مهنا مهنا ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 13 روز سن داره

کـــــودکـــــ عشق , مُــــهَــــنّــــا

برای مادربزرگی که سالها نیست!!!

چه دل نگران و بی تابم !!! دلم بودنش را میخواهد آنقدر گرم که سرم را روی آن پاهایش بگذارم و مرا نوازش کند حتی با همان دستانش دستانی که سالها آرزویم , بوسه ایی بر آن است ... چه طنین دل انگیزی است نام مادر مادری بزرگ گه رفت و نماند و نخواست تا ببیند تمام این روزهایی که برای ما چه سخت گذشت... اسفند نبودنت را بد به رخم میکشد و باورم میشود که اسفند فصل آوارگی ماست... که حتی اگر من تنها شدن را در نهایت تصورش حس کنم , میدانم که تو خوشحالی!!! اما بدان که دغدغه های نبودنت بد آزارمان میدهد کاش بودی تا تمام دلتنگی هایم را در اغوشت دانه دانه گریه کنم ... میدانم که خوشحالی که نیستی که باره...
15 اسفند 1392

مادرانه!!!

  آرام بگیر دلم چه میخواهی از من ناتوان به گمانت حال من بهتر از توست؟؟؟ وقتی گذر زمان را بدان انکه بفهمم میگذرد... او پا به سن میگذارد و میگذرانم تک تک لحظه هایی که شیرین هست... چقدر زود میگذرد بدان انکه بفهمی مادر دخترک سه سال و دوماهه ات شده ایی و حتی برایش نگران شوی برای ترس های شبانه اش اینکه دستان کوچکش را از نرده های نازک تختش بگذراند و سفت دستانت را بگیرد... من نگرانم برای تمام روزهایی که هنوز نیامده اند اینکه بیایند و من نباشم و نتوانم مادری کنم در حق کسی که دنیای مرا مادرانه کرده است... ارام بگیر دلم اینقدر مرا پریشان نکن من احساسم مادرانه ...
5 اسفند 1392

ایه ( عی یه) های مهنا!!!

ی ایه ( عیه , عی یه) میگه و هزارتا مفهوم و من میمونم و دنیایی از کشف ایه های مهنا همچین خنک مثلا : این ایه منه این ایه توئه : یعنی : این مال منه این مال توئه ایه اون بخورم : یعنی : با اون بخورم ایه تو میکنم : یعنی : مثل تو میکنم ایه من بودی؟؟ : یعنی : با من بودی؟؟ ایه پشت بغلم کن : یعنی : از پشت بغلم کن   و خیلی از کلماتی ک واقعا عاشقشم مثلا سرسری : روسری شی یا : چرا ممگ : دماغ ممک : نمک سی ساک : مسواک و ی چیزی ک بخواد توضیح بده همش میگه آخه آخه تازگی هام یاد گرفته تا ی چیزی میشه میگه آره واقعا , یا کلی حرف ک میزنه اخرش میگه میدونی؟؟؟   ...
1 اسفند 1392

آدم برفی!!!

عاقا سرم درد میکنه از نوع فراوان (ینی الان متوجه سایز دردم شدید عایا؟؟ ) اما سردردم ب خاطر میگرن و اینا نیست بلکه سرم باد کرده از نوع یک عدد نخود درشت مرشت اونم دلیل داره پنجشنبه ی این هفتمان هم در بودنمان تو اراک گذاشت اراکی ک پر بود از برف و از انجایی ک تا ب حال برای دخترک کوچکمان ادم برفی درست ننموده بودیم تصمیم گرفتیم ک حتما یک ادم برفی بزرگ درست کنیم و پزش را ب دوستان وبلاگی دهیم اما مردایمان ادعای بهتر درست کردنشان خفشان نموده بود طوری ک با پارو و کف گیر دست ب کار شدن اما از انجا ک هنر مردان کجا و زنان کجا ما عق ب حالت شدیدم از دیدن ادم برفی ک شبیه هرچی بود جز ادم بر...
5 بهمن 1392

براقیت نگاهش!!!

