باورت نمیشه چند تا سررسید دارم که همش توش شعره...

قبلنا خاطراتمو توی سررسید ثبت می کردم.


منم همینطور ی 4 تا 5 تایی دارم
الی
26 بهمن 91 14:53
کسی نیست؟

آیکه الهه ی غمگین؟


اخی چرا
الی
26 بهمن 91 14:55
ای فاطمه منم مثل تو یه عالمه دفترشعر و خاطرات دارم.


تازه من اشعار خودم و متونات خودمه
ینی همچین جیگری بودم من
الی
26 بهمن 91 14:58
و عشق صدای فاصله هاست

صدای فاصله هایی که غرق ابهامند

نه

صدای فاصله هایی که مانند نقره تمیزند

و با شنیدن یک هیچ میشوند کدر.


خیلی گشنگ بود
خانوم مهندس
26 بهمن 91 15:23
سلااااااام عشقم


سلام عزیزم
الی
26 بهمن 91 15:32
الی
26 بهمن 91 15:44
خانوم مهندس
26 بهمن 91 17:43
سلام جیگراومدی؟خوش گذشت؟


خیلی عزیزم
پری مامانی نیکان
26 بهمن 91 20:28
وای پست ثابتت خیلی با حاله . کلی حال نمودیم.

اومدی اس بده.


خودمم خیلی دوسش دارم
دیشب ساعت 3 اومدم خونه
الانم ناهار خونه مادربزرگ شوهریم
اقوام جمعن
الی
26 بهمن 91 23:30
آیا کسی بید؟


شرمنده
الی
26 بهمن 91 23:32
نیستی؟
الی
26 بهمن 91 23:36
برای هنی جونه
الی
26 بهمن 91 23:50
الی
26 بهمن 91 23:52
الی
26 بهمن 91 23:54
دایی جون
27 بهمن 91 0:45
سلام سلام من اومدم
واسه این اومد که بیش از این چشم انتظار نباشی ؛ آخه خودت گفتی منتظر قدمهای بعدی من هستی

خخخخخخخخخخخیار کیلویی500تومن


گفتی خیار یاد یکی از رمانایی ک خوندم افتادم
ک دختره ب پسره میگفت خیار
خانوم مهندس
27 بهمن 91 0:45
آنه کجااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااایی؟


خاله شوهرم اومده بود خونه مادربزرگ شوهرم همه تا 3 اونجا بودیم
ناهارم اونجاییم
خانوم مهندس
27 بهمن 91 0:46
خانوم مهندس
27 بهمن 91 0:47
خانوم مهندس
27 بهمن 91 0:48
خانوم مهندس
27 بهمن 91 0:49
خانوم مهندس
27 بهمن 91 0:51
مدیر برنامه آنه خانوم
27 بهمن 91 1:09
با سلام
باید عرض کنم که آنه خانوم فعلا خونه تشریف ندارن یا اینکه تشریف دارن و من خبر ندارم
پس سعی کنید که صبر پیشه نمایید چون از قدیم گفتن:
گر صبر کنی آنه خانوم می آید


مسخره
کدومایی
دوتا مسخره بیشتر نداریم یکیش داداشمه یکیشم ابجیمه
ب احتمال خیلی خفن داداشمی
خانوم مهندس
27 بهمن 91 1:10
آنه کجایی پس أه‏!‏


ای بابا چقدر منتظر بودیا
شرمندت
خانوم مهندس
27 بهمن 91 1:11
آقای مدیربرنامه آنه خانوم؛لطفأبهش اسمس بدین بیاد


اس داد اما نبودم
خانوم مهندس
27 بهمن 91 1:12
؛
خانوم مهندس
27 بهمن 91 1:23
من بی خوابی زده ب سرم ؛کجایی عزیزم؛برم یه پست بذارم


برو عزیزم
خانوم مهندس
27 بهمن 91 1:23
خانوم مهندس
27 بهمن 91 1:24
؛‏@‏%‏&‏‏*‏
مدیر برنامه آنه خانوم
27 بهمن 91 1:38
شرمنده
ج اس منم نمیده،من از سمت مدیر برنامه ای آنه خانوم استعفا میکنم
اصن من قهرم
بااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای


بترکی
بابا تو شرایطی نبودم ک بخوام ج بدم
اینقدر شلوغ پلوغ بود ک متوجه هم نشدم
مامانی درسا
27 بهمن 91 2:53
چوونم به این همه ابهت ...... هنی ما هم موز میخوایم لطفا" دستورشو بده ...... اون عکسا هم خیلی خیلی خوشگل بودن ...... هنی ما همه چی نمومه مامانش


