تولد مهنایی
ما مدتی نبودیم قبول!!!!!!
اما تولد بود اونم از نوع مهناییش
روز چهارشنبه ب دلیل رفتن خانواده ام ب سفر ماهم بارو بندیلمان را بستیم و خودمان را تلپ نمودیم در مکانی ک هیچ کس نبود ب همین دلیل 4 روز از خانه ی خود و نت پرسرعتمان دور ماندیم..
و اما از انجایی ک میدانید این هفته ماه محرم می اید و بعد از ان ماه صفر قبل ترها تصمیم گرفتیم ک تولد دخترک را زودتر برگزار کنیم
و اما باز ب دلیل مسایلی برگزاری تولد از ذهنمان دور شد و کلا بی خیال جشن باکلاس شدیم
ک البته این نگرفتن جشن دراز نشست میرفت رو اعصابم
خلاصه با امدنمان ب مرکز شهر همچین سورپرایز شدیم در حد بازی بالانس
چون اون موقع بود ک متوجه شدیم مادرشوهر جان قصد گرفتن تولد دارن و البته بسیار خودمانی
و این طور تر شد ک جشنی کوچک برگزار شد در خانه ی مادربزرگ شوهرم معروف ب مامان زری
تولد دو سالگی دخترم را مادربزرگش برگزار کرد و ما در این جشن هیچ سهمی نداشتیم جز ژله ایی ک درست نمودیم
از وجه نقد کادوهای ان شب و همچنین وجه نقدی ک بعدا خانواده ی خودم هم پرداخت نمودن یک زنجیری خریداری شد برای هنی دخترک ارزوهایم
و اینچنین شد ک تولد ان شب مهنا شد یک تولد مهنایی و یا ب عبارتی یک تولدی شیرین...
لطفا برای عکسا ب ادامه مطلب مراجعه بفرمایید...
اینم عمو امیرشه ک همسن خودمه و 23 سالشه
از اونجایی ک تو همه عکساش کنارش بود مجبور شدم یکیشو بزارم
اینم کیکشه ک البته ما نخریدیم
اینم ژله خرده شیشه ک خودم درستش کردم ک البته ب دلیل نداشتن امکانات این جوری شد
وگرنه اگه خونه ی خودم درست میکردم میشد نمونه ایی از ژله های فهیمه بانو
و در اخر این کیک هم مال تولده یک سالگیشه
ک دوست داشتم دوباره عکسشو بزارم