مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

سفرنامه مشهد

1391/8/10 23:00
نویسنده : مامان
1,198 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیرین دختر من ;

سفر مشهد ما فقط مهمانی رفتن نبود

زیارت و تفریح هم درکنارش داشتیم

مهنا

 

اینکه خم میشدی و ب اقا سلام میدادی و هرچند از پشت

 

مهنا

اینکه توی حیاط حرم مشغول اب بازی بودی و تمام لباسهایت را خیس نمودی

اینکه خوشحال بودی و از ته دل میخندیدی و سردی هوا برایت اهمیت نداشت

 

مهنا

 

اینکه لبخندت جانی برای من بود و چال لپت رویای من

 

مهنا

 

ان شب خوشحال بودی خیلی خوشحال

 

مهنا

ژست هایت هم لبخندی میکاشت بر لبان من

 

مهنا

ان شب هوا سرد بود و اشتباه ما این بود ک بدون برنامه ریزی رفتیم برای تفریح

و ی جورایی تفریحی ناخواسته

هرچند قشنگ بود اما لباست برای ان شب کم بود

 

مهنا

مهنا

مهنا

 

چقدر ب شخص خود من هم حال میداد ک از ان سرسره ها سر میخوردم

 

مهنا

و اینکه دیگر ما خسته شده بودیم و روی نیمکتی نشستیم و خودت تنها بازی میکردی و لبخند ما تنها انرژی ایی بود برایت 

مهنا

 

اینکه بابایی تورو انداخت تو این و طنابهارا تکان میداد و تو کلی کیف میکردی

 

مهنا

هنی

سفر مشهد ما خوب بود خیلی خوب

و فقط موقع برگشتمان ان اتفاق شوم بود ک از خوشی سفرمان کمی کم نمود

اما باز عالی بود...خنثی

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (32)

فاطمه
11 آبان 91 8:11
فدای لپت که وقتی می خندی میره تو مهنا جوووووووووووونم


فاطمه
11 آبان 91 8:13
کودک درونت تو کلیه هام.


کلیه هات با اون شکلک چشم و ابروت کف پام
فاطمه
11 آبان 91 8:14
ینی تو هم رفتی بازی کردی؟

بیچاره شوهرت چی می کشه از دست تو؟


بم افتخار میکنه
فهیمه
11 آبان 91 9:07
خب الان این پست رو نوشتی که چی؟ الان منتظری ما هی بیایم بگیم "بمیرم الهی" ؟؟؟؟؟؟؟
نه خواهر از این خبرا نیس
ما قبلا" در پست مربوطه این ناز ها رو کشیدیم الان فقط می تونیم بگیم: زیارت قبول
خصوصا" زیارت اون فرشته کوچولو
بعدشم تو چجوری رفتی میون اونهمه مرد و عکس اولی رو گرفتی؟
نکنه دستات مثل کارآگا گجت دراز میشه؟
خب حالا هر چی
اصلا" نیازی ام نیس جواب بدی
هر چی بود گذشت آنسه
دیگه فکرشو نکن
همیشه یادت بیاد که زنده موندن هر سه تون یه معجزه بود و یه موهبت و قدرشو بدون
خدا هر سه تونو برای هم نگه داره
و انشالا دیگه از این خاطرات تلخ نداشته باشین


میگم شایدم خدا با ما بود و می خواست زحمت ناهار اونروزتون رو دوش ما نیفته


<اه واه واه مردم و چ اداها
ینی الان تو فک کردی من اون عکسه رو انداختم
خدایا شفا بده بعضیارو



وای مردم از خنده
کارگاه گجت کجا دستاش دراز میشد
فهیمه جان دلبندم اون مجید بود مجید
فهیمه
11 آبان 91 9:30
داشتم سیستم رو خاموش می کردما
این از منت ش
بعدشم قازقالنگ خب وقتی کارآگاه گجت رو ندیدی و نمیشناسی بگو ندیدم....
بی سوادی ت رو به مردم نسبت نده
کارآگاه گجت هم می گفت: دستان پرتوان برس به داد این ناتوان
اونوقت دستاش دراز میشد
باور نمی کنی؟ خب یه بار این ورد رو بخون و امتحان کن



بعدشم خدا خود ِ کارآگاه گجت نشناست رو شفا بده



ینی دستاش مث مجید دراز میشد
اخه نکه اون موقع خیلی بچه بودم یادم نمیاد
فهیمه
11 آبان 91 9:36
قطره جونم سلام
بچه ها من باید برم سراغ پرپرکم
ببخشین


خواهش جیگر
ببوس پرپرکو
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
11 آبان 91 9:57
کوهسنگی رفتین؟
شب؟



اره میخواستیم فرداش بریم بعد ک داشتیم همین جوری بااون ماشین خوشگلمون ک الان مچاله شده دور میزدیم دیدیم رسیدیم کوه سنگی
بعد حیف شد ک نریم
**سمیـــــــه **
11 آبان 91 10:23
تق تق تق سلام صاحب خونه
مهمون نمیخوای
سلام اوومدم دیدن مهنا جان
با مامانش قهرم
خودش بهتر میدونه:


سلام ب روی ماهت عزیزم
باور کن عزیز درگیر کارای ماشینو ایناییم زیاد داخل شهر نمیام
**سمیـــــــه **
11 آبان 91 10:31
گفتم شاید نخواید دوس باشیم هر چی ام اس می دام ج ندادین کلا
الهــــــــــی که همیشه به سفر باشین
خیلی خوب است به مهنا کوچولو هم خوش گذشت
این با ر انشالا دیگر به خاطری آسوده از سفربیاین