بله پ فکر کردی چی
خانوم مهندس
27 بهمن 91 12:09
بازم نیستی جیگر؟


عزیزم
مامان رویا
27 بهمن 91 13:20
جیگرشو برم با دستور دادنش.....بووووووووس
مامان سبحان جونی
27 بهمن 91 14:27
سلام عزیزم ب سبحان جونم تو مسابقه رای میدی ممنون اینم ادرسش کد 501 سبحان کوچولو http://shahrekhatere.niniweblog.com/
فاطمه
27 بهمن 91 22:39
وووووووووووووووویییییییییی قطره تو هم هستی؟
فاطمه
27 بهمن 91 22:40
زندگی... گاهی گریه است گاهی خنده گاهی بازنده ای و گاهی برنده زندگی... گاهی عشق و گاهی نفـــــرت،گاهی امید گاهی حسرت گاهی افتادن و موندن و بریدن،گاهی وقتا پرگشودن و پریدن..
فاطمه
27 بهمن 91 22:43
اتم را شکافتیم اما از درون خود بی خبریم! فضای بیرون را شناخته ایم وفتح کرده ایم اما...بافضای درون بیگانه ایم! هر روز کیلومترها راه می رویم اما...همسایه خویش را نمی شناسیم! متخصصان بیشتری داریم اما...مشکلاتمان بیشتر می شود! بیشتر خرج می کنیم اما...کمتـــــر لذت می بریم! داروهای بیشتری داریم اما...بیماریها نیـــز بیشتر می شوند! وسایل ارتباطی بیشتری داریم اما...ارتباط ها کمتـــــر است...
فاطمه
27 بهمن 91 22:44
یکی حواسشو جمع می کنه می بره یه جای دیگه پهن می کنه!!!
فاطمه
27 بهمن 91 22:45
خطاب به آقایون: با دادن عیـــدی مناسب به همسرتان خود را به مدت یکسال بیمه بدنه و اعصاب کنید
فاطمه
27 بهمن 91 22:46
چسبندگی پفک با هفت بار مسواک زدن هم تمیز نمی شود
فاطمه
27 بهمن 91 22:48
حوا:"دو یو لاو می" آدم؟ آدم:آخه مگه اره ی دیگه هم دارم؟
الی
27 بهمن 91 22:49
فاطمه جان هستی؟
فاطمه
27 بهمن 91 22:49
چهار تا چیز که حوا نتونست به آدم بگه: 1-آدمت می کنم 2-از شوهرای مردم یاد بگیر 3-قبل از تو خواستگارای زیادی داشتم 4-من میرم خونه مامانم اینا
فاطمه
27 بهمن 91 22:50
بلی ما هستیم اما ممکن است مثل بابابرقی یهو بریم
الی
27 بهمن 91 22:51
فاطمه
27 بهمن 91 22:51
چنان باش که بتوانی به هر کس بگویی مثل من باش. "تولستوی"
الی
27 بهمن 91 22:52
بچه ها خوبن؟
فاطمه
27 بهمن 91 22:52
الی و غتره باهم شطرنج بازی کردن.نتیجه چی شد؟؟؟ . . . . . . . . . . . شاه دق کرد
فاطمه
27 بهمن 91 22:52
قربون تو خوبن. تو خوبی الی؟
الی
27 بهمن 91 22:53
فاطمه 4000 تا.
فاطمه
27 بهمن 91 22:53
می دونی صفای ادم پابرهنه چیه؟ هیچ ریگی توی کفشش نیست! پایرهنتم رفیـــق
فاطمه
27 بهمن 91 22:54
الی این هفته واسه حضرت عبدالعظیمه.
فاطمه
27 بهمن 91 22:55
همیشه یادت باشه فقط یکی هست که فقط بخاطر تو نفس می کشه اونم دماغته
فاطمه
27 بهمن 91 22:56
دیشب داشتم دفترچه قسطامو ورق می زدم دیدم تا آخر عمــــر بدهکار مهربونیاتم.
الی
27 بهمن 91 22:56
ما هم خوبیم. آنه کجاست؟
الی
27 بهمن 91 22:59
دیشب حرمش بودم.
فاطمه
27 بهمن 91 22:59
*140*دوستت دارم#ok اینم شارژرفاقت ما
فاطمه
27 بهمن 91 23:00
خوش به حالتون الی واسه ماهم دعا کردی؟
فاطمه
27 بهمن 91 23:00
دوستای خوب مثل ستاره های آسمونن حتی اگه نبینیشون خیالت راحته که هستن
فاطمه
27 بهمن 91 23:01
می دونی شباهت تو وقهوه چیه> رقیقه مثل قلبت خوش رنگه مثل چشمات تلخه مثل دوریت
الی
27 بهمن 91 23:02
فاطمه
27 بهمن 91 23:02
دو تا زن داهاتی اکس میخورن تا صبح نون می پزن
الی
27 بهمن 91 23:03
اشتپ شد میخواستم قلب بذارم.
الی
27 بهمن 91 23:04
فاطمه از دست تو. حالت خوبه؟
فاطمه
27 بهمن 91 23:05
خدایا! عزیزی که این مکتوب را می خواند بر بال آرزوهایش پرواز کند بارالها! او را دریاب در تمامی لحظات،مبادا خسته شود،بیمار شود،بیفتد و یا غم ببیند. دلش را سرشار از شادی کن و آنچه را به بهترین بندگان عطا می کنی به او عطا کن.
فاطمه
27 بهمن 91 23:05
الی من باید برم امیرعلی نمیذاره بمونم. شبت خوش.
الی
27 بهمن 91 23:06
بابا برقی رفتی؟
الی
27 بهمن 91 23:08
برو فدات. بوسسسس
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:12
مردم رفتن خونه ی مامان بزرگ شوهرشون تلپ شدن.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:12
الی هستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:17
الی جونم مامان بزرگ رضا کی میشه زنده اس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:17
چرا مامان بزرگای میثم تهران نیستن منم برم تلپ شم.
الی
27 بهمن 91 23:23
سلام خوبی؟ نیکان جون و میثم خوبن؟
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:23
آب هویجیییییییییییییییییییییییییییییییییه
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:24
سلام عزیزم خوبن مرسی. پسری چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ رضا خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الی
27 بهمن 91 23:25
رضا نه مامان بزرگ داره نه بابا بزرگ از همه بدتر بابا.
الی
27 بهمن 91 23:26
قربونت خوبیم. ماهی لالا کرده. نیومدی تهران؟
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:27
الهی الان یادم افتاد زنعمو رقیه مامان بزرگش بوده خدا بیامرزتش. خدا پدرشو بیامرزه. خدا زن و بچشو براش حفظ کنه.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:29
ای جان . اسمشو بایدبذاریم خوشخواب مدرسه موشها. از طرف من همین الان بوسش کن. نه تهران نیومدم.
الی
27 بهمن 91 23:29
خوبی؟
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:30
به نظرت اسم نیکان رو چی بذاریم؟؟؟؟؟؟؟ الی هفته دوم اسفند میخوام از شیر بگیرمش.
الی
27 بهمن 91 23:31
نیکی بیداره؟ شنیدم ماشالا حسابی شیرین زبون شده.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:31
شکر. میگم اگه الان آنه اینجا بودهمش این شکلی بود
الی
27 بهمن 91 23:33
اسمشو شیطون بلا. منم میخام بگیرم اشکمو دراورده.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:33
اول سلام بهروی ماه قطره ای خودمون. الی نیکان بیداره . آره شیرین زبونی هاشو باید بشنوی. مخصوصا وقتی میگه دوست دام رو س و ت ساکن بذار.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:34
نه از مدرسه موشا اسمشو چی بذاریم؟؟؟؟
الی
27 بهمن 91 23:34
قطره جون سلام. خوش گذشت؟
الی
27 بهمن 91 23:36
نمیدونم. باید فکر کنم.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:37
ههههههههههههههههه مامانت میذاره. مامی من که همش میگه نه تا دو سالگی نگیر. دیروز چکآپ داشت به دکترش گفتم گفت میتونی هفته دوم اسفند بگیری. مامانم زنگ زده حالشو بپرسه میگم گفته 3 هفته دیگه میگه آخ جون بچم 3 هفته دیگه شیر میخوره.
الی
27 بهمن 91 23:37
به جای ما هم.....
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:40
من با اجازه مامان الی و اجازه خودم که ماهان پسر خوندمه اسمشو گذاشتم خوشخواب مدرسه موشها. اسم نیکی رو چی بذارم. خدا بد نده چرا بچت مریضه؟؟؟؟؟؟
الی
27 بهمن 91 23:40
یواشکی. اشکمو دراورده. صبح تا شب. شب تا صبح. تو تابستون سخته الان خوبه. واسه عید راحت میشم
الی
27 بهمن 91 23:43
قطره جان بچت کجا بود؟ بهانه دیگه میوردی.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:43
آره راحت میشی. میگن بچه اذیت میشه و مادر هم همینطور. اگه میخوای بگیری از فردا روزی سه بارش کن بعد از هفته ی بعد 2 بارش کن و بعد فقط وقت خواب شب و 2 هفته مونده به عید بگیرش که دور از جون عید رو زهر مار مارمون نکنن.
الی
27 بهمن 91 23:45
چه جوری میگیری؟ ماهان خیلی وابسته شده.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:45
الی فکر کنم منظور قطره شوهرش بود.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:46
نیکان الان دو روز یه بار بهونه کنه میخوره.با اینکه الهی بمیرم میاد طرفم و میگه آم آم بهش میگم اوف شده میره. مامان قربون سادگیش.
الی
27 بهمن 91 23:47
پری چسب میزدم که وقت خواب بدم یاد گرفته چسبو بکنه.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:47
سلام به مامان طلا ی عزیز. خوشبختم از آشناییتون.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:48
آنه جات خالی.نمیدونی چه مهمون های ماهی داری. اونوقت خودت رفتی مهمونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
الی
27 بهمن 91 23:48
سلام مریم جون. ثنا خوبه؟ آفرین به نیکان مهربونم.
الی
27 بهمن 91 23:50
پری مامان طلا عشخمه انقد دوستش دارم.
انسیه
27 بهمن 91 23:50
سلام ازیه روزخوب ومبارک شروع کنین من که اینطورشنیدم
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:50
هههههههههههههههههههه الی خیلی با حال بود . چسب برق بزن نتونه بکنه.
انسیه
27 بهمن 91 23:51
آره جای آنه خیلی خالیه
الی
27 بهمن 91 23:51
مریم تو کی از شیر میکیری؟
انسیه
27 بهمن 91 23:52
راستی انه امیرعلی به ریحانه میگه آنه بچم ببین اسمتوچه خوب میگه
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:52
انیسه جون سلام از آشنایی با شما هم خوشبختم.
الی
27 بهمن 91 23:53
انسیه جان سلام یعنی چی از روز مبارک و خوب؟
انسیه
27 بهمن 91 23:53
خوب مامان طلا،مامانه ثنابیاوب من درابه روت بازه
انسیه
27 بهمن 91 23:54
خوندم ازیه روزمبارک وخوش مثل روزولادت اماما
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:55
مامان طلا جون شرمنده. نمیدونستم. ایکاش کام میذاشتی گلم. تا چند وقت دیگه میخوام لینکدونی کنم حتما لینک خواهید شد.( با افتخار) بجه ها به آنه اس دادم تا 2 دقیقه دیگه میاد.
الی
27 بهمن 91 23:55
مریم آخه ماهان گیر منه. من هنوز شبا ضعف میکنم.
انسیه
27 بهمن 91 23:56
الی شماکه دیکه رسمازدی به اون درمگه برات کام نمیذارم چرااینهمه بی وفایی


