سفربه آرامش !!!
پست قبل باعث شد تا خیلی چیزا یادم بیاد و مثل این اهنگ جدید وبم خدارو شاکر باشم
و با خودم بگم ***چه جوری بگم که خدا جون از تو ممنونم
ممنونم واسه این زندگی و هوای تازه
واسه هرچیزی که منو یاده تو میندازه
واسه امروز که نمیذاری تموم شه
من تورو دوستت دارم بی حد و اندازه****
این یه هفته ایی که اینجا نبودم توی شمال بودم
زیر بارون توی جنگل کنار دریا کنار همه ی حس های خوب خدا
انقدر که ارام شدم
ارام شدم و برگشتم
برگشتم و باز دوباره بد شدم
بد شدم ویادم رفت که بعضی اوقات هم نباید نامهربان شد
که همیشه مادر مهربان دخترک سه سال و نیمه ام باشم
که حتی برای مواظبت ازش هم نباید بد شد
که اگر بد شدی و تمام ان صحنه ها به یادت امد و زار زار در اغوش دخترکت گریه کردی
بدانی که هنوز خدا میبینتت
و حتی برایت مهم نباشد که جلویت پر است از چشمهای مردمانی که به این دیوانگی ات میخندند
من دیوانه ام دیوانه ی همه ی لحظه هایی که برای تو بد باشد و برای من بدتر...
این پست عکس دار میشود...