وای نگو من عاشق دوستامم
مرسی گلم
باور کن امروز گفتم برم خونه مامانم اما پشیمون شدم و گفتم هوا سرده
ولی حتما ی قرار بات میزارم
رعنا
11 آبان 91 13:36
جای من خالی که با هم سرسره بازی کنیم

خوب به بهانه دخترک دلی از عزا در اوردی هاااااا

ای جونم اون چال لپت مهنای نازم


اره والا بچه ها همیشه بهونه های خوبی ان
نرجس خاتون، مامان طهورا خانوم
12 آبان 91 2:07
میگما.
اگه قرار بود تو یکی از مهره های اون صفحه شطرنجه بودی، قیافت بیشتر شبیه کدوم مهره بود؟


مهره شاه سفید
خان گوگولي بابا
12 آبان 91 2:45
جان چه سلامي ميره فسقلي
فاطمه
12 آبان 91 10:45
اس ام اس غترهبه الی:

در قلب منی هرگز!!!!!!!!!!


فاطمه
12 آبان 91 10:46
تا حالا یه قورباغه که پرس شده دیدی؟






یه نیگا به کارت ملیت بنداز


هووووووووووووووووووووووووووووووووووووق
توهم بااین جکای عهد بوقت
فاطمه
12 آبان 91 10:47
تو همیشه در دل ما جای داری.


کار دنیا رو ببین دل ما شده گاوداری







به دل نگیر اینو .......بوق........ میگه
[hr



ب دلیل بعضی از معذورات اخلاقی این قسمت سانسور شد
فاطمه
12 آبان 91 10:50
مامان مهنا توی قرعه کشی بانک شرکت می کنه براش شیش ماه زندان در میاد.


کلی از اون شکلک های سبز
فاطمه
12 آبان 91 10:52
ببین اون جکی که فرستاده بودم رو تایید نکن همون که میگه دل ما شده گاو داری می ترسم این غتره بی جنبه ناراحت بشه.


بله ک میشه
مامان طاها
13 آبان 91 0:05
سلام
میبینم که بالاخره به وبلاگ ما تشریف فرما شدید
بسی خوشحالمان کردید


فدات عزیزم
ندا
13 آبان 91 10:28
که چی این پست سفر مشهد تو تمومی نداره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ فک کنم تا یه سال دیگه هم بیام اینجا پستات راجع به این سفر هی می چرخه !!!!!!!!!

ایــــــــــــــش


خو چ کنیم از بس پر ماجرا بود دیگه
ندا
13 آبان 91 10:30
چشمم روشن سرسره بازیم که میکنی +ندایی که جیگرش برای شوشوت میسوزه


اینقدرم خوش گذشت
البته خلوت بود
رعنا
13 آبان 91 18:34
عیدت مبارک


مرسی عیدتوهم مبارک
بری مامانی نیکان
13 آبان 91 21:01
عاشق عکس سلام به امام رضاتم.الهی امام رضا همیشه ضامن سلامتی و شادی تو عزیز دلم و خانوادت باشه.


مرسی گلم
نفیسه
14 آبان 91 10:56
می گم شما خیلی فعالین
در پی صحبتهای قبلی ماهم خیلی تنبل
می خواهیم بریم اصفهان قول دادم با پست بدون عکس نیام
خوب ماهم دل داریم می خواهیم عکس دار شویم آفرین به ما


واقعا اعتماد ب نفست تو حلقووووووووووووووومم
حباب
14 آبان 91 12:03
سلام مامان مهنا خوبي ؟ ماشالا شما تا اينجا اومدين و به من و قطره سر نزدين ....ايشالا هميشه خوش باشيد ..من خيلي دلم ميخواد بيام قم اما قسمت نشده ....واسه ما هم دعا كن رفتي جمكران


دعوت نکردین ک
شمام اگه بیاین قم ما دعوتتون نمیکنیم
وای گفتی جمکران
چون خیلی وقته نرفتم ولی اگه رفتم چشم
ندا
14 آبان 91 13:17
عمو یادگار ...خوابی یا بیدار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


در خواب زمستانی ب سر میبریم خواهر
مریم مامی آیدا
15 آبان 91 2:35
نههههههههههههههههههههههههههههه
من یه طومارنامه نوشتم پرید
خلاصه نامه
زیارت قبول


مردم از خنده
فاطمه
15 آبان 91 12:10
از مشهد برنگشتین هنــــــــــــــوز؟؟؟؟؟؟؟


نه هنوز تو خاطرات مشهدیم
فاطمه
15 آبان 91 12:11
که چی به جکای من می گی عهد بوقی؟؟؟شکلک عصبانی نداره اینجا؟؟؟؟؟؟؟


نه نداره
اصولا وب من خشونت امیز نیس
فاطمه
15 آبان 91 12:11
سانسورت تو حلقوم غطره


دیدی چ خوشگل سانسوریدم
باید برم تو صدا سیما
فاطمه
15 آبان 91 12:16
میگما خوفی تو؟؟؟؟؟؟

مهنـــــــــآ جونم چطوره؟

دیگه شبا خوب می خوابه/
آخه می گفتی بعد اون تصادف بعضی وقتا توی خواب جیغ میزنه


نه الان خوبه همون ی هفته اول اینجوری بودش
مامان جوجه طلا
15 آبان 91 17:28
مامان مهنا جون ایشالله سفر به یاد موندنی برات باشه .

مهنا جونو ببوس آدم وقی میره گردش و بهش خوش میگذره دیگه تو فکر سرما نیست.


دقیقا
حباب
15 آبان 91 18:41
نظراي من كو ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ ها ها


باور کن تایید کردم منتها تو برای هر پستم ی نظر گذاشتی