سلام دوستان
الی
27 بهمن 91 23:56
انسیه جان امیر علی طلا خوبه؟
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:57
بچه ها میگم میخواین آنه اومد خونه رو بدیم دست صاب خونه و بریم
انسیه
27 بهمن 91 23:57
من اولین شبه بهتون رسیدم همش میام میبینم شماتازه رفتین ولی امشب عقب نموندم
الی
27 بهمن 91 23:58
به خدا چند بار اومدم بازم شرمندتم گلم
انسیه
27 بهمن 91 23:58
سلا آنههههههههههههههههههههه کجایی منم بالاخره اومدم
الی
27 بهمن 91 23:59
چه عجب خانوم.
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:59
الی نگران نباش ماهان الآن وزنش ماشاالله بزنم به تخته خوبه. نگران نباش بعد از گرفتن از شیر هم غذا خوب میخوره.
انسیه
27 بهمن 91 23:59
مرسی الی ازاحوال پرسی شما


وای بچه ها چقدر کامنت گذاشتین
وقت نشد بخونم
پری مامانی نیکان
27 بهمن 91 23:59
مریم جون بریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
انسیه
28 بهمن 91 0:00
الی جون میای یه ردپابزاربدونیم هستی
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:00
آنه تا 3 میشمارم سلام نکنی رفتم.


سلام
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:00
1


سلام
الی
28 بهمن 91 0:00
یعنی بریم؟


سلام
انسیه
28 بهمن 91 0:01
منم ازآشنایی باشماخوشبختم مامان نیکان


ماشالا بتون باشه چقدر حرفیدین
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:01
2


سلام
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:02
الی و مریم جون و انیسه جون بذارید بشمرم اگه سلام نکنه رفتیم.


ای بابا گفتم سلام
منو تنها نزار رو قلبم پا نزار
انسیه
28 بهمن 91 0:02
الی مکه ماهان 18ماهه نیست زوده بخدا
الی
28 بهمن 91 0:03
حیف شد زود سلام کردی.


اگه نمیکردم چی میشد؟؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:03
آهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

حالا شد. سلام به روی ماهت.

بچه ها خراب شیم سرش.


سلام جوونا
ما ک پیر شدیم رفت
انسیه
28 بهمن 91 0:04
یه حدیث خوندم میگه ازشیرگرفتن بچه قبل از21ماه ظلم به بچس


من مهنا رو 22 ماهگی از شیر بگرفتم
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:04
بچه ها من یه انتراکت کوچولو


بهله؟؟
ینی چی اووقت
الی
28 بهمن 91 0:05
به خدا خستم کرده همش آویزنه شیشه هم نمیخوره


اون اویزونه یا اون اویزونه
انسیه
28 بهمن 91 0:05
خراب شیم که سروصدامونو همسایه ها میفهمن


بچه ها سرو صدا نکنین هنی خوابه
الی
28 بهمن 91 0:06
نمیدونم


چیرو
انسیه
28 بهمن 91 0:07
آخی طفلی راستی الی لغت نامشوماهاونونذاشتی


الی
28 بهمن 91 0:07
خوش گذشت؟


و بسیار عالی بود یک عدد کلاه ب همرا یک عدد شالگردن هم بافتیم برای هنی
انسیه
28 بهمن 91 0:08
اره قوم شوهرمنم ویرانکرند عجیب


بچه ها اقوام شوهر ب این وب رفت و امد دارن
الی
28 بهمن 91 0:09
فقط میگه ماما بابا دد آب آبجی


ای من ب فداش ابجی میخواد بچمون
الی
28 بهمن 91 0:10
جدی؟
خسته نباشی


خیلی خسته میباشم
الی
28 بهمن 91 0:11
به افتخار خودت


هووووووووووووووووووووووراااااااااااااااااا
انسیه
28 بهمن 91 0:12
راستی خانوم مهندس نیست کجاس خبرندارین
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:12
من آمدم.