  نگاهش حرف ها دارد... نگاهش امید را به دل یخ زده ام هدیه میکند... و من می مانم و دلی که نورانی شده از اینهمه براقیت نگاهش... و من می مانم و دلی که روزی تنها بود که قاصدک قرارش!!! قرار دلش شد... و من می مانم و نگاه مردی که ب دستانم بود... و من می مانم و نگاه دخترکی که گرمای وجودم شد... تمام این ماندن ها دست خوش روزهایی است که بهار را به دل خزان زده ام هدیه میکرد... تمام این ماندن ها لمس حضور روزهایی است که ب خاطره ها سپرده شدن!!! که ابدی شدن!!! که ماندن در تک تک ثانیه های عاشقی!!! می دانی؟؟؟!!! دلم عجیب هوای ان روزها را کرده ان روزهایی ک ب یقین اگر نبود ...
22 دی 1392

سفر اراک!!!

یکی از کادوهای هنی ک خودمان برایش خریده بودیم ذهن برتر بود ک البته ب مذاق دل ماهم خیلی خوش آمد اولش دوتا بازی هوشی برداشتم ک کلا باهم 25 میشد ولی یهو اینو ک دیدم گفتم اینو میخوام ک قیمت خود همین 25 شد ب نظرم چیز خوبیه برای دوستانی ک بچه های 3 سال ب بالا دارن قیمتشم مناسبه گروه سنیشم از 3 تا 8 هست ک البته ناگفته نماند ک منو و همسری هم کم بازی نکردیم ب هر طرقی ازش استفاده کردیم و لذت هایی بسیاری بردیم و باان انواع بازی هارا در اوردیم اینکه چ کسی زودتر میچیند و هی فرد برنده کلی کلاس میگذاشت 30 تا کارته ک هنی فعلا 15 تاشو بدون هیچ وقفه ایی انجام داد بقیش کمی سخته و حس کردم یکمی زده شد برای همین بش دیگه گیر نشدم ک البته م...
11 دی 1392

تولد 3 سالگی از نوع کفشدوزکی!!!

  تولد مهنا برگزار شد اون هم از نوع تولد کفشدوزکی اونم دوتا   یکی برای خانواده خودم یکی هم برای خانواده شوهر تصمیم داشتم ی تولد بزرگ و مفصل بعد از ماه صفر بگیرم اما ب دلایلی کنسل شد و برای همین شد دوتا تولد کوچیک دور همی خوبی بود اما روز 28 ام هنی ب حدی تب کرد و حالش بد شد ک بعد از اولین تولد شبونه ب دکتر بردیمش برای تولد دوم شکر خدا حالش بهتر شده بود ادامه عکسا در ادامه مطلب....     ناراحتانه : الان متوجه شدم فیلمایی ک امشب گرفتم ضبط نشده و بعضی از عکسامم ب فنا رفت الان ینی من خیلی شلختم؟؟؟؟؟؟     تبریک نوشت: خواهر...
30 آذر 1392

...

هنی مریض شد دقیقا روز تولدش اونم بدجور دقیقا بعد روز تولدش تا 5 صب دکتر بودیم تب بسیار زیاد الان بهتره.. این پست تکمیل میشه با عکسای تولدش ب دعاهاتون نیاز دارم ممنون...
29 آذر 1392

بودنت!!!

دوست دارم نگاهت کنم آنقدر نگاهت کنم که دیگر حسرت هیچ نگاهی را نخورم!!! دوست دارم در آغوشت گیرم آنقدر در اغوش هم باشیم که دیگر حسرت هیچ هم آغوشی را نکشم!!! دوست دارم بخندم خوش باشم دوست دارم تمام خوشی هایم برای تو باشد برای ناز دردونه ام برای مهربان دوشیزه ام برای کسی که سه سال از زندگی ام را دست خوش خوشی ها کرد برای کسی که با قدوم کوچکش زندگی ام را جلا داد با توام دختر با تو که با لبخندهایت دل اشفته ی مرا پریشانتر میکنی باتو ک از دوست داشتن هایت میگویی و مرا غرق لذت میکنی و چقدر زیباست غرق شدن در تمام دوست داشتن های تو به من بنگر ب منه مادر!!! به منی که سه سا...
28 آذر 1392