خوش اومدی
الی
28 بهمن 91 0:14
برای ما باحالن تو سال 3 دفعه میان خونمون ما 300 دفعه.
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:14
آره واقعاقوم شوهر ویرانگرن. الی تو که ماله منو خوب میدونی.

آنه حالا قوم شوهرت بودن چسبیده بودی و ول کن نبودی.خونه یمامان بزرگ خودت بود کی میومدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


مامان بزرگ من شماله
انسیه
28 بهمن 91 0:14
بعضی ازفامیلای شوهرتوقع دارن هروقت میان شهرمون دعوتشون کنیم هر2هفته میان وگرنه بهشون برمیخوره


پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:15
خاندان شوهر ما اگه ما دعوت نکنیک سالی 2 بار است. 2 بار هم ما دعوت میکنیم . که احتمالا کمتر کنیم.
الی
28 بهمن 91 0:16
چایی نمیدی؟


عمرا
انسیه
28 بهمن 91 0:16
منظورم خواهر شوهری هستن


ما نداریم
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:17
آنه قطره هم بودها تو نبودی و بچش مریض بود رفت. راستی آنه پا قدم دختر دایی ما رو داری. بزن به افتخارش دست قشنگرو.


اره دیدم کامنتارو
الی
28 بهمن 91 0:17
برای انسیه باحالن. کجایی هستین؟
انسیه
28 بهمن 91 0:18
راستی شماتاحالاشهرمانیومدین بردسکن خراسان رضوی نزدیک کاشمر جایی که مدرس اونجاس


نه اصلا اینجا کجاست
الی
28 بهمن 91 0:20
پری جان شرمنده نکن. بوسسسسس
انسیه
28 بهمن 91 0:20
ماکه داغونن امشبم خونه خواهرشوهرم بودیم
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:20
ههههههههههههههههههه

مال من تو ظاهر اینجورین

اما باطن


اونکه همه هستن
انسیه
28 بهمن 91 0:21
مامان طلا شماکجایین کی رومیشناسین زودی بگو
الی
28 بهمن 91 0:21
بچه فاطمه مشکوک شده.


خیلی عاشق شده
عاشق هدی
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:22
الی اینا دارن از فک و فامیل شوهراشون میتعریفن ماله ما که تعریفی نداره بیا از هم تعریف کنیم.

قربون دختر دایی خودم.


قربون پری خوشگله و الی جون
انسیه
28 بهمن 91 0:22
ماکه هفته 3بارمیریم خونه مادرشوهرم


چ خبره
الی
28 بهمن 91 0:23
فک کنم هنی رو میخاد


ینی داره خواستگاری میکنه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:23
من و الی دختر دایی دختر عمه ایم الی 4 ماه از من بزرگتره. بچه هامون هم نیکان68 روز از ماهان بزرگتره.


انسیه
28 بهمن 91 0:24
آرامگه مدرسو نمیدونی کجاس اوا پس نصف عمرت درفناست


نوچ
الی
28 بهمن 91 0:25
پری خودتو عشقه با پسر نازتو


بچه ها من برم ببینم میتونم هنی رو بخوابونم
انسیه
28 بهمن 91 0:25
همه یکی یکی شهراتونوبگید


قم
بچه ها فعلا بای
الی
28 بهمن 91 0:27
تهران آلوده.
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:28
من تهرانی ام اما فعلا ساکن کرج هستم و سال بعد باز برمیگردم تهران.
انسیه
28 بهمن 91 0:28
نگفتی ازشهرماکی رومیشناسی تقریبامیشناسیم همشهری هارو
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:28
آنه هنی رو ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااچ.
الی
28 بهمن 91 0:29
الان قیافه ی آنه دیدن داره.
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:29
الی نمیخوای جاری دار شی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هنوز برا حسین زن نگرفتن؟؟؟؟؟
انسیه
28 بهمن 91 0:29
خورنزدیک بردسکن روستای کوهپایه ایه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:30
من تا حال کویر نرفتم.
الی
28 بهمن 91 0:30
نه. ولی دوست دارم یوس بار کویر برم.
انسیه
28 بهمن 91 0:31
ازتهران تاحالا طبس یایزدرفتین ازشهر مامیگذره
الی
28 بهمن 91 0:32
نه بابا حسین تنبله. پسرای الان تن به ازدواج نمیدن. بهتر.
انسیه
28 بهمن 91 0:32
دلتون بسوزه شهرماهواش عالیه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:33
آنه فکر کنم امشب هزارتایی شی.
انسیه
28 بهمن 91 0:34
من که اگه بچم بیدارباشه حسن آقانمیذارن بیام پای نت
الی
28 بهمن 91 0:34
مریم خیلی مهربونی. بوس3س3س3
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:34
الی چی بهتر. جاری میخوای چیکار. آدم 100تا خواهر شوهر داشته باشه یه دونه جاری نداشته باشه.
انسیه
28 بهمن 91 0:35
راستی شماهاچندسالتونه همسن من نیست راستی خانوم مهندس چندسالشه
انسیه
28 بهمن 91 0:35
منم خانوم مهندسمااااااااااااا
الی
28 بهمن 91 0:36
همشون یه پ خ ن
انسیه
28 بهمن 91 0:36
من که شوهرم حسابی آویزونمه بس که همه کاراشومن میکنم
الی
28 بهمن 91 0:37
من 27. مهندس چی؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:37
بچه ی ما بیدارن و الان یه بسته شیرین گندمک باز کردن که میل کنن. الهی بمیرم میثم رو سر کار گذاشته همش با اسباب بازیش میگه دایرا ( دایره) و مودَدَ (مربع ) که درست کنه و نیکی خراب کنه و دوباره
انسیه
28 بهمن 91 0:38
من 20سالمه 13سالگی ازدواج کردم 16 سالگی عروسی کردیم و18سالگی باردارشدم 19سالگی مامان شدم
الی
28 بهمن 91 0:38
اشتب شد 25 سالمه.
انسیه
28 بهمن 91 0:39
نیکان چندوقتشه چه زواشکالومیگه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:40
الی تو رفتی 28 من 27 و 9 ماهمه خ. مهندس(یاسی) همسن آنه اس
الی
28 بهمن 91 0:40
قربون نیکی. کی میخوابه؟ انسیه جدی میگی؟
مامان محمد معین
28 بهمن 91 0:40
پست ثابتت خیلی با مزه اس
انسیه
28 بهمن 91 0:41
نخندین بهم خخخخخخخخخخخخو
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:42
مامان محمد معین خوش اومدی. از اشناییت خوشبختم.
انسیه
28 بهمن 91 0:42
آره مگه شوخی دارم باهاتون پس فعلا من ازهمه کوچیک ترم
الی
28 بهمن 91 0:42
انسیه خوش به حالت که فاصله سنی با پسرت کمه.
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:43
مریم جان نیکان 20 ماهو 27 روزشه . مننون از لطفت درمورد نیکانم
انسیه
28 بهمن 91 0:43
میگن آب ازکوچیک تره یه لیوان آب بدین بهم دهنم خشک شد
الی
28 بهمن 91 0:43
یاد آنه میفتم خندم میگیره.
انسیه
28 بهمن 91 0:44
پری ازکی اشکالوباهاش کارمیکنی
الی
28 بهمن 91 0:45
چشم انسه جون بذار صاحب خونه بیاد.
انسیه
28 بهمن 91 0:46
آره همه میگن خوبه حوصلم بیشتره اینجوری
الی
28 بهمن 91 0:47
بیخیال نازنین مریم. ثنا رو عشقه.
انسیه
28 بهمن 91 0:48
آخه من پدرم 36سالگی فوت کرد یه مردتوخونه لازم بودداداشمم 2سال ازمن کوچیک تره اون موقع 10ساله بودشوهرم پسرعموی مادرمه
الی
28 بهمن 91 0:49
عکس ثنا رو سیو کردم عاشخشم.
انسیه
28 بهمن 91 0:50
ثنا14روزازامیرعلی کوچیک تره ثنا چیامیگه
الی
28 بهمن 91 0:51
انسیه جان عزیزم خدا رحمت کنه.
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:51
من یه هفته پیش یه سری اسباب بازی که تو سیسمونی بود رو خواست و براش آوردم شبیه لگو وبلوک واین چیزاس.میشه باهاش اشکال رو ساخت . منم یه دایره ساختم و بهش گفتم دایره و اونم با یه بار گفتن یاد گرفت و دیروزم مربع رو بهش گفتم.
انسیه
28 بهمن 91 0:52
مرسی مامان ثنا همتون یه صلوات میفرستین براش بهترین پدردنیا بوددرضمن جانبازمتوفی هستن
الی
28 بهمن 91 0:52
بچه هامون تقریبا همسن هستن.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 0:53
سلاااااام
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:53
انیسه جان خدا بیامرزه. خدا مادر و شوهر و بچت رو برات حفظ کنه.
انسیه
28 بهمن 91 0:53
خداهمه آدمای خوب روزودمیبره مامان من 31سالگیش تنهاشد
خانوم مهندس
28 بهمن 91 0:54
چ خبرا؟چیکارامیکنین؟آنه کجاست؟
الی
28 بهمن 91 0:54
من بچه دومم 94 میارم شایدم 95
انسیه
28 بهمن 91 0:54
مرسی ازهمتون
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:54
اینم یاسی جون سلام گلم.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 0:55
الی
28 بهمن 91 0:55
به به خانوم مهندس
انسیه
28 بهمن 91 0:56
من دومی رو95 میارممن زیاوقت دارم تاقبلاز35سالگی
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:56
الی ماشاالله به همتت.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 0:56
سلام ب همه؛موضوع چیه؟چه برنامه ای؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 0:57
من دوست ندارم نی نی دوم بیارم.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 0:57
منم اولی رو94میارم؛الان خیلی زوده؛خوبه؟
انسیه
28 بهمن 91 0:57
سلام خانوم مهندس واقعامهندسی میخونی چی
خانوم مهندس
28 بهمن 91 0:58
با این گرونی چ افزایشه جمعیتیه هان؟
الی
28 بهمن 91 0:58
93زود نیست؟ پری چرا؟
انسیه
28 بهمن 91 0:59
خانوم مهندس توکامنت گفتم رمزوبهم بدی ها راستی متولدچندی
خانوم مهندس
28 بهمن 91 0:59
من مهندسی مدیریت پروژه میخونم وترم چهارهستم ومتولد72؛شوهرمم متولد70هستش
انسیه
28 بهمن 91 0:59
چراآنسه نمیاد
الی
28 بهمن 91 0:59
حالا دوس دارید چی باشه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:01
نیکان که ماهه اذیت نداره. من دوست دارم همین یکی باشه. میثمم هم دوست نداره . من بد ویارم ولی اگه نیکان تنها بمونه هم ظلمه. هنوز تصمیم نداریم و بهش نمی اندیشیم.
انسیه
28 بهمن 91 1:01
من مهندسی کشاورزی گرایش اقتصاد میخونم 71ام وشوهرم 60خوشبختم
الی
28 بهمن 91 1:02
از هنی بعید نیس
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:02
آنسه کجاس مگه
انسیه
28 بهمن 91 1:02
مامان ثناوبت بازنمیشه میزنه نات فوندیعنی چی
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:03
الان هنی میاد میتایپه مامان و بابام دارن میخوابن.
انسیه
28 بهمن 91 1:04
بابایه تک بزنین به آنسه اینجاصفانداره بدون میزبان
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:04
انسیه جون امیرعلی بچه ی تو هس؟چن سالشه؟
الی
28 بهمن 91 1:04
انسیه
28 بهمن 91 1:04
خانوم مهندسسسسسس کجایییییییییییییییییییییی
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:05
منم دختر دوس دارم؛ولی احساس میکنم بچه ام پسرباشه؛چون سه چهاربارخواب دیدم پسره
الی
28 بهمن 91 1:05
من لالا دارم
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:06
منم خوشبختم ازآشناییت؛رمز روبرات فرستادم عزیزم
الی
28 بهمن 91 1:06
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:06
مریم جون ممنون از لطفت. باعث افتخار آشنایی با شما. ولی آدرس وبتون رو اشتباه میدارید تو کامنتا انیسه جون راست میگن نات فاوند میزنه.
انسیه
28 بهمن 91 1:07
17ماهشه چن سال چیه خواهردیگه مگه شکم ننم بودم که زاییدم
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:07
انسیه جون اهل کجایی؟
الی
28 بهمن 91 1:08
نه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:08
الی اونا رو برای کی فرستادی؟؟؟؟؟
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:08
خداحفظش کنه عزیزم؛خب 17ماه میشه1سال و5ماه دیگه
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:09
الی نرودیگه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:10
منم دوست دارم خدا یه دختر آماده بذاره پشت در خونمون. من بچه دوست دارم اما حوصله بارداری رو ندارم. به نظرم بارداری خوبه واسه یه بار تجربه.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:10
چراهیشکی بامن حرف نمیزنه أه
انسیه
28 بهمن 91 1:10
چه زودمیخوابید یکی ازبدی های زدازدواج کردن اینه که مثل من مجبوبودم ازسوم راهنمایی تاصبح درس بخونم دیگه عادت کردم
الی
28 بهمن 91 1:10
برای همه. انگشتم درد گرفت. تایپم نمیاد. از صفحه 33 اومدم.
انسیه
28 بهمن 91 1:11
من ازخراسان رضوی شهربردسکن نزدیک کاشمرکه آرامگاه مدرس اونجاس
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:11
انیسه جون ناراحت نباش منم یه جورایی خفاشم.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:11
بنظره من آدم هرچندتا بچه دوست داره همون بارداری اول بدنیابیاره؛مثلأدوقلو
الی
28 بهمن 91 1:12
یاسی جان خوبی؟ رمزتو عوض کن لطفا
انسیه
28 بهمن 91 1:12
بروبخواب شبت بخیر
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:12
چشم بخاطرتوعوضش میکنم ؛فارسی نزارم؟
انسیه
28 بهمن 91 1:13
پری اسمم انسیه است
الی
28 بهمن 91 1:13
من 10تا دوس دارم. خخخخ
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:14
ولی وقتی آنه هس یه صفای دیگه ای داره ها؛زود زود جوابامونومیده
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:15
یاسی من جاریم دوقلو زایید. حالا حسابشو کن اصلا با ازدواج و بچه مخالف بود خدا دید خیلی غر میزنه بهش دوقلو داد ولی الهی مامانشون بمیره براشون: D بیچاره ها هر روز با کتک بیدار میشن با کتک بزرگ میشن و با کتک اونم با کمر بند میخوابن. اونم چی بچه ی 3 سال و 5 ماهه.
الی
28 بهمن 91 1:15
به چی شک داشتی؟ یاسی فقط فارسی نباشه
انسیه
28 بهمن 91 1:16
مامان ثناچیشده زوده به حرف اومد چیکارکردی من مامان بدی ام همش مقایسه میکنم
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:17
چرامگه مادرشون ازلحاظ روحی مشکل داره بدبخت‏!‏
الی
28 بهمن 91 1:17
پری دلم کباب شد أه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:17
انسیه جون معذرت.
الی
28 بهمن 91 1:18
بیچاره بچه ها
انسیه
28 بهمن 91 1:18
وای واقعا میزنتشون من مامان خوبی ام یه بارم یه کوچولونزدم امیرعلی رو
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:18
پری باباشون چیکارمیکنه؛به زنش عصبانی نمیشه ک چرابچه روکتک میزنه؟
الی
28 بهمن 91 1:19
خوش به حالت مری جون
الی
28 بهمن 91 1:20
برای همتون
انسیه
28 بهمن 91 1:21
الی که نرفته هنوز مامان ثنامیلینکمت ولی زودوتندتندبیاپیشم
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:21
برای همتون
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:21
الی تو که اخلاقشو میشناسی. بچه اگه رو حسابجاری نذارید باید بگم جاری من مشکل روحی روانی داره. نمیتونه بچه رو نگهداره برده پیش روانپزشک گیر داده به دکتره همش میگه این بچه های پیش فعالن و براشون دارو بنویس فعالیتشون کمتر بشه. خالا حساب کنید پسره با این سنش هنوز درست حرف نمیزنه و هنوز از پوشک نگرفتتش.
الی
28 بهمن 91 1:22
به خدا اشتب شد قلب. من شارژ گوشیم تموم شد.
انسیه
28 بهمن 91 1:23
مامان ثنا چندکلمه میگه نشمردی من 95تامیگه منم زیادصحبت میکنم
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:23
الی جون شب خوش و پر ستاره.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:23
میخوام الان اون جاری تو بادستام خفه ش کنم؛برادرشوهرت رفتارش چجوری هس بابچه ها؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:24
انسیه جون با بچه هر قدر حرف بزنی زودتر زبون باز میکنه البته به قول مریم جونبچه ها با هم متفاوتن نباید مقایسه کنی.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:24
إلی جونم شبت پرتقالی ؛خوابای خوب خوب ببینی عزیزم
انسیه
28 بهمن 91 1:25
بچه هاشماتقریباکی هامیاین نت من همیشه ولی بیشتراخرشبا
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:25
انسیه
28 بهمن 91 1:26
خانو مهندس نگفتی میدونی شهرماکجاست خودت کجایی
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:27
من آخرشبا همیشه ب وب مهنا سرمیزنم واسه گپ؛ولی واسه آپ واینا هروقت حسش بود؛فقط واسه آپ بالپ تاپ میام؛چک کردن نظرات و خوندن وب وگپ بادوستان رو باگوشی میام
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:28
نه من ازاون طرفا فقط مشهد رومیشناسم؛منم ترکم؛یکی ازشهرهای آذربایجانغربی
الی
28 بهمن 91 1:28
به خدا اشتب شد قلب. من شارژ گوشیم تموم شد.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:29
باشه جیگر فهمیدیم؛شبت رنگی
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:30
ای بابا بچه ها برادر شوهر من دوبار ازدواچ کرده . زن مثل دسته گل اولیش سال 83 ازدواچ کردن و85 باردار شد و مسمومیت بارداری داشت و تو بارداری 6 ماهگی بچه رو سزارین کردن ومادر رفت توکما و بعد یه هفته فوت کرد و دقیقا 40 روز فوت مادره بچشم مرد. برادر شوهرم 29 سالش بود و یکی از فامیل برا اینکه از غم درش بیاره و دوست خودش رو هم که یه بار نامزدکرده بوده رو بهش معرفی میکنه که جاری بنده باشن اونم قصدش این بوده که با برادر شوهرم رفیق بمونن که خانواده ی شوهرم قبول نکردن و و ازدواج کردن و سر 6 ماه بعد عروسیشون هم حامله شد و .... ای بابا مامانه انقدر تو بابا هه نفوذ داره که روزا خودش میزنه و شبا بابا رو به جون بچه ها مینداره.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:30
؛؛؛؛
انسیه
28 بهمن 91 1:32
یه کوچیک ترازماپیداشدخانوم مهندس چندسالگی ازدواج کردی
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:32
أه پری نگو؛دلم کباب شد؛بچه اول برادرشوهرت کجاس؟بأ اونازندگی میکنه؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:33
یاسی کامل بخون بچه هم رو چهلم مامانش مرد.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:34
من سال 89عقد کردم که میشد17سالم؛سال90عروسی کردم؛الانم ک 19سالمه
انسیه
28 بهمن 91 1:34
ببخشیداولی کلا دیووننطفلی اون بچه ها
الی
28 بهمن 91 1:34
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:35
بچه ها من هم شبا به اتفاق خ.مهندس و آنه و قطره در حال گپ هستیم و آپ کردنمم با موضوع هست که الان موضوع دارم ولی متاسفانه دوربینم خراب شده.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:35
خداروصدهزارمرتبه شکر که بچه مرده؛وگرنه میفتاد دست یه روانی؛پری اسمه بچه هاچیه؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:35
الی تو که هستی و نیشت بازه. به چی میخندی؟؟؟؟؟؟؟؟
انسیه
28 بهمن 91 1:36
بچه هاشماحجم دانلودتون تموم نمیشه من 2400مگابایت داشتم اومدم فکرکنم تموم شد
الی
28 بهمن 91 1:37
یاد آنه میفتم خندم میگیره گفتم شما هم بخندید . بای
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:38
من اینترنت پرسرعت دارم؛مکس نت هس؛وایرلس؛با اون کانکت شدم
انسیه
28 بهمن 91 1:38
این الی هم مثل منه تاشمانرین ازفوضولی میمیرم من راستی کامنت های ننه هنی چندتاشد
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:38
انسیه جون من باهات موافقم و اون دوتا رو روانی میدونم. بچه ها باورتون نمیشه روز چهلم مادره بچه رو تو قبرش گذاشتن. البته من اون موقع عروس این خانواده نشده بودم و لی چون فامیلیم همه چیز رو میدونم. بچه ها آرمان و آیسان هستن.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:38
أه جای آنه واقعأ خالیه‏!‏
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:40
پری جونه من نگو؛خودت میدونی ک چقد حساسم به هرچیزی
انسیه
28 بهمن 91 1:40
نظرتون چیه باشیم یابریم
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:41
واقعأ اعصابم خردمیشه؛برین رو یه موضوع دیگه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:41
من ای دی اس ال مخابراتی دارم ماهانه 12000تومنی.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:41
باااااااااااااااااااااشیم
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:42
مال من نامحدوده؛سه ماهه40تومن
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:43
پری اسمه نیکان رو خودت انتخاب کردی؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:43
یاسی اینا عبرت برا یانکه اگه حوصله نداریم یا دور از جون عرضه نداریم بچه نیاریم. البته ببخشیدها من این حرف رو به کل آدمای رو زمین گفتم.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:43
اگه بعدها دختربدنیا آوردی بزاراسمشو نیکو
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:45
آره میدونم پری؛حق با توئه؛‏*رضاهم همیشه اینو میگه
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:45
آره عزیزم دو تا اسم رو دوست داشتم مهدیار و نیکان که مهدیار رو چون فامیلیش یاری هست نذاشتم کنارهم قشنگ نمیشد.
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:46
نه میثم میگه اگه خدا یه موقع بهمون دختر بده اسمشو میذارم پریماه
انسیه
28 بهمن 91 1:47
چی شد خانوما
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:47
بنظره من نیکان خیلی قشنگترازمهدیاره
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:48
پریماه هم قشنگه؛
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:48
انسیه جون چی؛چی شد؟
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:49
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:49
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:49
من چون عاشق امام زمان (عج) هستم دوست داشتم اسم بچمو بذارم مهدیار که همیشه یار مهدی باشه. البته فقط به اسم نیستا الانم همه سعیم بر اینه که این بچه قرطی ما زیر پرچم امام عصر بزرگ بشه.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:50
انسیه
28 بهمن 91 1:50
من ایدی اس ال مخابراتی داشتم 15.5 ولی درعرض 1.5تمومش کردم دوباره 10تومن دیگه واسه 3گیک ولی فکرکنم امشب تموم شه
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:51
آهاااان خدا حفظش کنه عزیزم؛
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:51
یاسی تو دوست داری اسم نی نی توچی بذاری؟
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:52
بنظره من نامحدود خیلی بهتره؛درسته10تومن ازمحدود ؛قیمتش بیشتره؛ولی خوبه
انسیه
28 بهمن 91 1:53
ماهم میخواستیم بزاریم مهدیاروامیرحافظ وامیرمهدی که دیگه امیرعلی روانتخاب کردم منم میخوام یارامام زمان بشه ازهمون بارداریم دارم تلاشمومیکنم یه بچه صالح بشه
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:54
فعلأ زیاد فکرنکردم؛ولی رضا یه جا اسمه‏"‏نازنین زهرا‏"رودید خوشش اومد؛والان هروقت نی نی مونو بخواد خطاب کنه؛همون اسمومیگه؛من اسم پسر؛‏(طه‏)و‏(کسری‏)روبیشتر دوس دارم
انسیه
28 بهمن 91 1:55
وای نگودیشب عروسی دخترعموم بودخونه مون بازارشامه هی لباس دراوردیم ریختیم
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:55
ولی باید زیاد فک کنم؛هنوزک خبری نیس؛فقط با فکرش خودمونو شاد میکنیم
انسیه
28 بهمن 91 1:56
نگفتین کامنت هاچندتاشد
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 1:57
انه خانم ببین چه دوستای ماه و نازنینی داری. در نبود صاحب خونه تعداد نظرات 1091 پس به افتخار خودمون
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:58
من فک میکردم رضابچه دوس نداره؛ولی تازگیابروزمیده؛بیشترهم دختر دوس داره؛همش میگه براش لباس بخریم؛اسباب بازی؛ولی خودش میگه فعلأشرایطمون درست نیس واسه نی نی آوردن
انسیه
28 بهمن 91 1:58
منم اسم نازنین زهرارودوس داشتم جاریم گذاشته 2ماه پیشحالاموندم چی به امیرعلی میخوره
خانوم مهندس
28 بهمن 91 1:59
مگه دومی تو راهه انسیه؟
انسیه
28 بهمن 91 2:00
بیاین اعتصاب کنیم تاپست جدیدنذاره کامنت ندیم
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:00
یعنی من واسه بقیه اصلأ نمیتونم فکره آوردن بچه دوم روبکنم؛یجورایی من عوضه اونا حوصلم سرمیره؛
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 2:01
من که با وجود روجکی به نام نیکان گذاشتم برای هفته ی آخر.آلان فرشام قالیشویی و برا هفته اخرم وقتگرفتم برای میلام که بیان بشورن.اتاق خواب نیکان رو چند روز پیش تمیز کردیم و درشو بستیم که نره به هم بریزه. پرده هامم که لباسشویی و اتوشم خیلی راحته و میثم انجام میده و هفته یپیش مامانم اینا خونمون بودن مامانم و خواهرام 10 تا کابینت رو تمیز کردن و مونده 8تا دم دستی هامون.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:01
آره شرایط اقتصادی غوغاکرده؛
انسیه
28 بهمن 91 2:02
نه نه نه نه نه نگوبه خدا میگم یعنی بعداولی من عاشق دوران بارداریم اگه درس نمیخوندم وامیرعلی فوضول نبود3سالگیش میاوردم حسن اقاکه 5تادوست دارن
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:03
من همه جاموتمیزکردم؛بوفه هام؛آشپزخونه؛دوتا اتاق ها؛فقط پرده ام مونده؛
انسیه
28 بهمن 91 2:05
به شوهرم میگم نکه خیلی اذیت میشی من طبیعی زایمان کردم 16تابخیه خوردم اخه امیرعلی 3700بود
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 2:05
بچه ها خدایی بد زمونه ای شده میثم همیشه موقع شیر دادن نیکان ازم تشکر میکنه .میگهاگه قرار بود شیر خشک بدیم واییییییییییییییییییییییییییییییییی ما از اول اشتباه کردیم و نیگان رو فقط پوشک پمپرز بستیم از 21000 شروع کردیم الان شده 68000 تومن.حساب کنید ماهی دو بسته اگه قرار بود شیر خشک بخوره که بیچاره میثم.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:06
بله‏""! یه همچین مهندس کدبانویی هستم من ؛به سن کمم نگا نکنین
انسیه
28 بهمن 91 2:06
ایوای امیرعلی داره تکون میخوره
انسیه
28 بهمن 91 2:07
اره من روهم میگن نسبت به سنم کدبانوم مخصوصا آشپزی
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:07
مگه نمیشد اون وسط نوع پوشکشو عوض کنین؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 2:08
مریم جون الهی بگردم واکسن 18 خیلی سخته. یاسی جون شما هم فعلا نی نی نداری انقدر زود کاراتو کردی بذار شما هم نی نی دار بشی حالتو میپرسم.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:09
چ جالب؛پس حساسیت میکنه اگه عوض کنین
انسیه
28 بهمن 91 2:09
68تومن مگه چندتاداره من مولفیکس وپنبه ریزاستفاده میکنم 16تاداره 7تومن
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 2:09
انسیه جون ماشاالله به حسن آقا .بگو5 تا کمه یه موقع تعارف نکنه ها
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:10
من موندم بعده خداحافظی باشما چجوری خوابم میبره؛بدجورخوابم پریده
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 2:11
56 تا داره. یاسی جون نیکان رو به غیر از پمپرز که بستم حساسیت نشون داد.
انسیه
28 بهمن 91 2:11
مرسی مامان ثنا بامادوتا مهندس کوچولوبودین به قول امیرعلی ممون
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:11
من ازهمون 1سالگی بهش یاد میدم؛دیگه68تومن ندیم ب پوشک؛خووووبه؟
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 2:13
بچه ها نیکان هنوز نخوابیده و به پای من نشسته داره خودش دایرا و مودَدَ درست میکنه شب همگی خوش و اروم و مهتابی. نی نی هاتون رو ببوسید.
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:13
بعد این بسته 68تومنی؛چندروزه تموم میشه
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:14
منکه نی نی ندارم روی کی روببوسم؟
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:15
اره بپرس مریم جون
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:15
پری مامانی نیکان
28 بهمن 91 2:15
آنه 1137 رو حال کن.
انسیه
28 بهمن 91 2:15
آره پری جون نه که حسن آقاخیلی هم کمک میکنه واسه همینهاصلااهل کمک کردن نیست نامرد سرزایمانم مردم بس که این امیرعلی تپلی بود12ساعت توزایشگاه بودمیعنی کارشم خیلی سخته ها صافکاری ماشین داره شوهرای شماچیکارن
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:17
شوهرمن علوم حوزوی میخونه وپایه6هستش
انسیه
28 بهمن 91 2:18
چه تفاهمی باهم پرسیدیم
انسیه
28 بهمن 91 2:18
کم کم بریم ماهم نه
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:19
ازدواج هاتون سنتی بود یا عشق وعاشقی؟
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:21
پایه 6یعنی فوق دیپلم حوزوی ک معادل هس بالیسانس دانشگاه؛
انسیه
28 بهمن 91 2:21
ماکه سنتی بودپسرعموی مامانمه
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:22
علوم حوزه خیلی سخت وپیچیده هس؛ولی ارزش واعتبارش ومدرکش صدبرابر این مدرکهای دانشگاه ها اعتبار داره
انسیه
28 بهمن 91 2:23
شب بخیر یه فردایی هم هست فکرحجم دانلود من باشین
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:23
ماهم ک عشق وعاشقی 3سال بود بعد که پیش دانشگاهی بودم نامزدشدیم؛همسایه بودیم
انسیه
28 بهمن 91 2:24
خداحافظ
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:24
آره دیگه بریم؛شب بخیر بچه هااااااااا
انسیه
28 بهمن 91 2:24
مگه آخوند هاهم عاشق میشن
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:26
آخوند نیست ک؛قبل ازعاشقی هنوز نرفته بود درس حوزه؛فک کن اون دوم دبیرستان بود؛منم سوم راهنمایی؛بهم پیشنهاد دوستی داد؛تو وبم نوشتم؛فردا رمزشو براتون میدم؛ازاول بخونین؛متوجه میشین
انسیه
28 بهمن 91 2:26
خانوم مهندس
28 بهمن 91 2:27
آره ازنوع خفن؛فعلأ بریم بقیه بمونه واسه فردا؛بای بای
خانوم مهندس
28 بهمن 91 8:13
سلااام صبح بخیرآنه‏!‏
الی
28 بهمن 91 10:06
هنوز خوابی؟
الی
28 بهمن 91 10:07
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
28 بهمن 91 10:12
چشای این بچهه ه هی منو یاد چشای تو انداخت.هی.


وای ینی چشای من اینقدر خوشگله
الی
28 بهمن 91 12:05
خوابی؟
الی
28 بهمن 91 14:48
جدی کجایی؟


سلام هستم
هستی الی؟؟؟
مامان مهنا
28 بهمن 91 15:04
بترکین بچه ها چقدر حرفیدین
فاطمه
28 بهمن 91 19:49
آنسه کامنتای دیشبم همش واسه خود خودت بودا!


فدات بشم من
باران
29 بهمن 91 8:14
انقد حرفیدین باهم که نمیشه نظرمو پیدا کنم.شما خواب ندارین انقد باهم میحرفین؟؟؟؟؟


مامان معید
28 فروردین 92 1:19
عزیزمه...یادم باشه هر وقت اومدین خونمون حتما موز داشته باشیم